چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

زندگی یعنی تغییر


زندگی یعنی تغییر
مسلما بین زیستن و زندگی کردن تفاوت‌های اساسی وجود دارد. هر زیستنی را زند‌گی نمی‌گویند. به باور من شرح زندگی انسان‌ها چیزی جز ذکر تاریخ تغییرات مرحله‌ای در زیست انسانی و تجاربی که انسان در هر مرحله اندوخته نیست. آنان که توانایی ایجاد تغییرات بیشتر یا فرصت بیشتری برای زیست متفاوت را تجربه کرده‌اند زندگی‌شان کیفیت بالاتری نسبت به کسانی دارد که زیست‌شان را در خوردن و خوابیدن و تولیدمثل و دفع خلاصه کرده‌اند.
مفهوم زندگی بخشی «تغییر» چنان بر زیستن غلبه دارد که حتی آنهایی که زیستنی خلاصه شده در نیازهای اولیه‌شان دارند را وامیدارد در شرح احوالات‌شان به جای اینکه بگویند زندگی من در میلیون‌ها لیتر آبی که نوشیده‌ام و چندتن غذایی که خورده‌ام و بی‌شمار ساعاتی که خوابیده‌ام «یعنی تکراری‌ترین تغییرات» خلاصه شده است، سعی دارند لحظات اندک وقوع تغییر یا تغییرات که آنان را از ابتذال تکرار و روزمرگی رهانیده را به عنوان زندگی خویش برشمارند و کیفیت زیست خویش را با این لحظات تغییر اندازه‌گیری می‌کنند. در زندگی روزمره هر موجود زنده‌ای به ویژه انسان لحظاتی فرا می‌رسد که عرصه چنان بر او تنگ می‌شود که دیگر امکان ادامه زندگی در آن شرایط برایش محال به‌نظر می‌رسد. آنگاه آرزوی تغییر به امید نجات زندگی درون هستی آدمی جوانه می‌زند تا انرژی لازم برای رهایی از شرایط خفقان و بازگشت به زندگی را برای او فراهم سازد. در این معنا خواست تغییر از بدیهی‌ترین ویژه‌گی‌های انسان و نشانه زنده بودن اوست.میل به تغییر برای بیان و نشان دادن زندگی در طبیعت نیز مشاهده می‌شود. تغییرات طبیعی مثل گذر فصول و اختلاف شب و روز بیانگر زنده بودن و حساسیت طبیعت در قبال زیست خویش است.
تغییرات اجتماعی مهم که وابستگی غیرقابل انکاری با طبیعت و انسان دارند نیز با توجه به تغییرات انسانی و طبیعی کاملا آشکار و قابل تبیین‌اند. تغییرات اجتماعی نیز نشانه زندگی و بیانگر زنده بودن جوامع است. درک تغییرات اجتماعی اما به‌راحتی درک تغییرات طبیعی و انسانی نیست زیرا تغییرات اجتماعی پیچیده‌تر و در عین حال کندتر از تغییرات طبیعی و انسانی صورت می‌گیرند و نگاه موشکافانه و رویکرد علمی لازم دارد تا درک شوند. تغییر از طریق انقلاب قدیمی‌ترین روش برای ایجاد تغییرات اجتماعی است. و معمولا زمانی صورت می‌گرفته که قدرت سیاسی چنان آغشته به تزویر و ریا و مبتلا به بیماری فساد و ستمگری می‌شده که حیات و زیست مردم را یکسره به محاق تبانی می‌کشاند. حاکمان چنان مست و مدهوش قدرت و ثروت خویش می‌شدند که به تنگ آمدن مردم تحت حکومت خویش از ابتذال و خفقان را نمی‌دیدند و با بی‌اعتنایی به اندرزها و موعظه‌ها و توصیه‌ها و پیشگویی و پیش‌بینی‌ها و سایر روش‌های اصلاحی مردم را ناچار از روی آوری به روش‌های انقلابی می‌کردند. که خشونت‌بارترین شکل تحقق آرزوی تغییر است. انقلاب‌ها بر دو محور شکل می‌گیرند.
۱) رهایی از وضع موجود.
۲) تجدید بنا و بازسازی و تغییر کل جامعه براساس معیارهای نو.
مرحله اول که آرزوی ‌رهایی از وضع موجود است لحظه‌ای تب‌آلود در زندگی اجتماعی انسان می‌سازد که آتش‌نشان خشم انباشته شده ناشی از ستم و تحقیر زندگی طی زمان طولانی است. در این لحظه تاریخی مردم به تنگ آمده از زیستن در لجن‌زار تباهی با متوسل شدن به عواطف و خصلت‌های انسانی چون از خودگذشتگی و ایثار و فداکاری آرزوی تغییر را با خشونت‌بارترین شیوه‌ها ظاهر می‌سازند و بساط خودکامگی را درهم می‌شکنند به این امید که زندگی خود یا فرزندان‌شان را از ابتذال زیستنی خفت‌بار و تحقیرآمیز و آغشته به ترس و ناامنی و فقر نجات دهند. ولی لحظه‌های تب‌آلود اجتماعی نیز مانند تمامی لحظات دیگر می‌گذرند. به قول رزالوکزامبورگ توده‌های مردم که بار اصلی انقلاب و انتقال قدرت را به دوش می‌کشند به همان سرعتی که وارد میدان مبارزه می‌شوند، از آن خارج می‌گردند!
زیرا آنان مانند نخبگان ناراضی طبقات بالا و متوسط اندوخته‌ای ندارند که حامی آنان در روزهای بیکاری و گرسنگی باشد. مردم با انتقال قدرت خویش به رهبران انقلابی از صحنه خارج شدند و از این به بعد محور دیگر انقلاب یعنی تغییر و بازسازی کل جامعه بر اساس ارزش‌هایی که آرزو می‌شدند چون برابری، عدالت، آزادی و زندگی سعادتمندانه و محترمانه انسانی در دستور کار حاکمان انقلابی و مردم آرمانخواه قرار می‌گیرد. هم‌اکنون گروه‌های زیادی از اصناف، سیاسیون و فعالان جنبش‌های اجتماعی چون زنان، دانشجویان، کارگران، کودکان کار، وکلا، حقوقدانان و جامعه‌شناسان با استفاده از فرصت انتخاباتی. بدون ترس و با شهامت از مطالبات خویش برای زندگی بهتر و محترمانه سخن می‌گویند و مجدانه خواهان ارائه برنامه از سوی کاندیداها برای مطالبات خویشند.
پافشاری گروه‌های مختلف مردم بر مطالباتشان باعث شده تا کاندیداهای موجود سطح شعارهایشان را بالاتر از مطالبات مردم ببرند. طرح مطالباتی چون پیوستن به کنوانسیون محو تمامی اشکال تبعیض از زنان یا اصلاح نمادی از قانون اساسی یا بازنگری قوانین مدنی و حقوقی که طی ۴ سال اخیر صحبت درباره آنها جزو محرمات محسوب می‌شدند، امروز چنان رایج شده‌اند که اغلب کاندیداها از آنها سخن می‌گویند و تحقق آنها را وارد وعده‌ها و شعارهای انتخاباتی و برنامه‌های خویش کرده‌اند. برنامه‌خواهی و اتخاذ رویکرد مطالبه‌محوری در قبال انتخاب کاندیدا یک گام اساسی در جهت توسعه سیاسی، اجتماعی کشور است.امروز مردم به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر نمی‌توان به آرمان‌های رهبران انقلابی دلخوش کرد و باید صراحتا با آنها از خواسته‌ها و مطالباتشان سخن بگویند و از آنها بخواهند به جای دادن شعارهای آرمانی و نجات جهان، برنامه‌های قابل اجرا برای نجات کشور و مردم از فقر، بیکاری، ستم و فساد داشته باشند با وجودی که مطالبه‌محوری اساس رویکرد انتخاباتی بخش‌های زیادی از مردم اعم از روشنفکران و فعالان جنبش‌های اجتماعی و لایه‌های میانی جامعه گردیده است و بسیاری از مردم در دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری عملا دست از شخص‌پرستی برداشته با اتخاذ رفتاری عقلانی به سمت برنامه‌خواهی برای انتخاب کاندیدای مورد نظر خویش حرکت کرده‌اند.
هستند عده‌ای از نخبگان و مردم که خاموش‌اند. یا همچنان گرفتار رفتارهای عاطفی خویش چون حب و بغض ورزیدن به اشخاص و کاندیدا هستند. ای کاش گروه خاموشان نیز به سخن می‌آمدند و مطالبات خویش را بیان می‌کردند. تا سکوت آنان نشانه رضایت آنان از وضعیت تحقیرآمیز کنونی زندگی انسان در جامعه ایران یا قهر و عدم همکاری آنان با هموطنانشان برای تغییر و بازسازی زندگی تلقی نگردد؟! و ‌ای کاش گروه تخریب‌گران نیز به این حقیقت نیک می‌نگریستند که تمامی ایرانیان اعم از توده‌های مردم و دولتمردان و سیاستمداران و روشنفکران از هر نحله و تفکر و دسته‌ای در به اینجا کشاندن کشور اعم از بد یا خوب دست داشته‌اند. به ویژه خاموشان و قهرکنندگانی که در سر به بزنگاه‌های حیات اجتماعی کشور از همکاری برای تغییر و بازسازی ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و نوسازی زندگی سرباز زده‌اند و عطای منافع ملی را به لقای منافع خویش در سکوت بخشیده‌اند!
مینو مرتاضی لنگرودی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید