سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

اولین جرقه انقلاب اسلامی‌


اولین جرقه انقلاب اسلامی‌
بی‌تردید قیام ۱۵ خرداد یکی از مهم‌ترین رخدادها و تحولات تاریخ معاصر ایران است که به‌درستی آن را جرقه و پیش زمینه انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ لقب داده‌اند. برای فهم عمیق‌تر و بهتر ماهیت و کیفیت این رویداد عظیم تاریخی مطالعه بسترها و زمینه‌های قیام ضروری می‌باشد. در آستانه قیام هم در صحنه روابط خارجی و هم در داخل کشور تحولات و رویدادهایی به وقوع پیوست که به صورت سلسله‌ای و زنجیروار زمینه‌ساز قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ گردید. رویارویی‌ها، تعارضات و مخالفت‌های دولت و مردم به رهبری روحانیت و به طور مشخص امام خمینی،‌که مشخصا از تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی آغاز شده بود،‌سرانجام در ۱۵ خرداد به صورت قیامی مردمی، فراگیر و عظیم خود را نشان داده و رژیم را تا آستانه سقوط پیش برد.
در این مقال نظری کوتاه داریم بر رخدادها و وقایعی که منجر به شکل گیری قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد
‌ ناکار‌آمدی دولت امینی و ناتوانی وی در انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا در ایران به همراه قول مساعد شاه به این دولت مبنی بر عهده گرفتن اجرای برنامه‌‌های اصلاحی مورد نظر آمریکا باعث ایجاد چرخشی در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران گردید، این دولت سیاست جدیدش در قبال ایران را بر مبنای حمایت از دیکتاتور قرار داد. به همین منظور بر روی اسدالله علم به عنوان فردی مطیع، مجرب و در عین حال سختگیر و سرکوبگر در مواقع لازم، برای تصدی نخست‌وزیری توافق شد.‌
اهداف و برنامه‌های دولت علم که قبلا مشخص شده بود عبارت بود از: انجام اصلاحات موردنظر آمریکا، هموارسازی راه دیکتاتوری محمدرضا شاه و سرکوب مخالفین احتمالی. وی برای انجام اهداف و برنامه‌های تعیین شده به اقداماتی از قبیل: تمرکز قدرت در وجود شخص شاه و تنزل مقام نخست‌وزیری تا حد نوکر و چاکر شاه، سانسور شدید مطبوعات و رسانه‌ها، تضعیف و حذف مخالفان (در مرحله اول جبهه ملی و بعد روحانیون) و... دست زد. اما بی‌شک اولین اقدام بسیار مهم دولت علم تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. مصوبه‌ای که آشکارا قانون اساسی مشروطیت را نقض می‌کرد، و باعث رویارویی جدی روحانیون به رهبری امام خمینی با دولت و حکومت گردید، و نقطه شروعی شد برای تعارضات اساسی بین حکومت و روحانیت، هر چند دولت در پی مخالفت‌ها و فشارهای شدید روحانیون و در راس آن امام مجبور به لغو مصوبه شد ولی این اقدام عقب‌نشینی موقت بود. زیرا رژیم مجبور بود برای بقای خود به خواسته‌های آمریکا جامه عمل بپوشاند. چنان‌که اندکی بعد از لغو مصوبه مذکور سعی در اجرای اصلاحات در قالب رفراندوم نمود. علما و روحانیون باز هم به رهبری امام در مقابل این عمل دولت واکنش نشان داده و آن را با دلایل قانونی رد و رفراندوم را تحریم نمودند. اما علی‌رغم این مخالفت‌ها رفراندوم قلابی در ششم بهمن ۱۳۴۱ برگزار و ظاهرا مفاد آن تصویب گردید.‌
بعد از رفراندوم رویارویی و تعارضات بین روحانیون و حکومت وارد مرحله تازه‌ای گردید. زیرا از یک سو امام به هیچ‌وجه قصد سازش و سکوت نداشت. و از سوی دیگر دولت علم که متوجه کانون و عمق خطری که در مقابل دولت وی و انجام برنامه‌هایش قرار داشت شده بود سعی در اعمال محدودیت بیشتر و کنترل شدید‌تری برآمد، از جمله این اقدامات عبارت بودند از: اعزام طلاب به خدمت وظیفه سربازی، تبلیغات شدید علیه روحانیت، گماردن نیروهای امنیتی و انتظامی در داخل و اطراف حوزه‌های علمیه و... اما این اقدامات ثمری نبخشید و مخالفتها گسترش یافت در پی گسترش مخالفت‌ها سرانجام در دوم فروردین به دستور وی مدرسه فیضیه قم و طالبیه تبریز مورد هجوم وحشیانه عمال رژیم قرار گرفت و جنایتی دیگر در کارنامه ننگین رژیم افزوده شد.‌
پس از فاجعه فیضیه، امام با استفاده از هر فرصتی مفاسد و فجایع رژیم را گوشزد کرده و به افشا‌گری می پرداختند. در این میان ماه محرم مغتنم‌ترین فرصت بود. بنابراین امام با صدور اعلامیه ای توصیه های لا‌زم را خطاب روحانیون، مبلغین، خطبا و وعاظ ابراز نمودند در پیام امام است:‌‌
به عموم حضرات مبلغین محترم و خطباء معظم - کثرالله امثالهم و عموم هیئات محترم، عزاداران سید مظلومان - علیه‌الصلوه والسلام - محترما معروض می‌دارد: در این ایام که دستگاه جبار از خوف آن که مبادا در منابر و مجامع مسلمین شرح مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی و وطنی آنها داده شود، دست به رسوایی دیگری زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و سران هیئات عزادار است که از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خود سری وا گذارند. لازم است تذکر دهم که این التزامات علاوه بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و تحت تعقیب هستند... آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی‌امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائیل و عمال آنها همراهی می‌کند... در نوحه‌های سینه‌زنی از مصیبت‌های وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید... سکوت در این ایام تائید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است، از عواقب این امر بترسید... روح‌الله الموسوی الخمینی. ‌
به هر حال محرم آغاز می‌شود و تقابل روحانیون و دولت به اوج خود می‌رسد. خطبا و وعاظ مسائل سیاسی را بالای منابر برای مردم بیان می‌کردند. امام نیز با افزایش تلاش‌های خود مبنی بر تماس با علمای برجسته مثل آیت‌الله خوانساری، از آنها دعوت می‌کند که متحدا علیه دولت اعلامیه بدهند. اخطارهای دولت نیز جهت احضار ایشان نتیجه عکس داد. زیرا مردم شروع به اعتراض و انتشار اعلامیه‌هایی به حمایت از امام کردند. دولت نیز از طریق ساواک دستور اکید داد تا مراقب اوضاع باشند. ‌
اسدالله علم که طی سالیان متمادی نفوذ فراوانی در بدنه ساختار قدرت سلسله پهلوی به‌دست آورده بود، در صدد بر آمد از این نفود خود استفاده کند. بنابراین به دستور او روزنامه‌های دولتی و رادیو سعی می‌کنند که آرامش را حفظ کنند و مردم کمتر در جریان مسائل تنش‌زا قرار گیرند. در نتیجه تمام تلاش خود را به خرج دادند تا فواید و نتایج انقلاب سفید را بیان کنند و اگر اشاره‌ای به دین و مذهب و روحانیت می‌شد از باب توجه به خطر ارتجاع و موانعی بود که مدعی بودند، انقلاب سفید را تهدید می‌کند.‌
با این وجود تظاهرات وسیعی در روز عاشورا (۱۳۴۲/۳/۱۳) و روز بعد از آن تهران را فرا گرفت که با شعارهای ضد رژیم و حمایت از امام خمینی همراه بود. در برخی از شهرهای دیگر ایران نیز تظاهرات‌هایی صورت گرفت، علم به نیروهای انتظامی دستور داده بود به تظاهر کنندگان حمله کنند. در این میان تظاهرات شهر قم با توجه به موقعیت خاص آنکه از وجود رهبری اعتراضات در آن شهر ناشی می شد، از شکوه خاصی برخوردار بود. بویژه آن که قرار بود عصر همان روز امام در مدرسه فیضیه‌برای مردم سخنرانی نماید. این سخنرانی نقطه اوج تنش‌های ایجاد شده بین علما و مردم از یک سو و دولت و دربار از سوی دیگر می‌باشد. پیش از این سخنرانی، امام دولت علم را تهدید کرده بودند که در روز عاشورا، قم را تبدیل به صحرای کربلای ثانی خواهیم نمود.‌
‌ در این سخنرانی امام ابتدا پرده از ماهیت روابط ایران و اسرائیل و اهداف آن کشور در ایران برمیدارند و مستقیما شاه را مورد خطاب و عتاب قرار داده با لحنی تند، اهانت‌هایی را که دستگاه حکومتی در طول یک‌سال گذشته به ساحت روحانیت روا داشته بود محکوم کرده و شاه را متوجه عاقبت امور می‌نمایند در سخرانی امام آمده است:
... اسرائیل نمی خواهد دراین مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمی خواهد در این مماسرائیل نمی خواهد دراین مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد . اسرائیل به دعوت عمال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم و طالبیه تبریز) را کوبید. ما را می کوبند، شما ملت را می کوبند. می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می خواهد زراعت و تجارت شما را از بین لکت قرآن باشد؛ ببرد؛ می خواهد در این مملکت ، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را می شکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود ؛ روحانیت سد راه است ، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد ؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت می کند.
...اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود ، بدون فکر، این حرفها را می زنی؟... خدا کند که مرادت از اینکه مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند”، مرادت علما نباشند و الا تکلیف ما مشکل می شود و تکلیف تو مشکل می شود . نمی توانی زندگی کنی ؛ ملت نمی گذارد زندگی کنی...
علم از طریق گزارش‌های ساواک در جریان کامل این سخنرانی قرار می‌گیرد. و صبح روز بعد (۱۳۴۲/۳/۱۴) آن را به اطلاع شاه می‌رساند. وی ضمن گزارش به شاه گفت که به نظر او صبر و تحمل در برابر این اعمال دیگر مصلحت نیست و بهتر است آیت‌الله خمینی، جهت زهرچشم گرفتن از دیگر روحانیون دستگیر شود. شاه با وجود اینکه از سخنرانی امام در روز عاشورا سخت عصبانی بود اما در صدور حکم دستگیری امام تردید داشت. با این حال اصرار علم باعث شد تا عصر روز ۱۴ خرداد دستور دستگیری امام صادر شود.‌
‌ پیرو همین دستور نیروهای انتظامی و امنیتی حدود ساعت ۴ بامداد، پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، با محاصره خانه امام، ایشان را دستگیر و با انتقال به تهران در پادگان قصر زندانی کردند. همزمان تعداد دیگری از علما از جمله آیت‌الله قمی در مشهد و آیت الله محلاتی در شیراز دستگیر شدند.‌
با دستگیری امام و انتشار خبر آن، تظاهرات بزرگی، قم، تهران و چند شهر دیگر را فرا گرفت. که طی آن علاوه بر شعارهایی علیه دولت، و حمایت از امام، برخی از مراکز دولتی نیز مورد حمله قرار گرفت. شاه به وحشت افتاد، اما علم که انتظار چنین حوادثی را داشت، دستورات لازم را مبنی بر سرکوب قهرآمیز تظاهرکنندگان صادر کرد. بویژه آنکه این قیام به حدی گسترش یافته بود که احساس می‌کرد هر گاه به سرعت به آن مقابله نشود، هر آن، خطر سقوط رژیم وجود دارد. یکی از مطلعین در باب چگونگی رویارویی دولت با قیام می‌نویسد: ‌
علم در روزهای حساس قیام ۱۵ خرداد فعالیت خستگی‌ناپذیری داشت و با مقامهای انتظامی پیوسته در تماس بود و خود از کلانتریهای مناطق حساس شهر سرکشی می‌کرد و به همه مسئولان هشدار می‌داد خود را برای رویارویی با آشوبی بزرگ آماده کنند. به این سان هنگامی که در بامداد روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (۵ ژوئن ۱۹۶۳) تظاهرات در اطراف بازار تهران آغاز شد علم آمادگی کامل داشت و به رئیس شهربانی وقت سپهبد نصیری تلفنی دستور تیراندازی داد و در برابر تردید نصیری یادآور شد که این دستور را به عنوان نخست‌وزیر می‌دهد و نامه موید این دستور را نیز بی‌درنگ برای او خواهد فرستاد. این در حالی بود که شاه وحشت‌زده و مردد به سرکوب و مقابله با مردم بود.‌
سرانجام قیام مردمی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که به حمایت و با رهبری روحانیت و به طور مشخص امام خمینی بر پا شده بود توسط ماموران نظامی و انتظامی رژیم به‌شدت سرکوب شد. در مورد تلفات و تعداد شهدا در جریان قیام ۱۵ خرداد آمار دقیقی وجود ندارد. در حالی که آمار رسمی حکایت از ۲۰۰ کشته دارد. آمارهای غیررسمی تعداد آن را تا ۱۵۰۰۰ نفر گزارش می‌کنند.‌
به هر حال آنچه مهم است اینکه قیام ۱۵ خرداد یک قیام مردمی ضد رژیم و حامی اسلام و دین وروحانیت بود، و روحانیون رهبران اصلی قیام بودند بویژه امام خمینی که قیام در واقع در اعتراض به دستگیری وی صورت گرفته بود. با اینکه قیام به‌شدت سرکوب شد ولی ‌آثار و نتایج آن - چنان که تحولات بعدی نشان داد- محرک جامعه و مردمی تحت ستم برای براندازی رژیمی فاسد و ظالم و دست نشانده در بهمن ۱۳۵۷ گردید و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ جرقه شد برای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷. ‌
حجت‌الله کریمی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید