جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نفرین بی انتها


نفرین بی انتها
تاکاشی شیمیزو کارگردان ۳۷ ساله شهیر ژاپنی که از حدود ۹ سال پیش، فعالیت‌های هنری‌اش را با ساختن فیلم‌های ترسناک ویدیویی شروع کرده و تا این لحظه چندین اثر به اسم کینه «Ju-on» [دو نسخه ویدیویی، سه نسخه سینمای ژاپنی و دو بازسازی امریکایی] ساخته است، از شاخص‌ترین فیلمسازانی است که زیرگونه‌ای از سینمای وحشت را با نام وحشت ژاپنی و یا آسیای شرقی (که اصطلاحاً جی‌هارور ( j- horror ) نامیده می‌شود) غنای فراوان بخشیده است. جی‌هارورها اگرچه متعلق به استانداردهای ژانر وحشت هستند و بسیاری از عناصر ثابت آن را به همراه دارند، اما واجد تمایزهایی آشکار نیز هستند.
البته در برخی منابع دایرة‌المعارفی، در کنار J-Horror سرفصلی به نام K-Horror نیز وجود دارد که اشاره به ژانر وحشت در سینمای کره دارد و با ذکر برخی تمایزها سعی در تبیین تفاوت ژانر وحشت کره‌ای با ژانر وحشت ژاپنی شده است. البته به اعتقاد نگارنده چنین تمایزهایی حداکثر به کشور سازنده فیلم اشاره دارد و آن تفاوت‌ها چنان مصداقی و سطحی است که خیلی قابل اعتماد و اعتبار به نظر نمی‌رسد. از همین رو می‌توان مبحث J-Horror را نه صرفاً به سینمای وحشت ژاپن، بلکه به گستره‌ کلی‌تر سینمای وحشت آسیای شرقی (به دلیل قرابت فرهنگی و آئینی کشورهای این ناحیه) معطوف دانست. برخلاف عموم آثار غربی که شرارت موجود ترسناک به عواملی مثل ابلیس یا گناه به مفهوم مسیحی‌اش برمی‌گردد و کار بر اثر اتفاقی شکل عینی به خود می‌گیرد و گریبانگیر افرادی می‌شود که سابقه‌ گناه دارند و یا در موقعیتی قرار گرفته‌اند که معصیت و تبهکاری گرداگردش را فرا گرفته، فیلم‌های وحشت آسیای شرقی خیلی شرارت‌محور نیستند و اشباح را نه به شکل ارواح خبیث یا دجال‌های خون‌آشام و... بلکه به عنوان موجوداتی که در کنار ما قرار گرفته‌اند، نمایش می‌دهند.
این ارواح که بخشی از عالم هستی را به خود اختصاص داده‌اند بر اساس انگاره‌ای مبتنی بر آئین‌های شرق آسیا، شمایل ترسناک به خود می‌گیرند و آن زمانی است که اگر فردی به شکلی غمبار از دنیا برود و آثار به‌جامانده از او به نحوی با فرد زنده‌ای تماس برقرار کند، آن فرد زنده دچار وحشت‌های فزاینده‌ای می‌شود که اغلب منجر به مرگش خواهد شد. این فرایند ناشی از انتقام روح مردگان است که خیلی هم ارتباط با گناهکاری قربانیان پیدا نمی‌کند؛ انگار یک جور کیفرخواهی از موقعیت پیرامونی است تا افراد مقصر. این ویژگی‌های منحصر به فرد، از یک دهه پیش سینماگران غربی را برانگیخته تا با بازسازی و کمی بومی‌سازی این آثار، رکود حاکم بر سینمای وحشت خویش را کم‌رنگ‌تر سازند؛ سینمایی که اینک میلی افسارگسیخته به سلاخی‌های بی‌منطق پیدا کرده و کم‌تر می‌توان اثری با اصالت و واجد خلاقیت (مثل دیگران ساخته الخاندرو امنابار یا مه ساخته فرانک دارابونت) را در آنها جست‌وجو کرد. البته این بازسازی‌ها غنای سینمای وحشت را در غرب بالا برده، اما اغلب در قیاس با نمونه‌های اصلی‌شان شکل و شمایلی تصنعی و ناموزون به خود گرفته‌اند، زیرا عناصر وحشت شرقی در برخی حالت‌ها واجد قالب‌هایی غربی شده‌اند و همین عدم تناسب، باعث بی‌اصالتی این بازسازی‌ها شده است. این نکته به‌ویژه در مورد آثاری که توسط فیلمسازان غیرآسیایی بازسازی شده‌اند نمود دارد (مثل حلقه، آب سیاه و شاتر) و البته فیلم کینه امریکایی نیز با این‌که خود شیمیزو ساخته، چون در بافت فرهنگ غربی جای گرفته، قابلیت‌هایی از فیلم اصلی و مرجع را از دست داده است.
«کینه ۲» ادامه ای است بر فیلم کینه که در آن روح نفرین‌گر یک مادر و فرزند که به شکلی فجیع از بین رفته بودند،‌ هر کس را که به نوعی در ارتباط با آنها و محل مرگ شان قرار می‌گرفت،‌ نابود می‌ساخت. قهرمان آن فیلم دختر جوانی بود که حالا در «کینه ۲» یکی از شخصیت‌های فرعی است و در همان اوایل فیلم نیز دچار نفرین ارواح مزبور می‌شود و می‌میرد. اما خواهرش، آبری،‌ در پی کشف این روند است و این موضوع را با کمک یک خبرنگار ژاپنی به نام ایسن پی می‌گیرد. به موازات این ماجرا چند داستان دیگر هم دنبال می‌شود. از جمله چند دختر مدرسه‌ای که از روی کنجکاوی و شیطنت‌های بچگانه،‌ به تماشای خانه نفرینی می‌روند. از سوی دیگر یک خانواده هم اسباب کشی به منزلی جدید کرده اند و در اثر پناه بردن یکی از دختربچه‌های مدرسه‌ای به مجتمع آنها ( پس از گرفتار شدن دوستانش به نفرین کذایی)،‌ آنها هم دچار بلاهای مشابه می‌شوند. در ادامه این روند هیچ کس جان سالم از این موقعیت به در نمی‌برد و مانند اغلب آثار متعلق به ساب ژانرجی‌هارور،‌ آن چه باقی می‌ماند،‌ روح نفرینگر قربانیانی است که حوزه تأثیر و تأثرشان فراتر از قربانگاهشان شده است.
در جملات اولیه ای که در تیتراژ آغازین فیلم نقش می‌بندد،‌ درمی‌یابیم دیدگاه اصلی فیلم و فیلمساز مبتنی بر یک جور نفرین افسارگسیخته است که هیچ کس یارای توقف آن را ندارد. این هسته مرکزی‌ باعث شده است که فیلم،‌ برخلاف بسیاری از آثار مشابه خود،‌ سیری بی مهابا در روند دراماتیک خود به سوی جایگاهی تیره طی کند. در واقع در «کینه ۲»،‌ قرار نیست هیچ کس بر عنصر نفرین و تیرگی و بدفرجامی پیروز شود و این آن روی دیگر سکه فیلم‌هایی است که هپی‌اندهای قابل انتظار و پیش‌بینی پذیر دارند. بدین سان «کینه۲» برخلاف ظاهر مهیجش خیلی هم هیجان‌آور نیست چرا که تماشاگر می‌داند فرجام تمام آدم‌های داستان این است که به دست ارواح شرور نابود شوند و راه گریزی هم نداشته باشند. بنابراین فیلم در موقعیتی متناقض به سر می‌برد ؛ از یک سو اصرار دارد مخاطبش را با تعلیق بترساند و از سوی دیگر حسی تعلیق زدا مبنی بر حتمی بودن مرگ همه آدم‌های قصه می‌آفریند . این نشان می‌دهد که «کینه ۲» با این که از عناصر مربوط به جی‌هارور و نیز فیلم کینه،‌ بهره فراوان می‌جوید ولی این بهره‌گیری‌ها عملاً تبدیل به یک سری تکرار مکررات می‌شود که حتی علاقه‌مندان به بخش نخست این پروژه را هم چندان راضی نگه نمی‌دارد. بیخود نیست که بسیاری از منتقدان غربی (از نشریات ورایتی و واشنگتن پست و نیویورک دیلی نیوز و...) هم با عباراتی از «همان مشکلات فیلم اول اینجا هم هست: فقدان طرح داستانی منسجم.»،‌ «در اینجا این قدر قصه آنچنان از روی تصادف و اتفاق شکل می‌گیرد که جایی برای وحشت مخاطب باقی نمی‌ماند»،‌ «فیلم مانند یک کپی دست دوم محو و بی رنگ شده و از نسخه اول بی اثرتر است»، «اشباح داستان باید به فکر جدیدی برای خود باشند، زیرا کارشان دیگر به اتمام رسیده است.» و « ماجرای فیلم چنان است که با یک ضریب هوشی پایین هم به خوبی می‌توان روند و فرجامش را حدس زد.» در توصیف این فیلم،‌ آن را ضعیف قلمداد کرده اند.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید