پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


نمره صفر برای کارگردان « بیست »


نمره صفر برای کارگردان « بیست »
موج بی نظیر گرایش اسلام خواهی در هزاره سوم غرب را واداشته تا با استفاده از تمامی توان خود به مقابله با این موج عظیم برخیزد. از آنجا که نقش ایران به عنوان مرکز ثقل تمامی این وقایع در سه دهه اخیر امری انکار ناپذیر است سیاستمداران غربی بخش عمده ای از توان خود را صرف منحرف ساختن ایده و آرمان های نظام جمهوری اسلامی می کنند. این اقدامات گاه توسط شبکه های قدرتمند اطلاع رسانی ماهواره ای و خارجی تعقیب شده و گاه توسط عناصر دست نشانده داخلی دنبال می شود.
فرهنگ به عنوان محوری ترین برگ هویتی یک ملت گویای اصالت ها و تاریخ گهرباری است که به بالندگی یک کشور اعتبار می بخشد. متاسفانه کم توجهی به مقوله فرهنگ در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی علی رغم تاکیدات بنیان گذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (قدس سره ) و رهبر معظم انقلاب توسعه نامتوازنی را در کشور پدید آورد که نتیجه آن مظلومیت فرهنگ بود. البته این کم توجهی تنها یکسر قضیه است چرا که در سوی دیگر میدان دشمنان نظام فعالانه اهداف خود را پیگیری می کنند.
امروزه بر همه روشن است که هدف از تهاجم فرهنگی کنترل فرآیند تصمیم گیری و شیوه اطلاع رسانی و تغییر در نظام ارزش های یک ملت است . در واقع مهاجمان فرهنگی سعی می کنند تا با استفاده از برتری اقتصادی سیاسی نظامی و اجتماعی خود به مبانی اندیشه و رفتار یک ملت هجوم آورده و با تهدید تضعیف تحریف و احیانا نفی و طرد آنها زمینه حاکمیت اندیشه ارزش ها و رفتارهای مطلوب خویش را فراهم آورند. مهاجمان فرهنگی به تجربه دریافته اند برای اینکه ملت ها وابستگی به فرهنگ مطلوب آنان را بپذیرند لازم است که احساس کنند خود چیزی ندارند و یا آنچه دارند بی ارزش و غیر مفید است . این خود کم بینی و احساس نیازمندی سبب می شود تا کشور و فرهنگ هدف برای جبران عقب ماندگی و رسیدن به قافله تمدن مورد نظر آنان فرهنگ سفارشی آنها را بپذیرد.
متاسفانه باید اعتراف کرد که عرصه هنر کشور ما در بعد از انقلاب بیش از حد سیاسی شده و سیاست اولویت اصلی و اول عرصه فرهنگ و هنر ما شده است . این سیاسی شدن به دشمنان بیرونی نظام و عوامل آنها در ایران فرصت های بی نظیری داده و این به آن خاطر است که اهالی فرهنگ ما در موضع انفعال گرفتار هستند. تقارن بیست و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم فجر با سی امین سالگرد انقلاب اسلامی فرصت مناسبی بود تا سینما به عنوان یکی از مهمترین عرصه های هنر کشور بتواند دین خود را به جامعه ادا کرده و فریاد برآورد که جشنواره فیلم فجر آئینی است برای گفتن از هویت واقعیت و امید و پای فشردن بر آئین پهلوانی و مهرورزی و اینکه در این سینما باید مرام اصولگرایی و آزاداندیشی را توامان پیشه ساخت . لکن مروری بر آثار شرکت یافته در این دوره از جشنواره گویای این حقیقت است که متاسفانه در بسیاری از فیلم های به نمایش درآمده نه تنها تعهدی نسبت مردم گرایی کمال جویی و زیبایی وجود نداشت بلکه به نحوی در جهت تخریب سی سال دستاوردهای انقلاب گام برداشته اند.
بیست
ـ کارگردان : عبدالرضا کاهانی
ـ تهیه کننده : پوران درخشنده
« سلیمانی « مدیر تالار پذیرائی مدتهاست که دچار افسردگی شده است . « اصغر الهی » روان پزشک به او توصیه کرده که تنها راه بهبودش از این بیماری فروش هر چه زودتر تالار پذیرایی است . دکتر معتقد است که برگزاری بیش از حد مراسم عزاداری موجب افسردگی او شده و چنانچه مراسم جشن و عروسی نیز به اندازه مراسم عزاداری در آن تالار برگزار می شد او هرگز دچار افسردگی نمی شد.
سلیمانی به توصیه روان پزشک برای فروش تالار اقدام می کند. کارگران تالار که با خبردار شدن از تصمیم سلیمانی به شدت نگران شده اند تلاش می کنند تا به هر نحو ممکن سلیمانی را از این تصمیم منصرف کنند. « فرخ » آشپز تالار که به همراه همسرش « فرشته » در همین تالار زندگی می کند به سلیمانی یادآور می شود که برای ماندن و کار کردن در این تالار تا این سن بچه دار نشده و دستش را نیز هنگام کار در همین سالن از دست داده است . حال چنانچه سلیمانی تالار را بفروشد او هیچ امید و سرپناهی برای ادامه زندگی ندارد.
« فیروزه » که پس از مرگ همسرش خرج زندگی خود و « نیلوفر » کودک یتیمش را با کار در این تالار تامین می کند قرار است تا خانه اش را خیلی زود تخلیه کند. صاحب خانه او معتقد است که حضور یک زن بیوه در محله فسادآور است . فیروزه از سلیمانی تقاضا می کند تا برای مدت کوتاهی انباری محقر تالار را برای زندگی در اختیار او گذارد شاید که در این مدت خانه مناسبی پیدا کند. « بیژن » دیگر کارگر تالار که به فیروزه علاقه مند است جایی برای گذراندن شب ندارد. او با تقبل دادن شام مجانی به راننده یک اتوبوس بین شهری از او اجازه خواسته تا شبها را در بوفه اتوبوس استراحت کند. « میثم » راننده و مامور خرید تالار نیز که دچار مشکل مسکن برای گذراندن شب است ترجیح داده تا شبها را در همان وانت مخصوص خرید به دور از چشم سلیمانی بیتوته کند.
روزها می گذرد و سلیمانی علی رغم اصرارها و خواهش های کارگران همچنان مصمم به فروش تالار است . در جریان همین وقایع پسر جوانی نزد سلیمانی آمده و از او اجازه می خواهد تا در مراسم جشن ها و عروسی هایی که در تالار برگزار می شود موسیقی بنوازد. سلیمانی اگر چه به دلایل مختلفی چون فروش تالار و برگزاری اندک مراسم جشن در سالن و همچنین عدم توانایی در پرداخت دستمزد به پسر جوان از ورود او ممانعت می کند اما اصرارهای پسر سرانجام او را به موافقت وامی دارد. پسر جوان هنگام درد دل با کارگران تالار پرده از این واقعیت برمی دارد که در حقیقت پسر سلیمانی است و نواختن موسیقی در تالار تنها بهانه ای برای نزدیک شدن او به پدرش است .
فرشته همسر فرخ جهت تسکین اعصاب سلیمانی به او پیشنهاد می دهد که دیگر هرگز ناهارش را در سالن نخورد چرا که تماشای عزادارن موجب می شود تا افسردگی او تشدید شود. فرشته همچنین به سلیمانی یادآور می شود که ازدواج مجدد می تواند در بهبود شرایط روحی او به شدت تاثیرگذار باشد. او حتی پیشنهاد می دهد تا سلیمانی با فیروزه ازدواج کند. شنیدن موسیقی صرف ناهار در منزل بدون حضور خیل عزاداران آگاهی از وضعیت اسفبار بیژن و میثم آرام آرام تغییراتی در رفتار و عملکرد سلیمانی ایجاد می کند. سلیمانی از بیژن و میثم می خواهد تا شبها به منزل او بیایند و انباری بالای تالار را نیز برای زندگی به فیروزه می دهد. سلیمانی حتی پس از آگاهی از علاقه بیژن به فیروزه شرایط ازدواج آن دو را فراهم می آورد.
امشب تالار به کارگران اختصاص یافته است . مراسم عروسی بیژن و فیروزه برپاست و همه خوشحالند. سلیمانی حین اجرای مراسم ناگهان احساس ناراحتی کرده و سالن را ترک می کند. پسر جوان که گمان می کند موقعیت برای بیان حقیقت به پدرش مناسب است به دنبال او روان می شود اما در کمال اندوه و ناباوری با جسد پدرش که آرام روی تختخواب دراز کشیده است روبرو می شود.
تاثیرات مخرب حزن و اندوه بر روان ابعاد گوناگونی دارد که توجه روانشناسان را به خود معطوف داشته است . یکی از معضلات ناشی از تداوم حزن بیماری افسردگی است که در بسیاری از موارد با احساس گناه گره می خورد. متاسفانه در سه دهه اخیر تلاش بسیاری شده تا حزن و اندوه را با دین مرتبط دانسته و اینگونه وانمود کنند که ریشه حزن در دین بوده و شادی جایگاهی در اعتقادات دینی ندارد. این در حالی است که گرایش روز افزون جوامع به جریان های معنوی نو پدید که اغلب عاری یا کم نصیب از درون مایه ادیان توحیدی اند نشان می دهد که احساس نیاز به عناصر مهرورزانه و سرورآفرین که از مشخصات بارز این جریانات است درست در مقابل محصولات تقریرات غلط از گزاره های دینی قرار می گیرند.
صرفنظر از بررسی احتمال شعارگونگی یا مجازگونگی محور نهادن عشق در این عرفان ها سرور و سرمستی ملازم با حقیقت این تجلی شورآفرین عامل دیگری بر اظهار بیگانگی از اندوه واقع می شود. در مواردی نیز که ارتباط با خدا موضوع قرار می گیرد همچنان بدایت و غایت معنویت ناظر بر انسان و فرح او است و در عین حال در نظری انحصاری بر تقدس شادمانی اعتبار اندوه به کلی سلب می شود : « شادی تنها جنبه مقدس درون انسان است و در این وضعیت روح همیشه در تماس با خدا به سر می برد... خدا همواره حالت الهی وجدش را به روی روح جاری می سازد. ان روحی که قادر به دریافت این وجد باشد به سوی مراتب بالا ارتقا پیدا می کند و شعف از درون او جاری می شود. » (برگرفته از کتاب اکنکار کلیدهای جهان های اسرار)
اما امروزه بر کسی پوشیده نیست که اساس و مبنای توبه حصول و یا وصول آگاهی و معرفت کافی بنده نسبت به گناه یا فعل غیر مقرب او به درگاه حق است که تا کافی نباشد موثر نیست و اگر کافی باشد میان ادراک و پشیمانی و میان پشیمانی و قبول توبه فاصله ای نخواهد بود تا در آن فاصله جایگاهی برای حزن لحاظ شود. در حقیقت خود توبه پشیمانی از گناه است و میان پشیمانی تا پذیرش توبه فاصله ای نیست . با این اوصاف پروردگار مهرگستر با غفران و جبران غفلت محلی از حزن باقی نمی گذارد.
از حکیمی پرسیدند که برای عاقل چه چیزی سرورآفرین تر و چه چیزی یاری دهنده تر بر دفع حزن است گفت : « سرورآفرین عمل صالح است و یاری دهنده تر بر دفع حزن رضا به قضا. » در واقع هیچ یک از درجات « رضا » همراهی حزن را نمی پذیرد و از آن رو که هر مرتبه رضا براساس مرتبه ای از معرفت مصداق می یابد چنانچه طلب وصال معبود به اندوه از هجران انجامد این عدم غلبه رضا حاکی از نقصان اعتبار مطلوب است که ناشی از قلت نسبی معرفت به او و موجب رجحان رضای عابد بر رضای معبود شده است .
همچنین در ۱۳ آیه از آیات شریف قرآن کریم مشخصات افرادی ذکر می شود که به طور مطلق حزن بر ایشان راه ندارد . در نگاه کلی و چنان که از ظاهر آیات سیزده گانه بر می آید قرآن کریم حزن را از کسانی دور می داند که از هدایت الهی بهره مند بوده با روحیه تسلیم و تقوا با ایمان و عمل صالح با انفاق بی منت با اقامه نماز و پرداخت زکات و با احسان و استقامت در عبودیت « الله » از مهالک وابستگی های ریشه یافته در جهل و انانیت به مقامات دلبستگی های معنا یافته در عشق و عبودیت درامده اند تا آنجا که در راه خدا کشته می شوند . (آیات ۳۸ ۶۲ ۱۱۲ ۲۶۲ ۲۷۴ و ۲۷۷ سوره بقره آیات ۱۶۹ و ۱۷۰ سوره آل عمران آیه ۶۹ سوره مائده آیه ۴۸ سوره انعام آیه ۳۵ سوره اعراف آیه ۶۲ سوره یونس آیه ۶۱ سوره زمر و آیه ۱۳ سوره احقاف )
همچنان می توان بر این عقیده بود که در دیدگاه پیشوایان دین نه تنها غم و اندوه منزلتی ندارد که اجتناب از آن با رعایت عهد بندگی و پناه جستن به خداوند لازم است . بنابراین و به طریق اولی ابقای این انگاره که حزن از عناصر مقارن با مناجات است ابقای خرافه ای است که پشتوانه ای از کتاب و سنت برای اعتبار بخشیدن به آن وجود ندارد. در عین حال نگاهی به مضامین ادعیه به منظور بازیابی جایگاه حزن در مناجات در سنجش قوت این ادعا موثر خواهد بود. در واقع منزلت بخشیدن به احساس گناه در کنار حس تواضع در پیشگاه ربوبی که در زمره ارکان نیایش جای گرفته است عاملی برای ایجاد و بقای حزن بوده نه تنها ادراک موانست با پروردگار را خدشه دار یا تضعیف می کند که آسیب های روانی هم در پی خواهد داشت .
در فیلم « بیست » ساخته عبدالرضا کاهانی حوادث و وقایع به گونه ای طراحی شده تا مخاطب ناخودآگاه خود را در یک فضای غم انگیز و حزن آور تصور کند. سلیمانی صاحب سالنی که محل برگزاری مراسم سوگواری و جشن است به پیشنهاد اصغر الهی روانپزشک برای بازگشتن به زندگی عادی باید هر چه زودتر حرفه خود را کنار گذارد. به گفته الهی برگزاری بیش از اندازه مراسم عزاداری باعث شده تا سلیمانی دچار افسردگی شود.
شاید داریوش مهرجویی نخستین شخصی بود که پس از پیروزی انقلاب در فیلم « اجاره نشین ها » کشور را به آپارتمانی تشبیه کرد که در آن عده ای آسمان جل و پاپتی قصد تصاحب خانه ای را داشتند که صاحب آن در خارج از کشور اقامت داشت . پس از آن در فیلم هایی چون « بانو » « دنیا » « خواب تلخ » « باز هم سیب داری » « آرامش در میان مردگان » « چند کیلو خرما برای مراسم تدفین » « آدم » « کافه ستاره » و ... ایران به قبرستان روستا و مکان های مخروبه ای تشبیه شد که در آن هیچ نقطه امیدی برای ادامه زندگی وجود نداشته و در آن عده ای سودجو و فرصت طلب به فکر چپاول و بستن بار خود هستند. نکته قابل تامل و غالبا مشترک در این قبیل آثار ایجاد ارتباط میان این شوربختی ها با فضای حاکم بر جامعه که متاثر از فضای فرهنگ دینی است می باشد. با اندکی تامل و دقت نظر می توان در فیلم « بیست » نیز ارتباط به اصطلاح منطقی مورد نظر کارگردان میان رستوران سلیمانی روابط میان کارگرانی که در آن رستوران مشغول به کار هستند دل نگرانی ها و مشکلات آنان با وضعیت فعلی جامعه ایران را مشاهده کرد.
