جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


زندگی برای اخلاق یا اخلاق ... ؟


زندگی برای اخلاق یا اخلاق ... ؟
الف) زندگی برای اخلاق یا اخلاق ... ؟
ابتدا قبل از وارد شدن به مبحث فرارو لازم است تعاریفی را از دو مقوله ی زندگی و اخلاق بیان داریم . چه این که در جهت روشن تر کردن موضوع و ترقی و تبیین افکار خوانندگان استعانتی مدنظر و محل است . در تعریف زندگی با توجه به مقالاتی که از همین قلم تدوین گردیده می تواند نسبت به آگاهی و شناخت از این مهم کافی باشد . به بیانی دیگر این قلم در مورد مقوله ی زندگی سخن فراوان گفته . اما بطور خلاصه و گذرا می توان زندگی را این چنین تعریف کرد : زندگی عبارتست از مؤلفه های مادی و دنیوی ای که بشر را در جهت سیر تکاملی خویش کمک و استعانت می نمایند ، به نحوی که این مؤلفه های مادی و دنیوی نیز بدون تلاش و کوشش بشر به سرانجام نخواهند رسید . به بیانی زندگی وقتی معنی و مصداق خاص خود را پیدا می کند که از طریق افکار و اندیشه ی سالم بشر ساخته شود و یا به بیانی دستاورد و یا دسترنج بشر باشد ، مضاف بر این که این دستاورد و دسترنج بشر به خود بشر رفلکس می شود که سبب آرامش و رفاه آن می گردد . به عنوان مثال : دسترنج بشر می تواند به مانند همان صدای انسان باشد که در کوه پخش می شود و کوه نیز می تواند نقش زندگی را بازی کند نقشی که همان پژواک دهنده و یا برگرداننده ی صدای انسان باشد . یعنی در این تشبیه می توان به سهولت جایگاه زندگی و بشر و البته تأثیر و تأثر این دو را دریافت . در تعریف مقوله ی اخلاق نیز نظرها متفاوتند . با این که تعاریف مختلفی از اخلاق شده ، ولی از این منظر اخلاق می تواند آموخته ای اجتماعی باشد که در جهت تثبیت شخصیت فردی و اجتماعی فرد و در تبیین و تعالی جاده ی هموار زندگی می کوشد . به تعبیری اخلاق نگرشی انسان محورانه به زندگی و متعلقات آن دارد و هدف نهایی آن نیز رشد و تداوم و بقای زندگی و متعلقات و البته هر آنچه که با آن ( زندگی ) تناسب سازنده ای را برقرار می سازند ، برعهده می گیرد . مقوله ی اخلاق چون در معنی واژه ای آن به مفهوم خویها و مرام ها و البته خُلق و خصایص پسندیده بکار رفته ، بنابراین هدف آن نیز طبعا ً هدفی سالم و منتج به شمار می رود . و اما آنچه که بدیهی است و باید بدان پرداخت همان موضوع بحث بوده که به معنای زندگی برای اخلاق یا اخلاق برای زندگی است که در پی در زوایایی متنوع به آن خواهیم پرداخت . این که می گویی زندگی برای اخلاق و یا اخلاق برای زندگی در چند زاویه ی متفاوت و البته متنوع محل وارسی است . متفاوت بدین معنی که این دو هم از لحاظ واژه ای و هم از حیث مفهوم در مواردی با هم متمایزند . و متنوع بدین سان که هر دو هم می توانند موروثی و در مواردی ذاتی باشند و هم این که اکتسابی و یک نوع آموخته به شمار آیند . بنابراین اگر در زاویه ی اکتسابی و آموخته به این دو بنگریم، بالطبع در می یابیم که چون هر دو آموخته و اکتسابی اند ، لذا در تکامل همدیگر می کوشند . یعنی به مانند علم و ثروت که مکمل همدیگرند ، این دو نیز تکمیل کننده ی همدیگر به شمار می آیند . لذا نمی توان از واژه ای بنام « برای » که می تواند به معنی تصاحب و اختیار کامل یکی از برای دیگری باشد ، استفاده نمود .
اخلاق صنعتی سازنده و موثر است که در تکامل و بقای زندگی می کوشد . چه این که هر زندگی ای بی گمان با مقوله ی اخلاق شکل می گیرد و زندگی بدون اخلاق به مانند جسم بدون روح است . در دایره ی زندگی اگرچه واژه های متفاوتی اعم از خوب و بد خیمه زده اند و البته هر کدام در زندگی به نوبه ی خود ایفای نقش می کنند ، ولی اخلاق از عمده ترین مواردی است که نقش خود را پررنگ تر از سایرین به نمایش می گذارد . مهمترین نقش اخلاق در زندگی وقتی مسجل می شود که دو مقوله ی خیر و شر و مقوله ی خوب و بد خودی را نشان می دهند . یعنی در زندگی چون فراز و فرودهای متفاوتی نقش آفرینی دارند و البته آسانی ها و سختی ها نیز در این نقش آفرینی مدخلند ، لذا مهمترین مقوله در اینجا اخلاق است . اخلاق با حضوری مثبت و ادبیاتی انسان محور می تواند کالبد شکافی نموده و قضاوتی سالم و آموزنده و مفید را به نمایش بگذارد . بنابراین چون زندگی در جهت بهتر رهنمون شدن به جاده ی آگاهی و پیشرفت نیاز به چراغ راهنمایی منتج دارد ، شکی نیست که مقوله ی اخلاق همان چراغ راهنماست که با نکات سازنده و حق به جانب خود ، زندگی را از تلاطم اینگونه حوادث نجات می دهد .
آنسوی قضیه نیز می تواند صادق باشد . یعنی زندگی هم در شکل گیری مقوله ی اخلاق بسیار مهم است . چه این که تا زندگی ای ایجاد نشود ، مقوله بنام اخلاق نیز بوجود نمی آید . به تعبیری آن تأثیر و تأثری که اخلاق در زندگی بر جای می گذارد زندگی نیز در اخلاق به نمایش می گذارد . حال سؤال این جاست که وقتی این دو نسبت به همدیگر تبادل نظر در جهت شکل گیری خویش می کنند آیا هر دو با هم شکل می گیرند و یا یکی نسبت به آن دیگر زودتر متولد می شود . در جواب به این که کدام یک بستر در جهت شکل گیری این دو به شمار می آید . می توان گفت که زندگی چون از مؤلفه های فراوانی بهره می جوید و همانطور که ذکر آن رفت ، مسایل فراوانی در دنیای آن خیمه زده اند ، بنابراین زندگی به عنوان یک بستر آغازگر این تعامل و آشتی است . اما اخلاق از ارکان مهم و اساسی در جهت شکل گیری زندگی محسوب می شود . به گونه ای که هر زندگی ای که اخلاقی نباشد ، آن زندگی نمی تواند به اهداف متعالی و سازنده ی خود دست یابد . در این زمینه نیز نشانه های فراوانی در جامعه یافت می شود . چرا که در تمامی حوزه های انسانی اعم از سیاست ، فرهنگ ، تربیت ، جامعه ، ورزش ، اقتصاد و . . . مهمترین رکن ، همان اخلاق است . یعنی ما نمی توانیم از سیاست سخن بگوییم ولی از تأثیر اخلاق چشم پوشی کنیم . یا که از فرهنگ متعالی و پیشرو در یک جامعه صحبت نمائیم اما تأثیر و نقش سازنده ی اخلاق را نادیده بگیریم . ما نمی توانیم قهرمانی یک ورزشکار را تحسین کنیم اما از اخلاق ورزشی آن چیزی نگوئیم . و یا از تربیت اجتماعی مردم سخن برانیم ولی نقش اخلاق را در این مهم فراموش کنیم و یا که از توسعه ی اقتصادی و پویایی تولید در یک جامعه تمجید شود اما از نقش اخلاق در بطن این مهم اغماض گردد . بنابراین اخلاق در زندگی بسیار مؤثر و مفید ظاهر می شود و زندگی نیز بدون اخلاق دچار تعلل و تقصیر خواهد شد . نکته ی دیگر که در ادامه همین مبحث می توان در زمینه ی زندگی و اخلاق عنوان داشت رابطه ای صمیمانه و اساسی ای است که در بین این دو وجود دارد و سؤال این است که چه عواملی باعث ایجاد این رابطه شده اند . در پاسخ باید گفت که عواملی که سبب ارتباط تنگاتنگ این دو شده اند همان ویژگی هایی است که در این دو یکی است . یعنی تشابه ویژگی از مهمترین عوامل به شمار می آید . تشابه ویژگی بدین سان که این دو نیاز به یکسری ویژگی را در جهت شکل گیری خود دارند که فقط از طریق خصایص همدیگر یافت می شود . به بیانی انتقال ویژگی سازنده به همدیگر ، که این ویژگی ها دارای وجه اشتراکی سازنده و البته به فراخور روحیات همدیگرند ، از مهمترین عوامل این مهم به حساب می آیند . پس نتیجه می گیریم که نه زندگی برای اخلاق و نه اخلاق برای زندگی بلکه دست به دست هم دادن در جهت آبادی و شکوفایی خویش مهمترین مقوله ی مدنظر است .
ب) اخلاق از دیدگاه قرآن :
قرآن نسبت به اخلاق دیدگاهی مفید و سازنده و چندگونه محور دارد. چه این که در جای جای آن می توان رفتارهای اخلاقی را مشاهده کرد. نکته ی مهمتر که در زندگی فردی و اجتماعی افراد بسیار مهم و اصولی به شمار می رود آیات قرآنند. آیاتی که در ترویج و تداوم مقوله ی اخلاق در دایره ی زندگی تأکید فراوان دارند. از آن جائیکه در سوره ی حجرات آیه ی ۳ می فرماید : « آنان که نزد رسول خدا آهسته سخن می گویند همان کسانی هستند که خدا دلهایشان را به پرهیزکاری آزموده است و آنها را آمرزش و اجر بزرگی است . در این آیه مهمترین رفتار اخلاقی همان آهسته سخن گفتن است . که قرآن به آن تأکید مؤکد دارد ، تأکیدی که می تواند نعمت مهمی به نام پرهیزکاری را به بار آورد و پرهیزکاری نیز مهمترین رکن در جهت پویایی و شکل گیری سالم زندگی است . نکته ی دیگر نیکی کردن به پدر و مادر است که قرآن از واژه ی احسانا استفاده می نماید و احسانا نیز رفتاری اخلاقی است . چه این که در زندگی افراد در هر زمینه بسیار مؤثر و کارآمد به نظر می آید . یعنی نیکی کردن به پدر و مادر مهمترین رفتار اخلاق ای به شمار می رود که قرآن بر آن تأکید دارد.
در سوره ی احزاب آیه ی ۲۱ می خوانیم که : « لقد کان لکم فی رسول الله اُسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا . » . به طور یقین زندگی رسول خدا برای شما و آنان که به خدا و روز قیامت امیدوارند و خدا را بسیار یاد می کنند ، سرمشق نیکویی بود. » همانطور که می دانیم جمله ی اسوه حسنه در این آیه بسیار مهم و اساسی است و البته برای آنانکه زندگی پیامبر اکرم را بتوانند با یاد بسیار و یا همان « ذکر الله » که عنوان شده ، دریابند . بنابراین مهم دو واژه ی زندگی و نیکویی است که در این آیه آمده اند و هدف نیز سرمشق قرار دادن زندگی نیکوی پیامبر است . پس حاصل اینکه برای ساختن زندگی خود باید از اخلاق نیکویی بهره جست و آن اخلاق حسنه نیز جز اخلاق پیامبر اکرم و ائمه اطهار اخلاق دیگری نیست . و دیگر در سوره ی هود آیه ی ۸۸ است که در قسمتی از این آیه می خوانیم : « هرگز نمی خواهم مرتکب چیزی شوم که شما را از آن باز می دارم . من تا آنجا که می توانم جز اصلاح نمی خواهم . » در این آیه دو نکته ی بسیار مهم نهفته است . نخست عدم مرتکب شدن چیزی است که این چیز می تواند دیگران را نیز از انجام آن باز دارد . بنابراین کلام قرآن در این آیه به سمت اخلاق و منویّات آنست . یعنی به بیانی این آیه دقیقا ً مسائل اخلاقی را عنوان می دارد و دیگر کلمه ی اصلاح است که در ادامه ی آیه آمده و تردیدی نیست که مقوله ی اصلاح می تواند یک حرکت و رفتار اخلاقی به شمار آید . چرا که پیامد آن در نفع و سلامت جامعه می کوشد .
نکته ی دیگر می تواند سوره ی حمد و یا فاتحه باشد که این سوره علاوه بر این که در ابتدا با کلماتی اخلاقی آغاز می شود محتوای آن نیز از کلماتی تشکیل شده که هر کدام از این کلمات پیامی اخلاقی را به تصویر می کشند . کلماتی از قبیل بخشنده، مهربان، سپاس، پرستش (که از حیث معنوی محل بحث می باشد) ، یاری، نعمت، راه درست ، خدا و خداوند . اگرچه این سوره زبان ستایش جمع را نسبت به پروردگار عنوان می دارد و آیه ی ۳ سوره نیز مؤید این مدعاست . ولی این کلمات چون به ادبیاتی سالم و مثبت می اندیشند و خوبیها را برای بشر در نظر دارند ، لذا از دایره ی اخلاق و منویّات مقوله ی اخلاق بدور نیستند ، بلکه کلافی عمیق خورده اند . و مهم تر اینکه هر کدام از این کلمات خود بتنهایی آکنده از احادیث و تعالیم سازنده ای به شمار می روند که جهت مستقیم را به بشر مبنی بر وصل می دهند . بنابراین دیدگاه قرآن به اخلاق دیدگاهی مفید و سازنده است . چه این که در جای جای آیات قرآن ما با کلماتی بازدارنده به مثابه ی « هرگز » برخورد می کنیم که این کلمات خود به نحوی پیامی اخلاقی را می رسانند و دیگر کلمه ی نیکوست که در قرآن بسیار ذکر شده و این مهم نیز از دیگر پیامهای اخلاقی در قرآن است .
حسن کلام این که همه ی رفتارهای اخلاقی ما برگرفته از سرچشمه ای است به نام قرآن و تردیدی نیست که بزرگترین کتاب الهی که زبانش اخلاقی بوده و جامعه را به سمت خوبی و پرهیزکاری سوق می دهد ، همان کتاب قرآن است . پس وقتی از اخلاق صحبت می شود بی گمان این اخلاق در هر زوایایی که در دایره ی تحلیل قرار گیرد ، همان چشمه ای است از سرچشمه .
نوشته : عابدین پاپی
نویسنده ، شاعر و روزنامه نگار


همچنین مشاهده کنید