پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


جایزه پولیتزر برای «آلیو کیتریج»


جایزه پولیتزر برای «آلیو کیتریج»
جایزه پولیتزر ۲۰۰۹ در بخش ادبیات داستانی به الیزابت استراوت رسید. این جایزه که نتیجه آن بیستم آوریل (۳۱ فروردین) اعلام شد، برای مجموعه داستان به هم پیوسته «آلیو کیتریج» به این نویسنده ۵۳ساله ساکن نیویورک تعلق گرفت. مجموعه داستان «آلیو کیتریج» در سال ۲۰۰۸ نامزد جایزه مجمع ملی منتقدان کتاب هم بود. اولین رمان الیزابت استراوت «اًیمی و ایزابل» (۱۹۹۸) به فهرست نهایی جوایز اورنج و پًن/ فاکنر راه پیدا کرد و دومین رمانش «به من وفادار باش» (۲۰۰۶) در فهرست کتاب های پرفروش قرار گرفت. اما استراوت این بار در رقابتی کاملاً زنانه بر دیگر نامزدهای بخش داستان جایزه پولیتزر -لوئیز اًردریچ برای رمان «طاعون کبوترها» و کریستین شوت برای رمان «همه روح ها»- پیروز شد و نامش در کنار نام نویسندگانی چون هارپر لی، ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر و در سال های اخیر اîن تایلر، جومپا لاهیری و کورمîک مîکارتی قرار گرفت. سال گذشته جونو دیاز با رمان «زندگی کوتاه و شگفت انگیز اسکار وائو» پولیتزر را از آن خود کرده بود.
جایزه معتبر پولیتزر که در ۱۹۴۸ تاسیس شده و جایزه نقدی آن ۱۰هزار دلار است، هر سال در بخش ادبیات داستانی به یک اثر برجسته به قلم نویسنده یی امریکایی اهدا می شود. امسال داوران این جایزه بر این نظر بودند که مجموعه داستان الیزابت استراوت سرشار از ضربه های عاطفی است که نثری درخشان و شخصیت رک، پرعیب و ایراد و جذاب آلیو کیتریج آنها را به هم پیوند می دهد.
«آلیو کیتریج» مجموعه ۱۳ داستان کوتاه به هم پیوسته است که انتشارات رندوم هاوس در سال ۲۰۰۸ در ۲۷۰ صفحه به قیمت ۲۵ دلار منتشر کرده است. این داستان ها در شهر ساحلی کوچکی در ایالت مًین در امریکا می گذرد و حلقه اتصال آنها شخصیت معلم بازنشسته یی به نام آلیو کیتریج است. برخی از منتقدان معتقدند این کتاب را می توان رمانی در قالب داستان های کوتاه دانست و شاید تاکید بر اینکه مجموعه یی از داستان های کوتاه است تا حدی گمراه کننده باشد. برخی نیز آن را فاقد ویژگی های رمان می دانند. در شناسنامه کتاب، آنجا که معمولاً ذکر می شود «رمان» یا «مجموعه داستان»، به کلمه «داستان» اکتفا شده است. به هر حال این داستان ها کاملاً مستقل اند، هرچند می توان آنها را به صورت فصل های یک رمان خواند. استراوت در گفت وگویی در این زمینه گفته است؛«نوشتن «آلیو کیتریج» با این فرم تصمیمی بود که در طول زمان شکل گرفت. اولین داستان آلیو را سال ها پیش نوشتم و همان موقع فهمیدم این شخصیت روزی کتابی از آن خود خواهد داشت. آن موقع نمی دانستم این کتاب چه فرمی پیدا می کند، ولی بعد از آنکه صحنه های بیشتری را نوشتم، احساس کردم آلیو چنان حضور نیرومندی دارد که بهتر است داستان او اساساً اپیزودی باشد. از طرفی به زاویه دید هم خیلی علاقه دارم و دیدن آلیو از نگاه دیگران به خواننده امکان می داد تصویر کامل تری از او به دست بیاورد.»آلیو کیتریج معلم ریاضی بازنشسته بدخلقی است که با داروساز آرامی به نام هنری ازدواج کرده؛ شخصیتی که از همسرش محبوب تر است و خواننده تا پایان کتاب با او بیشتر از همه شخصیت ها آشنا می شود. آلیو و هنری یک فرزند دارند؛ پسری به نام کریستوفر که وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل می شود و برمی گردد، نزدیک خانه خودشان برایش خانه یی می سازند. امیدوارند کریستوفر با زنی از اهالی همان شهر ازدواج کند و نوه دار شوند. ولی زنی که کریستوفر با او ازدواج می کند، تشویقش می کند به سن فرانسیسکو رخت بکشند. کمی بعد که همسر کریستوفر از او جدا می شود، آلیو با خوشحالی فکر می کند پسرش حالا به خانه برمی گردد. ولی او ترجیح می دهد در کالیفرنیا بماند و دل مادرش را بشکند.
آلیو و هنری گاهی در کانون کنش داستانی هستند، و گاه در حاشیه داستان می چرخند. ناشکیبایی، پشیمانی و حتی نفرت در زندگی شان ریشه دوانده است. استراوت با موشکافی و ظرافت مسائل زندگی آنها را به خواننده منتقل می کند؛ هنری سرش را بلند کرد و گفت؛ «می دونی، آلی» چشم هایش خسته بود و پوست دورشان قرمز شده بود، «در تمام این سال هایی که از ازدواج مان می گذره، در تمام این سال ها فکر نمی کنم حتی یک بار هم معذرت خواسته باشی. برای هیچ چیز.»
آلیو حسابی سرخ شد. احساس می کرد پوست صورتش زیر آفتاب می سوزد. گفت؛ «خب، معذرت، معذرت، معذرت.» و عینک آفتابی اش را که گذاشته بود بالای سرش، برداشت و دوباره به چشم زد. پرسید؛ «می خوای چی بگی؟ از چی دلخوری؟ اصلاً این حرفا واسه چیه؟ عذر خواهی؟ خب، من معذرت می خوام. معذرت می خوام که همچین زن مزخرفی هستم.»
آلیو زنی است با جثه درشت مستعد حالت های ناگهانی و خشم آلود است، غالباً در قضاوت عجله می کند و عصبانی است، و آزردگی های عمیقش را به سرعت به زبان می آورد. دوست داشتنی نیست. با کلماتی مثل «خنگ» و «ابله» و «دست وپا چلفتی» دیگران را فراری می دهد. پسرش کریستوفر تلاش می کند از حضور سلطه جوی او بگریزد و دچار افسردگی است. یکی از زن های مسن شهر می گوید؛ «در رفتار آلیو مطلقاً جایی برای عذر خواهی وجود نداشت.» هرچه داستان ها پیش می رود، تصویر آلیو پیچیده تر می شود. او می تواند سرً پسرش فریاد بزند و به او دشنام بدهد، ولی در عین حال دوستش دارد، آنقدر که از تحملش بیرون است. شوهرش مرد مهربانی است و آلیو او را هم دوست دارد، گو اینکه ابراز علاقه برایش آسان نیست. همان قدر که ناگهان از کوره درمی رود، یکباره می زند زیر خنده و دلش حتی برای غریبه ها هم می سوزد.
الیزابت استراوت شخصیت آلیو کیتریج را در همه داستان ها، حتی شده خیلی کوتاه، به صحنه می آورد و خواننده رفته رفته متوجه می شود این قطعات مستقل و به دقت پرداخت شده روی هم چرخه روایتی را شکل می دهند که چیزی نیست جز داستان زندگی آلیو کیتریج. استراوت می گوید؛«شخصیت آلیو برای من از همه شخصیت های دیگر کتاب جذاب تر است. وحشی و پیچیده و بامحبت و بی رحم است. در واقع کمی از هر کدام ما در او هست.»
مژده دقیقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید