پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

آیا آمریکا از عراق درسی آموخت؟


آیا آمریکا از عراق درسی آموخت؟
یک درسی که واشنگتن نیاموخت این است که درگیر شدن در یک جنگ، حتی با حکومتی که در حال فروپاشی است، فکر خوبی نیست . این روش ارباب منشانه اینگونه معتقد است که اگر کشوری در حال فروپاشی بود، دخالت یک نیروی خارجی می تواند توجیه کننده باشد و مداخله نظامی را توجیه می کند و حتی با مقاومت کمی در داخل روبرو خواهد شد. بنابراین مهلک ترین جنبه های سیاست خارجی دولت آمریکا طی دهه های گذشته، زمانی بوده است که در امور کشورهایی که دولت های آنها احتمالا در حال فروپاشی و ضعف بودند، دخالت کرده است.
● با طالبان سرسخت همان برخورد را خواهیم کرد که با شیعیان در عراق
پرزیدنت اوباما به احتمال زیاد در روزهای آینده اعلام خواهد کرد نیروهای نظامی آمریکا را تا آگوست ۲۰۱۰ از عراق خارج خواهد کرد. تعداد زیادی از این سربازان به افغانستان ، جائیکه طالبان در حال قویتر شدن و دولت در آنجا هر روز ضعیف تر می شود، خواهند رفت. تا چه اندازه آمریکا از شکست مفتضجانه اش در عراق درس آموخته است؟
یک درسی که واشنگتن نیاموخت این است که درگیر شدن در یک جنگ، حتی با حکومتی که در حال فروپاشی است، فکر خوبی نیست . این روش ارباب منشانه اینگونه معتقد است که اگر کشوری در حال فروپاشی بود، دخالت یک نیروی خارجی می تواند توجیه کننده باشد و مداخله نظامی را توجیه می کند و حتی با مقاومت کمی در داخل روبرو خواهد شد. بنابراین مهلک ترین جنبه های سیاست خارجی دولت آمریکا طی دهه های گذشته، زمانی بوده است که در امور کشورهایی که دولت های آنها احتمالا در حال فروپاشی و ضعف بودند، دخالت کرده است.
در لبنان سال ۱۹۸۳ وقتی ساختمان نیروهای آمریکایی در بیروت منفجر و ۲۴۲ نفر از آنها کشته شدند، سومالی ۱۰ سال پس از آن و عراق پس از سرنگونی صدام حسین. درسی که هم اکنون در افغانستان بیش از هر کجای دیگر ثابت می کند، جامعه ای که با مشکلات ساختاری ضعیف روبروست و بهر وسیله مرگباری از خودشان در حال دفاع هستند.
به خاطر دارم یک پزشک جراح مغز در عراق که شجاعانه از بیمارستان محل کار خود در بغداد در مقابل غارت گران، با تفنگ کلاشینکوف دفاع می کرد در سال ۲۰۰۳ به من گفت :آمریکائی ها باید بدانند که حتی صدام حسین در اداره این کشور دچار مشکل بود. عراق هرگز مانند کشورهای اتوکراسی اروپای شرقی نبود. حتی در زمان صدام هر عراقی یک تفنگ داشت. مردم عراق برای رژیم صدام حسین نمی جنگند، اما آنها برای نژاد، قوم فرقه یا کشورشان می جنگند. اشتباه دیگر آمریکا این بود که فکر می کرد که چون عرب های شیعه و سنی از یکدیگر متنفرند ملی گرائی عراقی نیروی موثر و نیرومندی نیست.”
تحلیلگران رسانه های آمریکایی بدون آنکه دلیل قانع کننده ای ارائه دهند، چنین تحلیل می کنند که نیروهای آنها پیروز شده اند و می توانند ۵۰۰۰۰ از نیروهای غیرنظامی خود را در عراق باقی بگذارند بدون آنکه مردم عراق مخالفتی کنند که این در تضاد است با قراردادی که آنها طی مذاکراتشان در زمان طولانی با مشکلات و مشاجرات زیادی در سال گشذته به توافق رسیده اند.
بزرگترین منبع اشتباده آمریکائی ها در عراق این بود که بر این باور بودند که خود به تنهایی قادرند فضای سیاسی را بوجود آوردند. هر چیز خوب یا بد که اتفاق افتاد؛ نتیجه اعمال آمریکائیان بود. به این نحو که ، اگر ورود نیروهای شورشی سنی به عراق برای جنگ علیه آمریکائی ها که در نیمه دوم سال ۲۰۰۷، متوقف شد ، حتما بدلیل سرازیر شدن ۳۰۰۰۰ نیروی آمریکایی و نبردهای زمینی خصمانه هر چه بیشتر ارتش آمریکا بوده است. در حالیکه علت واقعی کاهش خشونت ها پیروزی قابل توجه شیعیان بر سنی ها در نبردهای شدید داخلی، واکنش نسبت به القاعده، و آتش بس جوخه های اعدام ارتش مهدی بوده است.
اگر دخالت نظامی آمریکا در عراق چیزی را ثابت کند، این بوده است که ثابت گردید آمریکائیان این قدرت را نداشته اند شرایط سیاسی و نظامی مورد دلخواهشان را شکل بدهند. گرچه برخی کتابهایی که در مورد عراق نوشته می شوند، همچنان بر این ادعا هستند که عراقی ها نقش صامتی در مناسباتشان با آمریکا دارند و هر گاه که آمریکا بخواهد با فشار دادن یک دکمه در واشنگتن ، عملی و دستوری در عراق انجام می گیرد. این تصورات واهی و غلط پر اهمیت هستند چرا که این افسانه و میتولوژی کلید موفقیت و الگویی جهت ” هجوم” برای پیروزی در افغانستان خواهد بود.
این اولین باری نیست که چنین شرایط عراق و افغانستان را با هم مقایسه و واشنگتن را گمراه نموده اند. من در پایان سال ۲۰۰۱ و ابتدای سال ۲۰۰۲، زمانیکه جنگ با طالبان در جریان بود در افغانستان بودم و در حملات مختلفی که صورت می گرفت ( آمریکائیان) چیزی که در مقابلش نبود، جنگیدن بود. جنگجویان و مردانشان ، کسانیکه قبلا به طالبان پیوسته بودند، خیلی ساده به خانه هایشان برگشتند ، چرا که مایل نبودند که توسط بمب های آمریکایی کشته شوند و در ضمن خیلی هم تطمیع شده بودند . از اینرو نبرد خیلی کوتاه بود. اما وقتیکه چند ماه پس از آن به واشنگتن رفتم و در یکی از انستیتوهای مخازن فکری ( تینک تانک) حضور پیدا کردم، چنین ادعا می کردند که جنگ افغانستان دلیلی بر قدرت مطلق نیروی نظامی آمریکاست.
باور این دشوار خواهد بود که دولت اوباما در تصمیم گیری هایش به بدسلیقگی متصدیان قبلی باشد. بنابراین برای ایرانیان بسیار شگفت آور بود که دیدند پرزیدنت بوش دو دشمن منفورشان را در افغانستان و عراق در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ نابود کرد.روحانیون ایران به این متوسل شدند که چنین عمل احمقانه دولت بوش، باید دلیل قانع کننده ای از قدرت الهی و نشانه نزدیکی بازگشت امام دوازدهم باشد که مسلمانان شیعه در انتظار بازگشتش می باشند.
تقویت حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان خطر خشمگین شدن و نتیجه معکوسی را در بر خواهد داشت. که مقاومتی از مذهب و ملی گرایی بر علیه مداخله خارجی بوجود خواهد آورد. این حضور نظامی آمریکاست که سبب ایجاد و شکل گیری قدرت مقاومت حزب الله در لبنان ، حماس در غزه، ارتش مهدی در عراق و یا طالبان در افغانستان می شود و آمریکا می خواهد همه آنان را ریشه کن کند.
پاتریک کوبرن**
کانتر پانچ
برگردان محمود رمضانی
** پاتریک کوبرن ، مولف کتاب جنگ، مقاومت و زندگی روزانه در عراق و برنده جایزه گروه منتقدین برای کتاب واقعی در سال ۲۰۰۶ بوده است. کتاب جدیدش مقتدا صدر، احیا کننده شیعه و جنگ قدرت در عراق می باشد.
منبع : دنیای ما


همچنین مشاهده کنید