با پذیرش این پیش فرض نخستین موضوع قابل توجه در فیلم « بیست » به بحث محزون بودن سلیمانی بر اثر برگزاری بیش از اندازه مراسم عزاداری در سالن که خود متاثر از فضای مذهبی حاکم بر جامعه است باز می گردد. به تعبیری در این فیلم جامعه ایران جامعه ای مذهبی با نمادها و مشخصه های خاص خود معرفی می شود که نمود آن در رستوران سلیمانی با برگزاری مراسم عزاداری قرین می شود همانگونه که پخش صدای قرآن و نوحه هنگام برگزار شدن این مراسم تماما بر مذهبی بودن فضا تاکید می کند. با توجه به این موضوع که یکی از ترفندهای دشمن در به انزوا کشاندن دین و اعتقادات مذهبی به خصوص در سه دهه اخیر حزین معرفی کردن دین است و در فیلم کاهانی مراسم عزاداری با مشخصه های تلاوت قرآن و نوحه سرایی عامل مشکلات روانی سلیمانی معرفی می شود می توان به ارتباط این بحث با فیلم « بیست » پی برد.
اشو در صفحه ۶۵ کتاب « آواز سکوت » می نویسد : « لب و لوچه آدم های مذهبی همیشه آویزان است . آنها آدم های خیلی غمگینی هستند و زندگی این جهانی را تعطیل کرده اند. آنها هنوز زندگی با خدا را شروع نکرده اند. آنها به غم چسبیده اند. افراد مذهبی تنها خودشان غمگین نیستند بلکه در دل دیگران هم غم ایجاد می کنند. آنها نمی توانند شادی کسی را تحمل کنند. هر جا که چیزی شاد کننده می یابند در صدد ویران کردن آن بر می آیند. آنها با همه خوشی ها مخالفند. آنها با همه خوشی های سالم دشمنند. »
پیش از این نیز اشاره شد که از مشخصه های جریان های معنوی نو پدید احساس نیاز به عناصر مهرورزانه و سرورآفرین بوده و در عین حال در نظری انحصاری بر تقدس شادمانی اعتبار اندوه به کلی سلب می شود. کاهانی در فیلم « بیست » در مقابل افسردگی ناشی از برپایی مراسم عزاداری بحث شادمانی و نشاط که دقیقا قرین با ساز و ضرب است به عنوان تنها راه نجات سلیمانی از وضعیت بغرنج و حاد فعلی اش مطرح می کند. نکته قابل تامل در این میان به بحث عدم توانایی بهره برداری سلیمانی از فضای شاد ایجاد شده باز می گردد. در واقع زندگی سلیمانی آنچنان با غم و اندوه عجین شده که تنها راه پیش روی او در شرایط جدید زندگی مرگ و فناست .
به تعبیری افراد مذهبی که در شرایط حزن و اندوه پرورش و رشد یافته اند در صورت تن دادن به ایجاد و گسترش فضای شاد که در آن زندگی و نشاط می جوشد راهی جز حذف خود از بطن جامعه ندارند. چنانچه فضای این رستوران را نمادی از وضعیت کنونی کشور تصور کنیم مردم آن جامعه انسان های بیچاره و نیازمندی هستند که در زندگی نکبت بار خود دست و پا می زنند و بدون داشتن هیچ روزنه امیدی برای زندگی بهتر تنها دل به زندگی حداقلی خود خوش کرده اند. اما همین مردم زمانی که مسئول رستوران تصمیم به بستن سالن می گیرد خود را با فاجعه ای مواجه دیده و تلاش می کنند تا نگاه و روحیه مسئول خود را از سمت افسردگی و پریشانی به سوی نشاط سوق دهند. سرانجام خواست مردم جامعه نیز به نابودی صاحب رستوران می انجامد.
این روزها برخی ها برای تخطئه دین و اعتقادات مذهبی می گویند « لب و لوچه آدم های مذهبی همیشه آویزان است . آنها آدم های خیلی غمگینی هستند و زندگی این جهانی را تعطیل کرده اند. آنها هنوز زندگی با خدا را شروع نکرده اند. آنها به غم چسبیده اند. افراد مذهبی تنها خودشان غمگین نیستند بلکه در دل دیگران هم غم ایجاد می کنند. آنها نمی توانند شادی کسی را تحمل کنند. هر جا که چیزی شاد کننده می یابند در صدد ویران کردن آن بر می آیند. آنها با همه خوشی ها مخالفند. آنها با همه خوشی سالم دشمنند .
م . حق گو
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید