جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

جلوه های عقلانیت در رقابت انتخاباتی اصلاح طلبان


جلوه های عقلانیت در رقابت انتخاباتی اصلاح طلبان
سه دهه پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، چندان شگفتی آور نیست اگر خیلی چیزها عوض شده باشند. «دگردیسی» در عرصه امور اجتماعی، هرچند به مفهوم «دگرگونی در ذات» نباشد، اما بی بهره از آن نیز نیست و گریزی هم نیست. «واقعیت نو» چه بخواهیم چه نخواهیم، دیر یا زود خودش را بر «واقعیت گذشته» تحمیل می کند. «انتخابات»
- مساله یی که این روزها بخش مهمی از فضای سیاسی جامعه ایران را دلمشغول خود ساخته - یکی از این «واقعیت های دگرگون شونده» است. فراموش نکنیم که «انتخابات»، به ویژه پس از دوران جنگ، از نگاه افکار عمومی همواره به عنوان «اسم مستعار مطالبات سیاسی، اجتماعی» مطرح بوده است. البته انتخابات ریاست جمهوری که تجلی اراده ملی برای انتخاب بالاترین لایه مدیریت کشور، پس از رهبری تلقی می شود بیش از انتخابات مجلس و شوراها که ماهیتی منطقه یی و محلی دارند، حامل این مطالبات است. به نظر می رسد دگردیسی شکل و محتوای انتخابات در این ۳۰ سال، «چهار الگوی رفتار انتخاباتی» را به ویژه در مورد انتخابات ریاست جمهوری رقم زده است.
۱) الگوی انتخاباتی «بیعت»؛صرف نظر از انتخابات نخستین دوره ریاست جمهوری که به لحاظ ویژگی های سیاسی و نیز سرنوشت ناخوش آن باید به عنوان یک پدیده خاص، سوژه مطالعه موردی قرار گیرد جامعه ایران در چهار دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری (شهید رجایی، دوره اول و دوم مقام رهبری، دوره نخست آقای هاشمی رفسنجانی) از «الگوی انتخاباتی بیعت» پیروی کرده است. در این الگو، انتخابات بیش از آنکه به مثابه یک «ظرفیت مدنی» برای گزینش عقلانی و حسابگرانه و معطوف به مطالبات معین و از میان چند گزینه قابل سنجش مطرح باشد، در حقیقت نوعی فرصت برای ابراز وفاداری (بیعت) با کلیت نظام، هرچند در قالب پشتیبانی از انتخاب یک «شخص شاخص» به حساب می آید. از این رو، در همه این دوره ها، کمترین نشانه یی از «انگیزه» و «کنش» رقابتی مشاهده نمی شود و حضور یک یا چند «کاندیدای رقیب» بیش از هر چیز جنبه «احتیاطی» و نمادین دارد و جالب اینکه، میان ذهنیت و باور جامعه و کاندیداهای نمادین، همبستگی کامل برقرار است. همه می دانند چه کسی رئیس جمهور خواهد شد و همه بر این امر رضایت دارند.رویکرد بیعت گونه انتخابات، گرچه خالی از ویژگی های عرفی انتخابات به عنوان یک ظرفیت مدنی است اما به لحاظ مشروعیت و وجاهت حقوقی قابل خدشه نیست.
۲) الگوی انتخاباتی «شبه رقابتی» (مدیریت شده)؛ به طور مشخص در دوره انتخابات ریاست جمهوری (دوره دوم آقای هاشمی رفسنجانی) با حضور یک کاندیدای جدی در عرصه رقابت با کاندیدای اصلی، نخستین رخنه بر پیکره «بیعت» پدیدار شد. آقای احمد توکلی با استفاده از رویکردی منتقدانه نسبت به عملکرد و برنامه های کاندیدای اصلی توانست مطالبات بخش قابل توجهی از اقشار جامعه را به شعارها و برنامه های خود معطوف سازد. میزان رای کاندیدای رقیب نسبت به کاندیدای اصلی، شاخص مهم و معنادار در رویکرد محاسبه گرانه و عقلانی جامعه برای رسیدن به بخشی از مطالبات مردم تلقی می شود. انتخابات دوره قبل به رغم ناخرسندی بخش های سنتی و بیعت گرا در حاکمیت، که نگران مخدوش شدن شخصیت کاندیدای اصلی و خارج شدن انتخابات از چنبره مدیریت نظام بودند، سرآغاز رشد و پویایی «عقلانیت جمعی» و «ظرفیت سنجی» نظام برای پذیرش رقابت عرفی و التزام به پیامدهایش شد .
۳) الگوی انتخاباتی «رقابتی - مدیریت شده» (پارادوکسیکال)؛ انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری که به لحاظ پیامدهای گسترده سیاسی، اجتماعی به مثابه آغاز فصلی تازه و متفاوت در تاریخ تحولات پس از انقلاب تلقی می شود، واجد دو ویژگی متناقض نما، یعنی «رقابت» و «مدیریت شدگی» بود اما سرانجام وجه رقابتی آن بر وجه دیگرش غلبه کرد و به گونه یک «انتخابات قطبی» عرصه جلوه گری عقلانیت اجتماعی و کنش عرفی در جامعه مدنی شد. صف بندی نهایی رای دهندگان پیرامون یک محور اساسی یعنی «حفظ و ادامه وضع موجود» (در آن زمان) یا «تغییر همه جانبه وضعیت» فضایی کاملاً قطبی را در انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ به وجود آورد. بی تردید بسیاری از رای دهندگان به آقای ناطق نوری همچنان در حال و هوای پیروی از «الگوی انتخاباتی بیعت» و صرفاً برای انجام تکلیف یا ابراز وفاداری به کلیت نظام و پشتیبانی از یک شخصیت در انتخابات مشارکت داشته اند. اما در مقابل، بخش گسترده یی از رای دهندگان به آقای خاتمی با رویکردی عقلانی و عرفی و محاسبه گر، آنچنان که ماهیت نهاد انتخابات ایجاب می کند، به ایشان رای داده اند. فضای پرچالش و قطبی شده جامعه، فرصت بسیار مناسبی برای شفاف سازی و مرزبندی دیدگاه ها و رویکرد های هر یک از دو کاندیدا فراهم ساخت و به رغم نوعی انحصار رسانه یی، به ویژه در مورد رسانه فراگیر صدا و سیما، به سود یک کاندیدای خاص، اما سرانجام «ماهیت رقابتی و انتخابی» انتخابات بر «جنبه بیعتی و مدیریت شده» آن کارساز شد. دوره هشتم ریاست جمهوری (دوره دوم آقای خاتمی) نیز کم و بیش از همان الگوی انتخاباتی «رقابتی - مدیریت شده» تبعیت می کرد، هرچند به لحاظ پایگاه اجتماعی گسترده آقای خاتمی، صف آرایی کاندیداهای متعدد رقیب در برابر ایشان چندان کارساز نشد و جنبه مدیریت شده آن در حاشیه قرار گرفت.
۴) الگوی انتخاباتی «رقابتی - حذفی»؛ از دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری، جامعه ایران با الگوی تازه یی در انتخابات رو به رو شد. دیگر از انتخابات «بیعت گونه» و متمرکز شدن کانون های تاثیرگذار قدرت و حتی رسانه رسمی روی یک «شخصیت شاخص» نشانه یی نبود. در عرصه جناح های سیاسی کشور نیز برخلاف دوره های گذشته و الگوهای پیشین، از تمرکز روی کاندیدای واحد خبری نبود و طیف بندی های درونی دو جناح سیاسی اصلی - اصلاح طلبان و اصولگرایان - با کاندیداهای متعدد و متنوع در عرصه رقابت حضور یافتند.
هر چند بخش عمده این تکثر و تعدد کاندیداها از بی انسجامی و تضادهای درونی و نابسامانی های درونی جناح های سیاسی کشور برمی خاست اما نقش و تاثیر واقعیت های اجتماعی به ویژه «رشد عقلانیت» و محاسبه گری افکار عمومی را در رویگردانی از «کل گرایی» و «مبهم طلبی» خواسته های جامعه نباید نادیده گرفت. پایان دوران ریاست جمهوری هشت ساله آقای خاتمی و پیش از آن پایان دوره مجلس ششم، در واقع آغاز رویکرد پوزیتیویستی و مرزبندی شده جامعه ایران در گرایش یا واگرایی نسبت به دیدگاه ها و برنامه های هر یک از دو جناح عمده سیاسی کشور تلقی می شود. از این رو جبهه اصلاح طلب نباید بیش از حد خود را به خاطر عدم انسجام و هماهنگی و تمرکز روی یک کاندیدای مشخص در انتخابات دوره نهم سرزنش کند. این امر در واقع «محصول مشترک واقعیت و خواست اجتماعی» بود.
الگوی «رقابتی - حذفی» در انتخابات دوره نهم، آغازگر انتخابات دو مرحله یی ریاست جمهوری در دوران ۳۰ ساله پس از انقلاب اسلامی است. برخلاف بسیاری از تحلیلگران به ویژه آنان که از موضع مصالح حزبی به نقد الگوی متکثر و غیرقطبی مرحله نخست انتخابات دوره نهم می پردازند، به گمان این قلم، خواسته و ناخواسته آن الگوی انتخابات، فاتحه «کل گرایی»، «آسان طلبی» و «خوش نشینی سیاسی» را دست کم در عرصه انتخابات ریاست جمهوری برای هر دو جناح سیاسی کشور خواند و از این جهت به رشد و بلوغ عقلانیت جمعی در رفتار سیاسی جامعه کمک شایانی کرد. الگوی انتخاباتی «رقابتی - حذفی» نشان داد مطالبات گوناگون جامعه ایران را نمی توان صرفاً در «دو بسته بندی سیاسی» خلاصه و معرفی کرد. بسته های متعدد و گونه گون مطالبات اقشار جامعه ایران ایجاب می کند طیف های درونی جناح های سیاسی کشور بیش از پیش در منظر افکار عمومی آفتابی شوند و فرصت فراختری برای انتخاب افکار عمومی فراهم آورند. اصلاح طلبان ناگزیر شدند رقابت در دو جبهه درونی و بیرونی را با به صحنه آمدن چند کاندیدا تجربه کنند و اصولگرایان نیز. البته این تحلیل در صدد ارزیابی و تایید نتیجه نهایی انتخابات دوره نهم نیست که حرف و حدیث پیرامون چند و چون آشکار و پنهان آنچه رخ داد بسیار است و نیازمند مجالی دیگر.
نکته اصلی این نوشته، خوشامدگویی به الگوی انتخابات «رقابتی - حذفی» است که به گمان من عقلانی ترین شیوه مشارکت سیاسی مردم در چگونگی مدیریت کشور است.
● «جلوه های عقلانیت» در انتخابات دوره دهم
اینک در آستانه انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری این پرسش خودنمایی می کند که «رفتار انتخاباتی جامعه ایران از کدام الگو پیروی خواهد کرد؟»
کنش سیاسی طیف بندی های درونی دو جناح عمده اصلاح طلب و اصولگرا حکایت از دو رویکرد متفاوت دارد. طیف های کلاسیک (سنتی) در هر دو جناح سیاسی همچنان تلاش می کنند الگوی انتخابات «رقابتی - قطبی» را با حضور یک کاندیدای شاخص از جناح خود که مورد حمایت طیف های درونی نیز باشد بر کرسی قبول بنشانند. گرچه کنش سیاسی جبهه اصلاح طلبان در زمینه انتخابات شفاف تر و آشکارتر از جبهه اصولگرایان است اما در مورد تمایل جدی بخش های کلاسیک هر دو جبهه برای تحقق الگوی قطبی انتخابات تردیدی نیست. هرچند اعلام اولیه کاندیداتوری آقای خاتمی کفه را به سود این الگو اندکی تغییر داد اما با اعلام انصراف ایشان، بار دیگر جریان آب به بستر واقعی خود برگشت. در حال حاضر در جبهه اصلاح طلبان دو کاندیدای اصلی، آقایان مهندس موسوی و کروبی، هرچند نه تمام و کمال، اما بخش عمده یی از مطالبات اصلاح طلبانه طیف های گوناگون این جبهه را پاسخ خواهند داد. برخورد عقلانی و سنجیده هواداران تشکیلاتی و غیرتشکیلاتی این دو کاندیدا که متضمن پذیرش الگوی رقابتی - حذفی در درون جبهه اصلاحات و نشانه احترام به حق انتخاب مرحله یی و نهایی بخش اصلاح طلب جامعه است، نویدبخش روند مطلوب بلوغ سیاسی در این جبهه است. از این زاویه، باید گفت اصلاح طلبان تا اینجای قضیه نسبت به اصولگرایان از مزیت نسبی برخوردارند. اگر از منظر مصلحت اجتماعی به موضوع بنگیریم، مناسب ترین وضعیت این خواهد بود که اصولگرایان نیز از تلاش و پافشاری بر کاندیدای واحد دست بردارند - که البته به احتمال زیاد محقق نخواهد شد - و اجازه دهند مطالبات هواداران آنها نیز در قالب چند بسته انتخاباتی از سوی چند کاندیدا پاسخ داده شود. این الگوی انتخابات «رقابتی - حذفی» هر چند به آسانی و کم زحمتی الگوی دوقطبی نیست اما با فلسفه انتخابات به عنوان یک نهاد مدنی برای مشارکت واقعی مردم در مدیریت جامعه سازگارتر است. آیا اصولگرایان آمادگی ترجیح مصالح جامعه و یاری رسانی به بلوغ عقلانیت جمعی در عرصه مشارکت سیاسی را دارند؟ یا صرفاً به پیروزی برای دستیابی به صندلی قدرت می اندیشند. خوشبختانه اصلاح طلبان، رویکرد خود را انتخاب کرده اند؛ حضور در عرصه انتخابات با الگوی «رقابتی-حذفی» تا لحظه موعود، این جلوه عقلانیت را باید پاس بداریم که نشانه وداع با انتخابات به مثابه مراسم آیینی و سلام بر انتخابات به عنوان یک نهاد مدنی است.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید