پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ژانر وحشت در سینمای ایران جایی ندارد


ژانر وحشت در سینمای ایران جایی ندارد
اکران فیلم «حریم» رضا خطیبی بازگشتی به گونه وحشت که سابقه ای پررنگ در سینمای ایران ندارد و بیش از هر چیز متکی بر نوع وحشت آفرینی به سبک ایرانی است. گونه وحشت در سینمای ایران سابقه ای روشن و قابل توجه ندارد. این کاستی هرچند در سینمای قبل از انقلاب که تابع جریانی سهل الوصول بود قابل توجیه است، اما در سینمای پس از انقلاب توجیه منطقی ندارد. در واقع این ژانر بالقوه جذاب که در سینمای کشورهای مختلف جواب خود را گرفته، در گذر این ۳۰ سال نتوانسته روندی پویا و رو به رشد را در کشورمان طی کند. صرف نظر از ساموئل خاچیکیان که به این نوع سینما می پرداخت و قبل از انقلاب فیلم هایی چون «ضربت» و پس از انقلاب «مردی در آینه» و «بلوف» را ساخته، این گونه، فیلمسازی پیگیر و جدی ندارد. پس از انقلاب نیز جز چند تجربه پراکنده، این ژانر سینمایی از بذل توجه فیلمسازان محروم مانده است. به نظر می آید مهمترین نکته در ساخت فیلم ترسناک در ایران و جهان، رویکرد به ریشه های وحشت آفرینی محسوب شود.
فیلم های خارجی همواره این نکته حیاتی را مورد توجه قرار داده اند که ریشه ترس را در باور ذهنی یا عینی فرهنگ و مردم خود جستجو کرده و با این رویکرد موفق به خلق وحشتی باورپذیر شوند. تماشاگر ایرانی هم مانند دیگر مخاطبان سینما از فیلم های ترسناک استقبال می کند، ولی کمتر فیلم ایرانی توانسته به این نیاز پاسخ مناسب بدهد. هر چند نمونه های خارجی این آثار مورد توجه مخاطب ایرانی قرار گرفته، اما نمی توان مدعی تأثیرگذاری عمیق و ادامه این ترس و وحشت در زندگی واقعی و جاری آنان شد که یکی از اهداف اصلی فیلم ترسناک است. به هر حال به نظر می آید هنر سینما و نوع طراحی ترس و وحشت می تواند حتی ترس از نوع باورهای ملل دیگر را جذاب کند.
فیلم «دیگران» از همین نمونه هاست که با تکیه بر باور مسیحی از دوران برزخ و سرگردان بودن ارواح، به گونه ای خلاقانه از ساختار روایی نامتعارف بهره برده و تا انتهای فیلم مخاطب را با ارواح به عنوان انسان های زنده همراه می کند. فیلم «کینه» هم نمونه ای دیگر است که با شکل گرفتن بر اساس وحشت آفرینی در باور ژاپنی، محوریت را بر روحی خبیث قرار می دهد که با کینه از پای درآمده و به همین دلیل همواره حضوری مخرب در میان مردم دارد. «شب بیست و نهم» ساخته حمید رخشانی از نخستین نمونه های فیلم ترسناک است که نگاهی دقیق به ریشه ها و باورهای مخاطب ایرانی برای وحشت آفرینی دارد. ملموس ترین موجود ترس آور در آموزه های مذهبی و باور ملت ما اجنه و شیطان هستند که در این فیلم محور خلق ترسی ملموس قرار گرفته اند. «خوابگاه دختران» ساخته محمدحسین لطیفی نیز پس از سالها بازگشتی به این گونه فراموش شده دارد. در واقع سازندگان این فیلم به جهت نگرانی از بازخورد وحشت آفرینی میان مخاطبانی که ترس از نوع ایرانی را فراموش کرده اند، کمدی و طنز را با وحشت و تعلیق تلفیق کرده تا نوعی سوپاپ اطمینان محسوب شود. فیلم با فیلمنامه ای از ایرج طهماسب با تکیه بر ترس چند دختر دانشجو از ساختمانی متروکه آغاز می شود. در میان اهالی محل روایت های مختلف درباره منشأ صداهایی که از این ساختمان شنیده می شود، وجود دارد.
قصه بر این روند پیش می رود و درست جایی که همه چیز پرداخت شده تا حضور جن عینی و واقعی شود، زن سرایدار به قتل می رسد.با این اتفاق سطح روایت عوض شده و ادامه فیلم به وحشت آفرینی از طریق حضور یک قاتل زنجیره ای می پردازد که دختران جوان را در شب عروسی دزدیده و به قتل می رساند. این شخصیت در داستان ها و صفحات حوادث روزنامه ها ما به ازا واقعی دارد. در واقع «خوابگاه دختران» اگر مخاطب خود را تحت تأثیر قرار داده و او را با چاشنی طنز و تلفیق آن با ترس و وحشت همراه می کند، این تأثیرگذاری را به واسطه نزدیک شدن به وحشت آفرینی از نوع ایرانی می گیرد نه وجهی دیگر. «پارک وی» ساخته فریدون جیرانی زیر مجموعه یکی از گونه های سینمای وحشت به نامSlasher Movie است که در آن وحشت آفرینی و تعلیق زیر سایه میزان زیاد خشونت و خونریزی قرار می گیرد. مهمترین نکته درباره این فیلم که تحت تأثیر «درخشش» استنلی کوبریک شکل گرفته این است که در جذابیت این مولفه های اولیه باقی مانده و کمترین نسبت را با ایرانی شدن آنها دارد. در واقع فیلمساز بدون آنکه سعی کند این مولفه و شاخصه ها را از فیلتر ذهنی ایرانی عبور داده و در فضا و بستری اینجایی مورد بازنگری قرار دهد، آنها را از فیلم های نمونه ای این ژانر برداشت کرده است. به این ترتیب هر چند «پارک وی» می تواند در لحظه مخاطب خود را روی صندلی بنشاند، اما تأثیرگذاری آن فراتر از همان نمونه های خارجی نیست.
نبود شخصیت پردازی مناسب و چیدمان موقعیتی ملموس و قرار دادن مولفه هایی نامتناسب با جامعه ایرانی از عواملی است که ضربه ای محکم به «پارک وی» وارد کرده است. «اقلیما» ساخته محمدمهدی عسگرپور نیز تجربه ای جسورانه در حیطه سینمای وحشت است. فیلمی که تلاش می کند ترس و وحشت را تا گره گشایی پایانی فیلم به ماورا، تخیل و توهم نسبت دهد و با این انتظار ایجاد شده در مخاطب، از عوامل عینی و واقعی به عنوان برگ برنده خود برای غافلگیری مخاطب استفاده کند.فیلم تا سکانس گره گشایی که تمام معادلات خود را عوض می کند، به گونه ای با داده های ماورایی پیش می رود. به این ترتیب که با تأکید بر بیماری روحی زن و توهم زدگی او، همه چیز بر محور توهم، خیال، احتمال حضور روح و ماورا حرکت می کند، اما فیلمساز در گره گشایی خطی بر همه این داده ها و حتی شیوه پرداخت خود می کشد و از واقعیت و عینیات برای جمع کردن تور قصه کمک می گیرد.
وقتی به تغییر تعاریف قصه در گره گشایی اشاره می کنیم که چگونه به همه ساز و کار معنایی و ماورایی فیلم پاسخ های عینی و واقعی می دهد، به نظر می آید این رویکرد به بهای غافلگیری مخاطب و نهایتاً جمع کردن تور قصه تا حدی اجتناب ناپذیر بوده است. هر چند فیلم در تغییر تعاریف خود پس از گره گشایی دچار لکنت است. «حریم» دومین ساخته رضا خطیبی بعد از «در شهر خبری نیست، هست» است. این فیلم به تهیه کنندگی محمد احمدی داستان چند قتل مشکوک در جنگل های شمال را به تصویر می کشد که یک افسر مجرب مأمور رسیدگی به پرونده آن می شود. حمید فرخ نژاد، شیرین بینا، چکامه چمن ماه، عنایت شفیعی، محمدعلی فرمند، عادل علیزاد و محمد حاج حسینی بازیگران فیلم هستند.
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید