چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


روز کارگر و جای خالی تشکل‌های مستقل


روز کارگر و جای خالی تشکل‌های مستقل
شاید یکی از جالب‌ترین اتفاقات در عرصه سیاست و اقتصاد ایران، تصویرهایی باشد که دولتمردان ایرانی در روزی چون روز کارگر به رسم یادبود و یادگاری ثبت می‌کنند و آنها را با عنوان نشانه‌ای برای پاسداشت روز کارگر به پیشانی رسانه‌های تصویری، شنیداری ‌و نوشتاری می‌چسبانند.
باور کنید حداقل از این منظر فرا رسیدن ۱۱ اردیبهشت یا همان روزی که به نام کارگر ورق خورده است، می‌تواند معیاری باشد برای تشخیص موقعیت کارگران در جغرافیای اقتصادی کشور، یعنی فارغ از طنزی که در روز کارگر از سوی دولتی‌ها جان می‌گیرد و پررنگ می‌شود، نشاندن تصاویر یادگاری مسوولان دولتی در کنار شعارهای پرطمطراق، شیرین وزن و سنگینی پیکر آنها در مورد پیروزی‌های اقتصادی از سویی و دلمردگی معیشت و ضعف اقتصادی اهالی بازار کار از سوی دیگر می‌تواند بهترین نماد برای اثبات این واقعیت باشد که اکنون کارگران بیشتر از آن که انسان‌های موجود در مدار تولید باشند، نیروهایی فرض شده اندکی می‌توان آنها را با شادمانی کوچکی به اندازه روز کارگر، امیدوار کرد به زندگی و از ذهن‌شان زدود این واقعیت تلخ را که امروز نه تنها معیشت‌گرهی شده است که گلوی کارگران را زخم می‌زند بلکه فقدان تشکل‌ها و اتحادیه‌های مستقل کارگری نیز مزد انسان بودن آنها را با مشارکت و پیگیری نخستین حقوق انسانی در بازارکار زیر سوال برده است.
چکینی پازلی اما عین طنزی است که حتی کوچک‌ترین سلول‌های ایده توسعه انسان باور را در عصر اومانیسم و اقتصاد آزاد می‌دهد. ای کاش مسوولان دولتی یک‌بار، حداقل یک‌بار در روز کارگر از خود می‌پرسیدند که وقتی با چنان جسارت و شهامتی از بهبود زندگی در سفره‌های کارگری سخن می‌گویند در نقطه مقابل آنها کارگرانی که باید با حداقل حقوق ماهانه ۵۰۰/۲۶۳ هزار تومانی به جنگ خط فقر ۸۵۰ هزار تومانی بروند چه رویکردی در مقابل این هژمونی دولت در حوزه بازار کار اتخاذ می‌کنند؟ این تصویر اما به نظر می‌رسد تبدیل به یک ایدئولوژی شده است. یعنی ایدئولوژی یک دولت تمام نفتی (بهتر است گفته شود یک سرمایه‌داری دولتی) بر این امر رکاب می‌زند که باید دولتی‌ها کوله‌باری از شعار و تمثیل‌های اقتصادی باشند و از سوی دیگر ساکنین بازار کار نیز باید گوشی شنوا و وجودی سراپا باور باشند. در این فرآیند نیز بدون شک «نباید» یا «اعتراض» هیچ جایی ندارد و چه‌بسا گناهی نابخشودنی نسبت به آرمان‌های دولتی محسوب می‌شود که می‌خواهد با توزیع بدون قواره رانت نفتی گره‌های زیادی را باز کند. این ایدئولوژی یا این ظرفی که از جثه «باید» جثه گرفته است حالا دیگر سایه‌ای بزرگ روی سر جامعه کارگری پهن کرده است و به طور طبیعی در این فضا تشکل‌ها و اتحادیه‌های مستقل کارگری نیز نمی‌توانند و یا نباید واقعیتی اجرایی داشته باشند.
در این تصویر، شاید حالا بهتر بتوان این واقعیت را دید که کارگران به بازی گرفته شده‌اند چون اقتصاد ایران در باتلاق‌بازی‌های نفتی فرو رفته است. وقتی کار به اینجا می‌رسد ضرورت و نیاز وجود اتحادیه‌های مستقل کارگری بیش از هر زمان دیگری درک می‌شود و همچنین بهتر از همیشه می‌توان فهمید که چرا یک سرمایه‌داری دولتی ـ نفتی تمام نیروی خود را جمع می‌کند تا تشکل‌های کارگری و حتی کارفرمایی سیمیایی مستقل و غیروابسته نداشته باشند. در وادی بینش نفتی و هژمونی اقتصاد رانتی، مشارکت بدون شک پذیرفتنی نیست و دولتی‌ها نیز چنین سناریویی را درک کرده‌اند. تشکل‌های مستقل کارگری و کارفرمایی در چارچوب توسعه انسانی، تضمین‌کننده شکل‌گیری تولید در مدار انسان محسوب می‌شوند. حضور آنها ترازویی است برای حفظ موقعیت انسان در چرخه اقتصاد. در هر اقتصادی اگر اتحادیه‌های مستقل حضور داشته باشند آگاهی طبقه کارگر فقط زیستن در اتاق تولید را به رسمیت می‌شناسد و صدقه‌پروری را به دورترین نقطه کهکشان پرتاب می‌کند و از سوی دیگر نیز کارفرمایان در وادی حکمرانی اتحادیه‌های مستقل، هیچ‌گاه در مقابل قانونی قرار نمی‌گیرند که اجرای آن تنها در دایره اقتدار نفتی یک سرمایه‌داری دولتی امکان‌پذیر است. با این همه روز کارگر را باید پاس داشت. چون دوره کار کردن رفتار و بینش برنامه‌ریزان اقتصادی یک‌بار دیگر این تلنگر را می‌زند که نه کارگر نفتی را می‌توان تاب آورد و نه کارفرمای نفتی مولفه‌ای برای اطمینان محسوب می‌شود. جامعه کارگری ایران یا محیط صنعتی اقتصاد ایران نیازمند حال‌وهوایی تازه است. حال و هوایی که مقاوله نامه‌های ۸۷ و ۸۹ میثاق بین‌المللی کار به بهترین نحو چارچوب آن را شرح داده است اما دولتی‌ها در ایران همواره از پاسداشت این قوانین شانه خالی می‌کنند.
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید