پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نیمه پنهان قتل‌های سریالی قزوین


نیمه پنهان قتل‌های سریالی قزوین
در اردیبهشت ماه ۸۸ خبری تکان‌دهنده در صفحه حوادث اکثر روزنامه‌های کشور به چاپ رسید که موجب تعجب خوانندگان گردید. مضمون خبر به این شرح بود: «یک زن جوان ۳۲ ساله به عنوان قاتل پنج زن و یک مرد در قزوین دستگیر شد.» ...
ظاهرا از بهمن ماه ۸۷ قتل‌های مشابهی در شهر قزوین انجام شده بود که مقتولین زنان میانسالی بودند که اجساد آنها در حومه‌های قزوین کشف شده بود. ویژگی مشترک این پنج مقتول، میانسال بودن، داشتن زیور آلات طلا و تردد در نزدیکی امامزاده چهار انبیا قزوین بوده است.
حدود دو ماه قبل از دستگیری قاتل، یک زن میانسال که از چنگ این قاتل فرار کرده بود، اطلاعات مهمی را در اختیار پلیس قرار داده بود و چه بسا با دقت بیشتر امکان نجات دو نفر آخر مقتولین وجود داشت که البته یک موضوع تخصصی پلیسی است که از حوصله این بحث خارج است. طبق گزارش پلیس، قاتل، چند سال قبل نیز به اتهام قتل یک مرد بازداشت شده ولی به دلیل کافی نبودن مدارک آزاد شده است. چهار تن از مقتولین با یک روش به قتل رسیده‌اند، یعنی ابتدا از آب‌میوه مسمومی که قاتل به آنها تعارف کرده نوشیده‌اند و پس از بی‌هوش شدن توسط وی خفه شده‌اند و یک نکته جالب دیگر اینکه قاتل ماده سمی را از ناصر خسرو تهیه کرده است.
قاتل در بازجویی‌های خود، ابتدا علت قتل‌ها را نیاز مالی و در بازجویی‌های بعدی تنفر از زنان میانسال به دلیل تنفر از رفتارهای تبعیض‌‌آمیز پدر و مادرش عنوان کرده است و به دلیل فوت پدر در سه سال قبل، ظاهرا فقط بخش تنفر از مادر در وجود وی مانده بوده است و طعمه‌های خود را از میان زنانی انتخاب می‌کرده که از نظر سن و جثه شبیه مادر وی بوده‌اند.
● تربیت، گمشده ۳ قاتل سریالی
طبق اظهارات پلیس احتمال دارد که در فاصله دو سال قبل از قتل صاحب‌خانه مرد تا امسال وی مرتکب قتل‌های دیگری نیز شده باشد که تاکنون برای پلیس قطعی نشده است.
در چند سال گذشته این چندمین مورد از قتل‌های سریالی است و در سه مورد مهم آنها یعنی خفاش شب (غلامرضا خوشرو)، قاتل کوره‌های آجرپزی جنوب تهران (بیجه) و قاتل سریالی اخیر، نحوه تربیت دوران کودکی و فشارهای آن نقش مهمی در ارتکاب آنها به قتل داشته است.
● عوامل موثر بر جرم
اصولا عوامل موثر بر میزان ارتکاب جرم دو دسته است: عوامل ذهنی یا درونی و عوامل عینی یا بیرونی. عوامل عینی یعنی از هم گسیختگی خانوادگی، فقر، مهاجرت و بی‌کاری تاثیر مهم‌تری در ارتکاب جرم دارند. تبعیض قایل شدن بین فرزندان، درگیری والدین و اختلاف بین آنها، سختگیری بی‌جا و تنبیه و تشویق نامناسب و همچنین محرومیت عاطفی می‌تواند موجب سوق دادن کودک و نوجوان در آینده و در دوران بزرگسالی به سمت جرم و جنایت شود. عقده حقارت در ارتکاب جرایم نقش ویژه‌ای دارد زیرا احساس حقارت موجب می‌شود که شخص برای ارضای تمایلات سرکوفته خود، فعالیت بیشتری کرده و در نتیجه مرتکب جرم شود.
با توجه به تعاریف ذکر شده، به‌نظر می‌رسد قاتل قتل‌های سریالی قزوین نیز سال‌ها عقده‌های دوران کودکی و نوجوانی خود را با خود حفظ کرده و خشم خود را نسبت به رفتارهای غلط والدین در سینه انباشته تا در یک فرصت مناسب بروز دهد و در زمانی که یک زندگی نسبتا خوب و دو فرزند ۷ و ۱۷ ساله و همسری زحمتکش در کنار خود داشته، این خشم خود را به صورت انجام قتل‌های تکان‌دهنده روی افرادی که نمادهای پدر و مادر وی بودند، نشان دهد.
طبق اظهارات پلیس، نامبرده در موقع اعتراف و بازسازی صحنه قتل‌ها، کاملا خونسرد بوده و رفتار دال بر پشیمانی یا ناراحتی در وی دیده نشده است. شاید در موقع انجام قتل‌ها و دیدن مقتولین خود حس کینه و انتقام وی تا حدودی ارضا می‌شده است و در آن لحظات هیچ‌گاه به فکر همسر و فرزندان و خانواده خود و اینکه آنها چه تصوری نسبت به وی خواهند داشت، نبوده است. از نظر روان‌پزشکی و به نظر اینجانب دو تشخیص هم‌زمان برای وی مطرح است. در محور یک، اختلال افسردگی، سایکوتیک، یعنی افسردگی شدید همراه با جنون و در محور دو درجاتی از اختلال شخصیت ضداجتماعی.
ممکن است این سوال در ذهن خوانندگان هفته‌نامه سلامت به وجود بیاید که با توجه به عملکرد غلط والدین وی در دوران کودکی او، عمل وی به‌عنوان یک قاتل قابل توجیه است. در صورتی که از دیدگاه جامعه‌شناسی و روان‌پزشکی وی مسوول اعمال خود بوده و در تمامی قتل‌ها با برنامه‌ریزی عمل می‌کرده است و نامبرده از زمانی که به سن تمیز رسیده، فرصت مراجعه به روان‌پزشک و روان‌شناس را برای درمان خود داشته است.
سوال دیگری که در این مورد مطرح می‌شود، این است که آیا مربیان تربیتی وی، پلیس و حتی همسرش به وظایف خود عمل کرده‌اند و آیا امکان پیشگیری از وقوع این‌گونه جرایم وجود داشته که مسلما در مورد اول جواب منفی است و جواب بخش دوم سوال مثبت است، یعنی با کمی دقت و مسوولیت‌پذیری می‌توان امیدوار بود که در آینده شاهد قتل‌های سریالی دیگر نباشیم.
● حرف آخر
توصیه‌ای نیز برای والدین دارم. در مواقع جر و بحث شدید و اختلاف نظر با یکدیگر و اتهام زدن و تخریب یکدیگر به یاد داشته باشند که احتمال مجرم و زندانی شدن فرزندانشان در آینده وجود خواهد داشت و خاطرات بد دوران کودکی و نوجوانی هیچ‌گاه از ذهن‌ها پاک نخواهد شد، خصوصا تبعیض قایل شدن بین فرزندان و تفاوت در ابراز محبت بین آنها، امکان مجرم و منحرف شدن از شئونات اجتماعی را در آینده افزایش خواهد داد.
این اظهارنظر بر اساس اظهارات پلیس و اعتراف متهم در بازجویی‌ها می‌باشد و مسلما تجزیه و تحلیل دقیق شخصیت متهم، پس از مصاحبه روان‌پزشکی با وی و بررسی زمینه‌های علمی و مستند و انجام آزمایشات بیشتر و عملکرد دقیق‌تر مغزی از وی خواهد بود و از مقامات قضایی تقاضا دارم همانند قاتلین سریالی قبلی و به بهانه آرام کردن افکار عمومی جامعه، در محاکمه و اجرای حکم اعدام تعجیل نداشته باشند و اجازه دهند این زن توسط هیاتی مرکب از روان‌پزشکان، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان مورد معاینه دقیق قرار بگیرد و در این صورت است که می‌توان از وقوع قتل‌های مشابه در‌ آینده پیشگیری نمود. از روزنامه‌ها و مجلات نیز انتظار می‌رود با درج جزییات چگونگی قتل‌ها و قهرمان جلوه دادن قاتل و اخباری از قبیل «قاتل قصد نوشتن یک کتاب در مورد زندگی خود را دارد» اجتناب نمایند زیرا ممکن است موجب تحریک افراد مشابه به انجام اعمال مشابه این پرونده گردد.
دکتر پرویز مظاهری
دبیر علمی انجمن روان‌پزشکان ایران


همچنین مشاهده کنید