پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دولت آشتی سیاست و فرهنگ


دولت آشتی سیاست و فرهنگ
برکسی از اهل فرهنگ و اندیشه پوشیده نیست که فضای فرهنگی ایران امروز تناسبی با استحقاق و ظرفیت های موجود این سرزمین گرانقدر و سرگذشت و سرنوشت پرمایه آن ندارد. وظیفه خطیر همه فرهنگ دوستان است که راه های غنی تر ساختن فضا را بیابند و بازنمایند. کاوش های ما باید از سر آگاهی به اکنون، معرفت به گذشته و بصیرت به آینده باشد.
در دهه ۸۰ جامعه بین المللی به این مساله توجه کرد که در قرن بیستم، بشر چنان اولویت را به اقتصاد داد که از فرهنگ غافل شد و نتایج این غفلت خودش را در صحنه مشکلات نشان می داد. سازمان ملل در مصوبه ای در ۱۹۸۸ به خاویر پرز دکوئیار ماموریت داد تا کمیسیونی تشکیل بدهد تا نقش فرهنگ را در توسعه مورد مطالعه قرار دهد. ۱۰ سال برای این کار مهلت گذاشتند. حاصل کار در ۱۹۹۸ در کنفرانس جهانی فرهنگ و توسعه در استکهلم که از طرف یونسکو برگزار شد، مورد بررسی قرار گرفت و گزارشی که حاصل ۱۰ سال مطالعه بود نشان داد که «توسعه» منهای «فرهنگ» عقیم است و پایدار نیست.
همه معترفند که عنوان «پایدار» برای «توسعه» جز با مزج و هضم نقش فرهنگ نه تنها امکان ندارد که معنای محصل هم ندارد.
بسیاری از مفاهیمی که تحت عنوان پیشرفت از قرن نوزدهم جا افتاد و در قرن بیستم با توسعه علمی انفجارآمیزی شتاب گرفت، عنصر فرهنگ را مورد غفلت قرار داد. وقتی در پایان قرن بیستم مشکلات جوامع بشری شروع به نشان دادن خود کرد تازه متفکران متوجه آثار این غفلت ها شدند. اگر نگاه کنیم به حرکت های فرهنگی در سطح بین المللی در سال های آغازین قرن بیست و یکم می بینیم که جامعه بین المللی دارد نسبت به این غفلت تاریخی خودش در دوران مدرن عکس العمل نشان می دهد و تلاش می کند بجنبد و جبران کند. سال ۲۰۰۰ را سازمان ملل سال «فرهنگ صلح» نامید. سال ۲۰۰۱ را سال جهانی گفتگوی تمدن ها نامید. چند کنوانسیون و اعلامیه جهانی مورد بحث و اجماع بین المللی قرار گرفت که همه نشان دهنده یک آگاهی عمومی و احساس ضرورت از طرف وجدان عمومی بشر است.
یکی از نارسایی های فرهنگی این زمانه، هم در میان ما و هم خارج از کشور، غلبه تبلیغات است بر تحقیقات. این بیماری دامنگیر و ویرانگر اسباب و دواعی بسیار دارد، و البته با شتابزدگی و سطحی نگری که اغلب تحت لوای جهانی شدن مطرح می گردد همگام و همپایه است. اینکه «شهرت (celedrity)» جای «شرف (honor)» را بگیرد و آوازه برخی معروفین آوای اندیشه ورزان و دانش پیشگان را تحت الشعاع قرار دهد، مصیبت فرهنگی بزرگی است و مانع ژرفای یافتن و غنی شدن کار فرهنگی به شمار می رود.
گفته اند که به ویژه در عصر رسانه های نوین، اصل پیام و رسانه حامل پیام از هم جدایی ناپذیرند. پیشرفت شگرف رسانه های الکترونیک و گسترش بی سابقه شبکه داده ها و سرعت و سهولتی که این رسانه های جدید در دسترسی و نشر اطلاعات فراهم ساخته است، تا حدود زیادی لازم و ملزوم یکدیگر بوده اند. تصدیق این نکته به معنی تایید و تن دادن به آفات ناخواسته و عرضی این پدیده، از قبیل شتابزگی، و سطحی نگری نیست.
در همه مجامع فرهنگی همه جا این اعتقاد به وجود آمده بود که مقوله جهانی شدن را مجبوریم به عنوان یک واقعیت بپذیریم فقط از راه توجه به فرهنگ می توانیم مدیریت و مهار کنیم. اما فرهنگ ذاتا موجودی تاریخی است و ارزش تاثیر ملت های تاریخی و نقش آنها هم همینجا خود را از بقیه متمایز می کند. یک بحث عمده دیگر بحث کلی «حل منازعات» است (Resolution Conflict).
حدود یک قرن قدرت ها فکر می کردند که از راه اقتصاد یا مهارت ها و معاهدات سیاسی می توانند بحران ها را مهار کنند ولی تجربه نشان داد که بدون توجه به فرهنگ نمی توان بر آنها غلبه کرد. دین سازنده بخش مهمی یا مهمترین و نیرومندترین بخش فرهنگ در جوامع بوده است. اکنون در بسیاری از مراکز دانشگاهی موضوعاتی از قبیل «نقش فرهنگ دینی در حل منازعات» دارد، حالت مطالعه آکادمیک بخود می گیرد. دوره های فوق لیسانس برای آن تدوین می شود. امثال خانم آلبرایت هم در این موضوع کتاب می نویسند و مقالات فراوان دیگر. صحبت از درستی یا نادرستی راهبرد آنها نمی کنم. بلکه صحبت از پدید آمدن شان نزول این مباحث است.
در همین سال های اول قرن بیست و یکم بود که تلاش شد که موضوع اخلاق و مبانی فرهنگی آن در نهادهای مهم فرهنگی بین المللی تقویت شود. روز جهانی فلسفه تاسیس شد. هر سال حدود یک هفته در ماه نوامبر این بحث در یونسکو مطرح می شود. جایزه جهانی اخلاق در علم را به نام ابن سینا به پیشنهاد ایران تاسیس شود.
اگر خوب نگاه کنیم می فهمیم که بحران های بزرگ آینده بشر، مثل بحران محیط زیست، بحران آب و امثال آن، همگی ما را به یک دوره حداقل صدساله از کنار نهادن مقوله فرهنگ از روند توسعه و قربانی کردن آن در پای اقتصاد و تکنولوژی یادآوری می کنند. نگاه کنیم به اسناد و مقالات و حرکتی که منجر به پیمان کیوتو در ۱۹۹۷ در مورد گازهای گلخانه ای شد. چقدر خلا» توجه به فرهنگ را به ما گوشزد می کنند.
اگر این مقدمات را بپذیریم می توانیم درک کنیم ارزش و قدرت استراتژیک ملت هایی را که تاریخ و فرهنگ آنها شناسنامه و مشروعیت تاریخی دارند. حرکت فرهنگی کلانی را باید آغاز کرد. جریان های مهمی در جهان امروز هست. اینکه داوری درباره مسائل فکری را سیاست پیشگان و رسانه های فرمانبردار و تامین کننده منافع قدرت برعهده خویش گرفته اند و «متخصصان» ساختگی، برنامه سازان نژادپرست، و مسخرگی پیشگان، از هر مسلک و مرام در ابراز لحیه و دخالت در عرصه اندیشه و فرهنگ بر یکدیگر سبقت می گیرند، یک روی ماجراست، اما ابدا این طور نیست که همه قلمزنان عالم ثناخوان نظم موجود جهانی باشند. به هیچ وجه. نظام اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موجود، ناقدان بصیر و محققی دارد که بحران کنونی در اقتصاد سرمایه داری، رفتار ضدانسانی داعیه داران آزادی و قانون مداری و تمامیت طلبی قدرت ها را - تحت هر نام و بهانه که مطرح شود - به شیوه ای غیر از مبلغان و خدمتگزاران دستگاه سلطه تبیین می کنند. این دسته از متفکران و فرهنگ شناسان طراز اول جهان را باید به ایران آورد و اهل اندیشه را با آنها و آنان را با ایران آشنا ساخت. به ویژه ایران شناسان و اسلام شناسان از اوجب واجبات فرهنگی است. با اقدام سنجیده و برنامه ریزی می توان اندیشه و هنر و فرهنگ ایران را به جایگاهی در خور رسانید، و با گشودن باب و مراودات سازنده با اهل فرهنگ و دانش بر برگ و بار گفتمان های فرهنگی داخل و خارج از کشور افزود.
در قرن ۱۶ و ۱۷ تقریبا تمام آثار سعدی به زبان های اروپائی ترجمه شده بود و او شناخته شده ترین شاعر ایرانی در اروپا بود. چرا چون از حکمت عملی و حقوق شهروندی صحبت کرده بود. همین بود وجه ارادت ولتر به او. حافظ در قرن ۱۸ در نوع نگاه لطیف شاعرانه اش به انسان و جهان در اروپا مورد توجه قرار گرفت، البته نه در حد گسترده ای که سعید بود. اما مولانا چندان شناخته شده نبود، اما درست همان زمان که خلا» عدم توجه به فرهنگ بحران های هویت و تنهائی های کشنده برای جوامع بشری پدید آورد و عکس العمل آن در قالب توجه تعصب الود به موضوع هویت، کشمکش ها را دامن می زد یکباره یک توجه عظیم جهانی به مولانا پدید آمد. پس تمدنی که زمانی سعید را پیش می آورد و زمانی مولانا را یک تاریخ چند وجهی و متراکم از تجربه هضم و گسترش و برخورد با چالش ها را داشته است. درست است که این ها که مثال زدم به وادی ادبیات مربوط است، اما می دانیم که ادبیات و توان و گستره نگاه آن آئینه تاریخ نگاه یک ملت به جهان و زندگی است. مهم این است که ما که صاحب این تجربه تاریخی هستیم خودمان تسری و فصل بندی آن را مدیریت کنیم و گرنه دیگران آن را با اهداف و ابزار خود مدیریت می کنند. دستگاه سیاست خارجی کشور در پیگیری این امر فرهنگی می باید مشارکت موثر داشته باشد.
دیپلماسی فرهنگی، به معنای تاکید بررکن فرهنگ در تعامل دیپلماتیک. باید به تآثیر دانشگاه ها و نهادهای فرهنگی خارجی توجه کرد. با برنامه ریزی کلان در دیپلماسی فرهنگی، زمینه را برای حضور کارساز ایران در جهان بهتر می توان فراهم ساخت. نه تنها در حوزه کشورهای عربی، ترکیه، جمهوری های تازه استقلال یافته قفقاز و آسیای میانه، بلکه در سرتاسر جهان، فرهنگ غنی ایران اسلامی سرمایه ای بی نظیر برای پیشبرد و تامین منافع ملی است و شایسته است که دیپلماسی فرهنگی را جدی تر از پیش بگیریم.
شان فرهنگ بالاتر از آن است که توجیه گر قدرت باشد. برعکس فرهنگ باید قدرت سیاسی و امنیتی را مهار کند. این قدرت است که باید در برابر فرهنگ پاسخگو باشد. فرهنگ کالایی برای سودآوری نیست بلکه فرهنگ جهت گیری های اقتصادی جامعه را معین می کند، آن را از مصرف گرایی و اسراف به تولید و کار می کشاند و بر ارزش های اصیل انسانی در فعالیت های اقتصادی تکیه می ورزد.
میرحسین موسوی معمار و بنیانگذار نظام دیوان سالار فرهنگی است. تلاش های سترگ دولت دفاع مقدس در حوزه فرهنگ و هنر بنای فکر فرهنگی در ایران شد.
جشنواره ها، فستیوال ها، توسعه کتاب و فیلم و صنعت سینما همه، نشان از تلاش بی تکلف میرحسین موسوی دارد.
آقای مهندس موسوی دارای شخصیت چند وجهی ای است که توانسته اند با قدرت به فرهنگ و هنر توجه کنند. دولت وی دولت تلاش و خدمت بود و می تواند بین فرهنگ، دولت و سیاست آشتی برقرار کند.
اهل فرهنگ فی نفسه عزیز و مکرمند، چون ابزار ثروت و قدرت نیستند. دولت آینده با احترام در اهالی فرهنگ می نگرد. جناب آقای مهندس موسوی می داند که سیاستمداران و دولتمردان می آیند و می روند، اما فرهنگ و فرهنگ مداران استوار برجای می مانند. از این بالاتر سیاستمداران اگر خدمتی به فرهنگ کرده باشند نامی از خود به جای می گذارند.
احترام به فرهنگ از عمق جان انسان های فرهیخته می جوشد و با فوق العاده و پاداش و یا بخشنامه های قبل از انتخابات هیچ نسبتی ندارد. صاحبنظران را نمی توان در دام قدرت اسیر کرد و نه با دانه ثروت مهار:
به حسن و خلق توان کرد صید اهل نظر
به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را
نویسنده : صادق خرازی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید