شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

۹ انتخاب و جناح‌های سیاسی ایران


۹ انتخاب و جناح‌های سیاسی ایران
قدرت در همه نقاط جامعه به شکل ذره‌وار پراکنده است. بنگاه‌های صنعتی و اقتصادی بخشی از قدرت‌ را در اختیار دارند. نهاد خانواده گوشه دیگری از قدرت را به خود اختصاص داده است.
گروه‌های اجتماعی مثل کارگران، کشاورزان، پیشه‌وران و معلمان نیز در قدرت سهیم‌اند و بخش دیگری از آن را در کف دارند، اما بخش اصلی قدرت یک جامعه در اختیار نهاد دولت (حکومت) است و قدرت دولتی عالی‌ترین شکل قدرت به حساب می‌آید، چون این نهاد در هر جامعه یگانه و منحصربه‌فرد است. حوزه و دامنه اعمال قدرت نهاد دولت سراسر یک جامعه و سایر اجزای قدرت تابعی از این متغیرند، به همین دلیل است که منازعه بر سر کسب قدرت دولتی جذاب و هیجان‌انگیز است و متقاضیان آن نیز نیرومندند. منازعه بر سر کسب قدرت دولتی از دیرباز تا امروز وجود داشته و هرچه جلوتر آمده‌ایم از شدت آن کاسته نشده است. با این همه، شکل مبارزه برای به چنگ آوردن قدرت تحول پیدا کرده و از جنگ داخلی و کودتا و خشونت به سمت انتخابات تغییر شکل داده است. افراد، شخصیت‌ها، احزاب و گروه‌های اجتماعی متقاضی به دست آوردن نهاد دولت و اعمال قدرت از طریق آن، امروز باید در صحنه و میدان انتخابات با رقبای خود مبارزه کنند. اشکال و ماهیت مبارزه انتخاباتی هر روز پیچیده‌تر، تکنیکی‌تر و گسترده‌تر شده و ابزارهای مبارزه در این میدان متنوع‌تر می‌شوند.
● حزب، گروه فشار، گروه همسود
حزب، گروه فشار و گروه همسود (از ابزارهای مدرن‌تر برای کسب قدرت سیاسی به شمار می‌آیند و متقاضیان کسب قدرت دولتی از راه انتخابات، خود حزب، گروه فشار و گروه همسود تاسیس می‌کنند یا از خدمات این سه‌گانه استفاده می‌کنند. این ۳ ابزار در جریان مبارزات انتخاباتی کاندیداها به آن‌ها کمک می‌کنند و برای آن‌ها رای جمع کرده و آن‌ها را به منصب بالاترین مقام اجرایی می‌رسانند. احزاب، گروه‌های فشار و گروه‌های همسود برای جمع‌آوری رای ناگریزند، منابع مالی مطمئن و مستمر و قابل توجه برای کاندیدای خود تامین کنند. این نهادها علاوه بر این، در جریان مبارزات انتخاباتی، سعی می‌کنند رقیب کاندیدای مورد نظر خویش را تخریب و شرایط کاهش آرا برای رقبا را فراهم کنند. حزب،‌ گروه‌ فشار و گروه همسود در تهیه لایحه به فرد برنده مورد توجه خویش کمک می‌کنند تا آرای او برای دوره بعد حفظ شود.
کاندیدایی که می‌پذیرد از قدرت و نیروی احزاب و گروه‌های فشار و گروه همسود استفاده کند، وعده‌ می‌دهد که پس از پیروز شدن آن‌ها را در قدرت سهیم کند. یک راه سهیم کردن این است که اعضای اصلی و مورد نظر احزاب، گروه فشار و گروه همسود را در کابینه به کار گیرد و بخشی از قدرت اجرایی در حوزه‌هایی که تمایل دارند را به آن‌ها دهد. یک راه دیگر سهیم کردن در قدرت این است که در هنگام تهیه طرح‌ها و لایحه‌ها، خواسته‌های رهبران احزاب، گروه فشار و گروه همسود را لحاظ و منافع آن‌ها تامین شود.
احزاب، گروه‌های فشار و گروه همسود در روش‌ها و رفتارها تفاوت چندانی ندارند و از نیروی خود برای برنده شدن کاندیداها استفاده می‌کنند، اما ممکن است در نوع خواسته‌ها و هدف‌هایی که دارند، تفاوت‌هایی داشته باشند. عموما چنین تصور می‌شود که رهبران احزاب پشتیبان یک کاندیدا به این دلیل که شناخته شده‌اند و جامعه شهروندان آن‌ها را به اسم و رسم می‌شناسند از کاندیدای برنده بخواند که ایدئولوژی و مرام سیاسی آن‌ها را ترویج کرده و در مناسبات داخلی و خارجی لحاظ کند. احزاب شاید به بلندمدت فکر می‌کنند و از تعقیب منافع زودگذر و محصور در یک دوره کاری اجتناب کنند، اما گروه فشار ناشناس است و روی صحنه بازی نمی‌کند و اعضای آن برای شهروندان شناخته شده نیست. گروه فشار غالبا تمایل دارد کاندیدای برنده مورد حمایت او، قانون را به نفع آنها تغییر داده یا قانون تازه‌ای وضع کند. تولیدکنندگان فولاد، بازرگانان وارد کننده محصولات کشاورزی، اتحادیه‌های کارگری و ..... انواع گروه فشارند که خواسته‌های متفاوتی دارند. گروه فشار در جریان مبارزه به کاندیداها مراجعه و خواسته‌ها و منافع خود را در میان می‌گذارند و شرایط حمایت مالی و سیاسی خود را در میان می‌گذارند. گروه فشار عموما در تخریب رقیب کاندیدای خویش به این دلیل که پنهان‌تر است به شکل کارآمدتری عمل می‌کند. این گروه‌ها ممکن است به لحاظ تعداد اعضایی که دارند از احزاب کوچک‌تر باشند، اما به لحاظ اثرگذاری به ویژه در حوزه تخریب رقیب کارآمدترند. گروه‌های همسو را می‌توان در میان نهادهای مدنی جست‌وجو کرد که میزان اثرگذاری آنها بیشتر در دامنه اعضای آن است. این گروه‌های همسو نیز البته خواسته‌هایی دارند تا نیروی خود را در جهت پیروزی یک کاندیدا به کار گیرند، اما احتمالا خواسته‌های آنها کمتر سیاسی است و شاید به مسایل مالی نیز نرسد و بیشتر در چار چوب فعالیت‌های صنفی است. احزاب، گروه فشار و گروه همسو در جامعه‌هایی که آزادی نسبی بیشتری دارند و نهادهای دموکراتیک در آن جامعه‌ها نهادینه شده است، برای شهروندان و سیاستمداران پدیده‌هایی پذیرفته شده‌اند و در خانه‌های شیشه‌ای زندگی می‌کنند. در دنیای امروز این ابزار ۳ گانه – با شدت و ضعف متفاوت – با عریان‌ترین حالت در میدان مبارزات انتخاباتی حاضر شده و نقش آفرینی می‌کنند. رهبران آنها یا کاندیداها دادوستد کرده و در برابر خدماتی که ارائه، سهم خویش از قدرت اجرایی را مطالبه می‌کنند.
● وضعیت ایران
ایران به لحاظ سابقه دموکراسی جزو کشورهای با سابقه کمتر به حساب می‌آید و عمر انتخابات برای تعیین رییس‌جمهوری به ۳۰ سال پس از ۱۳۵۸ بر می‌گردد، به همین دلیل است که نقش احزاب گروه‌های فشار و گروه‌های همسود در ایران دشوار و مبهم است. علاوه بر این، رهبران احزاب ایران برای حمایت از کاندیدایی که می‌خواهد بالاترین مقام اجرایی را به دست آورد، مسایلی غیر از آنچه واقعیت دارد را بیان می‌کنند. به این معنی که آنها خواسته‌‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مورد نظر خویش را در الفاظ و اصطلاحات کلی مثل «هدف ما خدمت به مردم است»، «هدف ما تعالی جامعه و انسان است»، «هدف ما از حمایت انتخاب فرد اصلح برای مدیریت اجرایی است» و .... بیان می‌کنند. گروه فشار در ایران اما بسیار نیرومندتر از احزاب شده و جامعه ایرانی آنها را می‌شناسد.
گروه فشار در ایران ممکن است در قالب‌ نهادهای قانونی عمل کند و هرگز حاضر نیست که فعالیت خود را علنی کند. رهبران این نهادها در ۳ دهه گذشته هرگز حاضر نشده‌اند لباس احتیاط از تن بیرون کرده و با شهروندان به صورت شفاف سخن بگویند. بررسی کارنامه انتخابات ریاست‌جمهوری در ۳ دهه گذشته با هدف روشنگری در باره فعالیت احزاب و گروه‌های فشار با توجه به نکته یاد شده، هدف این نوشته است. دقت در تجربه ۱۰ دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران – با احتساب انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸- نشان می‌دهد که می‌توان آن را در دوره زمانی متفاوت تقسیم‌بندی کرد.
▪ از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸
یک دوره زمانی برای بررسی انتخابات در ده ساله ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ قرار می‌گیرد. در این دوره، شهروندان ایرانی ۴ بار به پای صندوق‌های رای رفتند و ۳ رییس‌جمهور انتخاب کردند.
نخستین انتخابات ریاست‌جمهوری در زمستان ۱۳۵۸ در ایران برگذار شد. انقلابیون ایرانی که در یک دوره کوتاه مدت نزدیک به ۶ ماه شاهد و ناظر فروپاشی رژیم شاهنشاهی بودند، برنامه‌ای برای پس از پیروزی نداشتند. پس از بهمن ۱۳۵۷ بود ده‌ها حزب، جمعیت و گروه‌ سیاسی در جامعه ایرانی تاسیس و فعالیت خود را آغاز کرده‌اند. این احزاب و جمعیت‌های سیاسی را می‌شود در دو گروه عمده طرفداران امام خمینی (ره) و مخالفان حاکمیت دسته‌بندی کرد. جناح سیاسی طرفدار و تابع خواست و اراده امام خمینی (ره) از احزاب و شخصیت‌های متعهد به پیاده کردن آموزه‌های دین اسلام تشکیل شده بود که در راس آن‌ها حزب جمهوری اسلامی قرار داشت. این حزب که روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ فعالیت خود را علنی کرد، توسط ۵ روحانی سرشناس سیاسی تاسیس شده بود و در انتخابات نخستین دوره مجلس قانونگذاری و انتخابات اول ریاست‌جمهوری نقش برجسته‌ای داشت. نهضت آزادی یکی دیگر از احزاب بود که گرایش‌های مذهبی داشت و البته آن را با ملی‌گرایی تلفیق کرده بود نیز در ماه‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو متحدان امام خمینی (ره) به شمار می‌رفت. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که برآیند ۷گروه مبارز مذهبی در رژیم گذشته بود نیز در این طیف قرار داشت.
جامعه روحانیت مبارز تهران را می‌توان از تشکل‌های نیرومندی که در این جناح جای دارند تلقی کرد. در سوی دیگر احزاب چپ مارکسیستی قرار داشتند که حزب توده شناخته‌شده‌ترین آن‌ها بود و تعدادی از احزاب و جمعیت‌های سیاسی کوچک‌تر نیز در این طیف بودند و اکثریت آن‌ها جزو مخالفان رهبری انقلاب به حساب می‌آمدند. برخی دیگر از گروه‌های ملی نیز در همین دسته قرار می‌گیرند که جبهه ملی رسمی‌ترین سازمان سیاسی آن‌ها بود.
▪ انتخاب اول
در زمستان ۱۳۵۸، آرایش سیاسی احزاب و جمعیت‌های سیاسی هنوز شکل کامل پیدا نکرده بود. حزب جمهوری اسلامی به عنوان حزب طرفداران امام‌ خمینی (ره) بیشترین چهره‌های روحانی و حکومتی را در اختیار داشت و اعضای ارشد آن شامل آیت‌الله شهید بهشتی، آیت‌الله عبدالکریم موسوی اردبیلی، حجج‌الاسلام سیدعلی خامنه‌ای، اکبر هاشمی‌رفسنجانی و محمدجواد باهنر به شورای انقلاب رفته و هر کدام در بخشی از مراکز اجرایی و قضایی فعالیت می‌کردند. در حزب جمهوری اسلامی چهره‌های پرشماری از غیرروحانیون نیز فعالیت می‌کردند که دو طیف اصلی آن‌ها را فعالان بازار و تحصیلکرده‌های خارج تشکیل می‌دادند. حبیب‌الله عسگراولادی را می‌توان معیار بازاریان و مرحوم محسن نوربخش را معیار تحصیلکردگان خارج تلقی کرد. حزب جمهوری اسلامی برای انتخابات نخستین دوره ریاست‌جمهوری، جلال‌الدین فارسی را معرفی کرد که پس از شبهه علی تهرانی مبنی بر اینکه وی ایرانی‌الاصل نیست از گردونه خارج شد. این حزب در آخرین روزها ناگزیر شد که از حسن حبیبی حمایت کند. جامعه روحانیت مبارز اما به مثابه یک حزب و در حالی که برخی اعضای آن در حزب جمهوری اسلامی فعالیت می‌کردند از ابوالحسن بنی‌صدر حمایت کرد. در حالی که هیچ حزب شناخته شده‌ای از بنی‌صدر حمایت نمی‌کرد، افرادی مثل ابوالحسن بنی‌صدر، داریوش فروهر، سیداحمد مدنی، صادق قطب‌زاده، صادق طباطبایی، کاظم سامی و حسن حبیبی به عنوان چهره‌های شاخص به شهروندان معرفی شدند. در این دوره از انتخابات هنوز احزاب، گروه‌های فشار و گروه‌های همسود شکل نگرفته بودند تا بر انتخابات اثرگذاری کامل داشته باشند. ابوالحسن بنی‌صدر که در مدت یک سال از زمستان ۵۷ تا ۵۸ توانسته بود خود را به عنوان یکی از نزدیکان امام‌خمینی (ره) نشان داده و ده‌ها سخنرانی با مضمون اقتصاد برای ایرانیان انجام دهد، از کل آرای به صندوق ریخته شده نزدیک به ۱۰میلیون و ۷۰۰هزار رای را به خود اختصاص داد. احمد مدنی، استاندار خوزستان نیز ۲۰درصد آرا را به خود اختصاص داد و پس از بنی‌صدر بیشترین رای را آورد.
ابوالحسن بنی‌صدر اما در ۱۴ ماه فعالیت خود ناگزیر شد با مجلس اول که اکثریت آن را اعضا و طرفداران حزب جمهوری اسلامی تشکیل می‌داد، مجادله کند و سرانجام نیز توسط مجلس عزل شد.
پس از آنکه جناح اسلامی ‌توانست، حاکمیت یکپارچه خود را بر فضای سیاسی ایران ممکن کند و مجلس، دولت و ده‌ها سازمان، شرکت و موسسه دولتی و حکومتی را از وجود نیروهای مخالف و منتقد پاک کند، به نظر می‌رسید که نوعی آرامش ایجاد شده است، اما واقعیت این نبود. منشا طبقاتی، دیدگاه‌های ایدئولوژیک و خواسته‌های سیاسی همه احزاب، جمعیت‌ها و گروه‌های سیاسی متفاوت بود و به مرور زمان آشکار می‌شد. در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ انقلابیون طرفدار امام خمینی (ره) به دو جناح عمده تقسیم شده و کم و بیش‌پذیرفتند که نام آنها «چپ» و «راست» باشد.
اگر چه این دو پاره شدن دو جریان انتخابات سومین دوره ریاست جمهوری هنوز خود را نشان نمی‌داد و همه گروه‌ها و احزاب دو جناح از آیت‌الله سید علی خامنه‌ای که به همراه اکبر پرورش (عضو موتلفه)، سیدرضا زواره‌ای (عضو موتلفه) و حسن غفوری فرد (عضو موتلفه) کاندیدای ریاست‌جمهوری بود، حمایت کردند. ایشان در انتخابات ۱۰/۷/۱۳۶۰ با کسب ۸/۱۶میلیون رای حایز اکثریت شد. پرورش، زواره‌ای و غفوری فرد نیز به ترتیب ۳۴۰هزار، ۶۲هزار و ۷۸هزار رای آوردند. در جریان انتخاب نخست وزیر بود که اختلاف دیدگاه‌ها خود را نشان داد. آیت الله سید علی خامنه‌ای ابتدا علی اکبر ولایتی (عضو برجسته حزب جمهوری اسلامی) را به مجلس معرفی کرد. در ۳۰ مهر ۱۳۶۰ اما مجلس با ۸۰ رای منفی و ۳۸ رای ممتنع و ۷۴ رای مثبت، ولایتی را به عنوان نخست وزیر نپذیرفت. روز ۵ آبان ۱۳۶۰ بود که رییس‌جمهور، میرحسین موسوی (وزیر امور خارجه کابینه‌های شهید باهنر و مهدوی کنی) را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد. روز ۷ آبان ۱۳۶۰ مجلس با ۱۱۵ رای موافق، ۳۲ رای مخالف و ۴۸ رای ممتنع به نخست وزیری میرحسین موسوی رای اعتماد داد. نخست وزیر کابینه خود را معرفی کرد.
اکبر پرورش برای وزارت آموزش و پرورش، عبدالمجید معادیخواه برای وزارت ارشاد، تقی بانکی برای برنامه و بودجه، محمود روحانی برای سازمان بهزیستی، سید مرتضی نبوی برای وزارت پست و تلگراف، حبیب‌الله عسگر اولادی برای وزارت بازرگانی، محمد اصغری برای دادگستری، محمد‌سلیمی برای وزارت دفاع، سید مصطفی هاشمی‌طبا برای وزارت صنایع و معادن، سیدهادی‌نژاد حسینیان برای وزارت راه و ترابری، سید حسین موسویان برای وزارت معادن و فلزات، احمد توکلی برای وزارت کار، کمال الدین نیک روش و سپس اکبر ناطق نوری برای وزارت کشور، محمد شهاب گنابادی برای وزارت مسکن و شهرسازی، محمد سلامتی وزارت کشاورزی، غفوری فرد برای وزارت نیرو، بهزاد نبوی مشاور در امور اجرایی، حسین نمازی برای وزارت اقتصاد، سید محمد غرضی برای وزارت نفت، هادی منافی وزارت بهداری و نیلی برای وزارت صنایع سنگین معرفی شدند. در ۱۳ آبان ۱۳۶۰ دولت با اکثریت ضعیف و شکننده رای اعتماد گرفت.
▪ انتخابات چهارم
احزاب، جمعیت‌ها و گروه‌های سیاسی حاکم در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۴ در شرایطی قرار داشتند که وجود حتی اعضای نهضت آزادی را در حاکمیت کشور نمی‌پذیرفتند. در این شرایط بود که صلاحیت مهدی بازرگان برای حضور در انتخابات چهارم از سوی شورای نگهبان تایید نشد. آیت‌الله امامی کاشانی، عضو هیات‌رییسه مرکزی نظارت بر انتخابات و عضو شورای نگهبان در مورد رد صلاحیت بازرگان گفت: «شورای نگهبان تمام نقاط مثبت و منفی آقای بازرگان را رسیدگی کرد و پس از جمع‌بندی در شورا، با توجه به سابقه و مطلب، ایشان رای نیاورد.» علی‌اکبر ناطق نوری، وزیر کشور وقت نیز گفت: «مایل بودیم مهندس بازرگان کاندید شود تا طرفدارانش مشخص شوند و دنیا متوجه شود که ایشان طرفدار چندانی ندارند. کاندید بودن نامبرده موجب می‌شود حزب‌اللهی‌ها بیشتر در صحنه باشند. حتی جلسات شورای نگهبان از حد معمول هم بیشتر طول کشید... او از امیرانتظام دفاع کرده بود و به همین جهت شورای نگهبان در مجموع صلاحیت او را رد کرد.»
شورای نگهبان پس از بررسی‌ها، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، حبیب‌الله عسگراولادی و سیدمحمود کاشانی را واجد صلاحیت اعلام کرد. در این سال بود که حبیب‌الله عسگراولادی و سیدمحمود کاشانی به انتقاد از دولت پرداختند.
میرحسین موسوی در پاسخ به انتقادهای عسگراولادی گفت: «اینکه ما به نفع مستضعفین شعار می‌دهیم این افتخار دولت است که تنها شعار نمی‌دهیم، بلکه عمل هم می‌کنیم. هر دولتی باید در جهت مستضعفین حرکت کند، ما این را از امام امت و قرآن یاد گرفتیم.» در دوره چهارم انتخابات ریاست‌جمهوری گروه‌هایی مثل جامعه روحانیت مبارز، دفتر تحکیم وحدت، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حزب جمهوری اسلامی از آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای حمایت کردند و ایشان با ۲/۱۴میلیون رای به ریاست‌جمهوری رسید. حبیب‌الله عسگراولادی نیز با ۴/۱میلیون رای در مرتبه بعدی قرار گرفت. با انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به مقام ریاست‌جمهوری در دوره چهارم بحث نفس‌گیر انتخاب نخست‌وزیر آغاز شد. جمعیت موتلفه اسلامی از آیت‌الله مهدوی‌کنی یا علی‌اکبر ولایتی حمایت می‌کرد. جناح چپ طرفدار نخست‌وزیری میرحسین موسوی بود. ۱۳۵ نفر از نمایندگان مجلس در نامه‌ای به امام‌خمینی (ره) خواستار ابقای او شدند. مجلس در ۲۱/۷/۶۴ با ۱۶۰ رای موافق، ۷۳رای مخالف و ۲۶ رای ممتنع به دولت موسوی رای اعتماد داد. نطفه بحث گروه ۹۹ نفر از همان جا بسته شد و منتقدان گفتند که این ۹۹ نفر برخلاف نظر امام رای داده‌اند. در زمان انتخاب و معرفی اعضای کابینه دوم موسوی بود که اختلاف‌های چپ و راست شدت و علنی‌تر از هر زمان دیگری شد.
۷نفر از اعضای کابینه قبلی شامل آقایان حبیب‌الله عسگراولادی، وزیر بازرگانی، احمد توکلی، وزیر کار و امور اجتماعی، علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه، حسن غفوری‌فرد، وزیر نیرو، سیدمرتضی نبوی، وزیر پست و تلگراف و مرتضی رفیق‌دوست، وزیر سپاه وعلی‌اکبر ناطق نوری وزیر کشور نامه‌ای به امام خمینی نوشته و از سیاست‌های اقتصادی دولت انتقاد کرده بودند. در ۲/۸/۶۴ کابینه مهندس موسوی از مجلس رای اعتماد گرفت و چهره‌های جناح راست از دولت حذف شدند. روزنامه‌ رسالت در ۲/۸/۱۳۶۴ نوشت که رییس‌جمهور از کابینه ۲۴ نفره معرفی شده ۱۲ نفر را تایید کردند. به نوشته این روزنامه سعیدی‌کیا، وزیر راه، غلامرضا شافعی، وزیر صنایع، بهزاد نبوی، وزیر صنایع سنگین، سرحدی‌زاده، وزارت کار و امور اجتماعی، محتشمی، وزارت کشور، نیلی، وزارت معادن و فلزات، آقازاده، وزیر نفت، زنگنه، وزیر نیرو، فیروزآبادی، وزارت جهاد سازندگی، عابدی‌جعفری، وزارت بازرگانی و روغنی‌زنجانی، وزارت برنامه و بودجه کسانی بودند که رییس‌جمهور آن‌ها را تایید نکرده بود.
پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی، رفته رفته در مجلس جناح‌بندی علنی بین نیروهای سیاسی در حال تکوین بود و می‌رفت تا به طور رسمی آشکار شود. در اواخر سال ۱۳۶۶ بود که جامعه روحانیت مبارز دچار انشعاب شد و مجمع روحانیون مبارز شکل گرفت و فاصله جناح راست و چپ درون حاکمیت بیشتر و بیشتر شد.
▪ انتخابات پنجم
انقلابیون حاکم بر سرنوشت کشور که طرفداران امام‌خمینی (ره) بودند در سال‌های ۶۱ تا ۶۷ هیچ حزب و گروه و جمعیت سیاسی را که در این چارچوب نبودند به درون سیستم راه ندادند. در سال ۱۳۶۷ و درحالی که انتخابات سومین دوره مجلس قانونگذاری برگزار می‌شد، احزاب، گروه‌های همسود و گروه‌های فشار در درون دو جناح عمده که به راست و چپ مشهور شده بودند، شکل گرفته بود. پس از پایان جنگ و در انتخابات مجلس سوم منازعه این دو جناح سیاسی تشدید شد و دو قطبی کامل شکل و ماهیت پیدا کرد. انشعاب برخی از روحانیون سیاسی از جامعه روحانیت مبارز و انحلال حزب جمهوری اسلامی دو حادثه مهم در آرایش سیاسی احزاب نیرومند ایرانی بود.
در این دوران بود که جمعیت موتلفه اسلامی از سایه بیرون آمد و همانند یک حزب عمل کرد و زیرگروه‌های خود را نیز سازماندهی کرد. جامعه اسلامی مهندسین و جامعه زینب دو شاخه اصلی جمعیت موتلفه بودند که پشت سر جامعه روحانیت مبارز قرار گرفتند.
مهدی کروبی، سیدمحمد موسوی خویینی‌ها، محمدرضا توسلی، سیدمحمد خاتمی، حسن صانعی، سیدمهدی امام جماران، سیدعلی‌اکبر محتشمی‌پور، سیدهادی خامنه‌ای، حیدرعلی جلالی‌خمینی، صادق صادقی گیوی (خلخالی‌گیوی)، رسول منتجب‌نیا، اسدالله بیات، سیدمحمد هاشمی، محمدعلی انصاری، محمدعلی صدوقی، محمدعلی رحمانی، سیدسراج‌الدین موسوی، سیدعبدالواحد موسوی لاری، علی‌اکبر آشتیانی، محمدعلی نظام‌زاده، سیدمحمدعلی ابطحی، هادی غفاری، حجت‌الله کیان ارثی، سیدحمید روحانی، سیدمحمود دعایی، سید تقی درجه‌ای، مجید انصاری، عیسی ولایی و محمدحسین رحیمیان اعضای تشکیل‌دهنده مجمع روحانیون مبارز بودند. پس از انشعاب در جامعه روحانیت مبارز از ۲۹ نفر شورای مرکزی آن فقط ۱۳ نفر که شامل محمدرضا مهدوی‌کنی، سیدعلی خامنه‌ای، امامی کاشانی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعلی غیوری نجف‌آبادی، محمدعلی موحدی کرمانی، علی‌اکبر ناطق‌نوری، حسن روحانی، عمید زنجانی، سیدرضا تقوی، محی‌الدین انواری، سیداحمد علم‌الهدی و محسن مجتهد شبستری باقی ماندند. در جناح چپ نیز سازمان مجاهدین انقلاب به مثابه نماد تکنوکرات‌ها و انقلابیون متولد شده بود. مرتضی نبوی و محمدرضا باهنر در جامعه اسلامی مهندسین در برابر بهزاد نبوی و محمد سلامتی در سازمان مجاهدین انقلاب صف کشیده بودند و دیگران را نمایندگی می‌کردند. اختلاف شورای نگهبان و مجلس سوم و دولت در این سال‌ها تشدید شد و به تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منجر شد. در این سال‌ها اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجلس بود و آرام‌آرام خود را برای ریاست جمهوری آماده می‌کرد. پس از رحلت امام‌خمینی (ره) به عنوان رهبر و بنیانگذار انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، آیت‌ا... سیدعلی خامنه‌ای را به عنوان مقام رهبری انتخاب کرد. در این سال‌ها و با وجودی که صف‌بندی کاملا دو قطبی دیده می‌شد و احزاب و شخصیت‌های سیاسی چپ و راست در دو سو صف کشیده بودند، اما هنوز هیچ‌کدام حاضر نبودند علاقه‌های اقتصادی خود را آشکار کنند و شعارها و محورهای منازعه عمدتا پیرامون مسائل سیاسی دور می‌زد. در این مدت بود که بخشی از اختلاف‌های اقتصادی آنها آشکار شد. جناح چپ برای پیروزی در منازعات روی عدالت اقتصادی تکیه می‌کرد و گروه‌های تهیدست و کم‌درآمد جامعه را نمایندگی می‌کرد و در مقابل، جناح راست البته بدون اینکه ردپایی از خود به جا بگذارد از آزادی تجارت و اقتصاد حمایت می‌کرد.
در چنین شرایطی بود که از نیمه دوم سال ۱۳۶۷ بحث‌های مربوط به انتخابات پنجمین دوره ریاست‌جمهوری در ایران آغاز شد. در ۱۶/۳/۱۳۶۸ مجلس خبرگان رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان مقام رهبری به جامعه معرفی کرد و دوران نخست‌وزیری میرحسین موسوی نیز چند ماه جلو افتاد تا تکلیف دولت آینده مشخص شود. آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی به این دلیل که در منازعه چپ و راست نوعی بی‌طرفی را آشکار کرده بود از سوی هر دو گروه برای انتخابات پنجمین دوره ریاست‌جمهوری کاندیدا شده بود. مهدی کروبی در ۲۶/۱۲/۱۳۶۷ گفت: «موضع شخصی من ایران است که هاشمی‌رفسنجانی مناسب‌ترین و شایسته‌ترین فرد برای منصب ریاست‌جمهوری هستند. خیلی وقت پیش نیز جلسه‌ای با ایشان داشتیم و من نظر شخصی‌ام را گفتم. ایشان تردید داشت که آیا این کار را قبول کند یا نه... در رابطه با موضع مجمع روحانیون مبارز نیز ما جلسه‌ای داشتیم و مساله کاندیداتوری آقای هاشمی برای ریاست‌جمهوری مطرح شد و به اتفاق آرای افرادی که در جلسه حاضر بودند آقای هاشمی رفسنجانی را کاندیدا کردند. اعلام می‌کنیم که کاندیدای ما برای پست ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی است.» از طرف دیگر اکبر ناطق‌نوری در هفته اول اردیبهشت ماه رسما اعلام کرد: «کلیه اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در جلسه اخیر خود به اتفاق آرا، حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی را برای انتخابات آتی رییس‌جمهوری کاندید کردند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه اسلامی مهندسین همراه با دو گروه یاد شده نیز از هاشمی‌رفسنجانی حمایت کردند. حبیب‌الله عسگراولادی مردم را به رای دادن به آقای هاشمی تشویق کرد و گفت: «دادن رای مثبت به حجت‌الاسلام ‌و‌المسلمین هاشمی‌رفسنجانی که دارای صلاحیت‌های روشن است و در تدبیر و کیاست زبانزد خاص و عام است یکی از اهرم‌های قدرت اجرایی کشور و یکی از حربه‌های کوبنده دشمن خواهد بود.»
در ۶/۵/۱۳۶۸ انتخابات برگزار شد و ۵/۱۵میلیون نفر در رای‌گیری شرکت کردند که رفسنجانی ۳۸/۹۴درصد آرا را به دست آورد و آیت‌الله خامنه‌ای در ۲۸/۵/۱۳۶۸ طی نامه‌ای به هاشمی‌رفسنجانی اطلاع داد که از امروز دیگر رییس‌جمهور نیست. مجلس سوم با اکثریت آرا کابینه هاشمی رفسنجانی شامل عبدالحسین وهاجی، وزیر بازرگانی، مصطفی معین، وزیر علوم، سیدمحمد خاتمی، وزیر ارشاد از جناح چپ، عبدالله نوری، وزیر کشور، محسن نوربخش، وزیر اقتصاد، محمدعلی نجفی، وزیر آموزش و پرورش و غلامرضا آقازاده، وزیر نفت از جناح معتدل را معرفی کرد. حسین محلوجی، نژادحسینیان، سیدمحمد غرضی، فروزش، زنگنه، اکبر ترکان، کلانتری، نعمت‌زاده، فاضل، سعیدی‌کیا، کمالی، کازرونی، ولایتی و فلاحیان نیز به عنوان وزیران معادن و فلزات، صنایع سنگین، کشاورزی، صنایع، بهداشت و درمان، راه و ترابری، کار و امور اجتماعی، مسکن و شهرسازی، خارجه و اطلاعات معرفی شدند. رهبران احزاب چپ و راست در مجلس و در سایر نهادها کابینه را منسجم و نیرومند تلقی کردند. انتخابات مجلس چهارم، اما اختلاف‌های این دو جناح را به حداکثر رساند و شورای نگهبان نیز همانند یک گروه همسود و با جناح راست به عرصه پیکار وارد شد. دولت هاشمی رفسنجانی سیاست بازار آزاد، خصوصی‌سازی تدریجی و سیاست تعدیل اقتصادی را در دستور کار قرار داد.
نیروهای سیاسی به حساب می‌آمدند. فشار جناح راست از طریق مجلس بر دولت شدید بود و همراهی ناخواسته جناح چپ و روزنامه سلام آنها را نیرومندتر کرده بود.
حزب موتلفه اسلامی و جامعه اسلامی مهندسین نیز بیرون از مجلس و به ویژه از طریق روزنامه رسالت فشار بر رییس‌جمهور را افزایش دادند. اکبر ناطق نوری رییس مجلس با صراحت همین مساله را یادآور شد و خواستار تغییر عبدالله نوری، مصطفی معین و علی فلاحیان شد. محمودجواد لاریجانی که تمایل داشت به وزارت خارجه بیاید خواستار این بود که ولایتی معرفی نشود. مجلس چهارم در هنگامه رای اعتماد به کابینه توانست محسن نوربخش را از کابینه حذف کند. هاشمی رفسنجانی نیز در دولت دوم خود مصطفی معین را کنار گذاشت و گلپایگانی را برای وزارت علوم معرفی کرد. او همچنین یحیی‌آل اسحاق را به جای وهاجی به مجلس معرفی کرد. در ادامه فعالیت دولت دوم بود که علی محمد بشارتی به جای عبدالله نوری به وزارت کشور آمد و علی لاریجانی نیز جانشین سید محمد خاتمی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.
▪ چپ و راست متحد علیه هاشمی
سیاست‌های تعدیل اقتصادی گونه‌ای بود که شفاف‌سازی فعالیت‌های اقتصادی را حداکثر می‌کرد و به این ترتیب منافع گروه‌های گوناگون اقتصادی را نشان می‌داد. به این معنی که آزادسازی تجاری منجر به ورود کالاها می‌شد و انحصار تجارت را از تجار سنتی می‌گرفت. سیاست تعدیل اقتصادی به گونه‌ای اجرا می‌شد که دسترسی به منابع بانکی با قیمت‌های ارزان را از دسترس گروه‌های نفوذ دور می‌کرد. ستاد بسیج اقتصادی که یادگار دوران حکومت چپ‌ها بود دیگر کارآمدی نداشت و بساط آن برچیده می‌شد. استفاده از سرمایه‌گذاری خارجی آسان شده بود و سرمایه‌گذاران بین‌المللی به بازار نفت و گاز ایران می‌آمدند و کار برای برخی تکنوکرات‌ها را دشوار می‌کرد در فاصله ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ که انتخابات ششم برگزار شد، رهبران احزاب چپ و راست به تدریج دریافتند که سیاست‌های اقتصادی هاشمی رفسنجانی منافع آنها را تضمین نمی‌کند. مخالفت چپ و راست با هاشمی از همین نقطه شروع شد.
اگر چه هاشمی رفسنجانی هرگز جزیی از جناح راست یا چپ نبود، اما در برابر حذف جناح چپ از صحنه سیاست ایران به ویژه در انتخابات مجلس چهارم سکوت کرد. با حذف جناح چپ از مجلس و کمرنگ شدن نقش آنها در قوه مجریه، این جناح با هاشمی رفسنجانی وارد منازعه شد. چپ و راست در اتحادی نانوشته سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی دولت اول مجلس زیر تیغ انتقاد قرار گرفتند.
▪ انتخابات ششم و جناح راست
انتخابات پنجمین دوره ریاست‌جمهوری در ۲۱/۳/۱۳۷۲ انجام شد. در این دوره از انتخابات ۸/۱۶میلیون نفر شرکت کردند که نزدیک به ۵۰درصد واجدین شرایط رای دادن بودند هاشمی رفسنجانی در این دوره با تنزل آرا نسبت به ۴ سال پیش مواجه شد و ۵/۱۰میلیون رای آورد که ۶۳درصد کل آرا بود. احمد توکلی با کسب ۳میلیون رای ۲۴درصد آرا را به خود اختصاص داد. جناح راست که با نوعی پنها‌‌ن‌کاری، احمدتوکلی را به مصاف هاشمی رفسنجانی فرستاده بود از کاهش آرای او خرسند بود و اکنون زمان آن رسیده که از مناصب دولتی سهم خواهی کند. این جناح که اکثریت مجلس چهارم را در اختیار داشت از این اهرم به مثابه یک گروه فشار استفاده کرد و خواستار حذف برخی از اعضای دولت قبلی شد.
جناح راست که سیاست عبدالله نوری را نشانه گرفته بود، در حوزه فرهنگ سید محمد خاتمی را هدف قرار داد و در حوزه اقتصاد مرحوم محسن نوربخش را زیر تیغ قرار داد. این ۳ عضو کابینه دولت اول جزو آزادیخواه‌ترین در انتخابات ششمین دوره ریاست‌جمهوری بود که نقش احزاب، گروه‌های فشار و گروه‌های همسو به مرور دیده می‌شد. استفاده از نهادهایی مثل جامعه اسلامی کارگران، جامعه اسلامی پزشکان، جامعه اسلامی مهندسین و ... از طرف جناح راست به مثابه گروه‌های فشار حاضر شده و دولت را تضعیف می‌کردند.
در حد فاصل میان انتخابات ششم و هفتم ریاست‌جمهوری بود که انتخابات مجلس پنجم برگزار و حزب کارگزاران سازندگی تاسیس شد.
حزب کارگزاران سازندگی را می‌توان نماینده تکنوکرات‌ها و مدیران صدها دستگاه دولتی و صاحبان صنایع دانست که در برابر جناح راست صف‌آرایی کرده و منافع مادی تجار سنتی را به تهدید مواجه کرده بود. در این سال‌ها اما جناح چپ با بدبینی به انشعاب در جناح راست نگاه می‌کرد و با دولت هاشمی رفسنجانی سر سازش نداشت. روزنامه سلام به مدیریت موسوی خوئینی‌ها و هفته‌نامه عصر ما به مدیریت اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب در یک هماهنگی اعلام‌نشده رفتار دولت در خصوصی‌سازی را نکوهش کرده و آن را در جهت منافع گروه خاص تلقی می‌کردند.
در انتخابات ششم بود که بحث‌های اقتصادی و دفاع از منافع گروه‌های ذی‌نفوذ آرام آرام از پشت بحث‌های سیاسی و مذهبی بیرون آمد. استیضاح حسین محلوجی، وزیر معادن و فلزات دولت دوم هاشمی‌رفسنجانی را شاید بتوان نقطه اوجی در این فرآیند دانست. در سال‌های ۷۳ و ۷۴ و با کاهش درآمدهای ارزی دولت بود که بازرگانان سنتی به سمت توزیع آهن و فولاد در داخل کشیده شدند و بر سر توزیع این محصول نبرد سختی را آغاز کردند. در این سال‌ها اما قوه قضائیه نیز در صحنه سیاست حاضر شده بود و از راه‌های گوناگون مدیران دولت را به دادگاه‌های گوناگون می‌کشاند. جناح راست در این سال‌ها صلاح دید که به جای شعار حمایت از هاشمی، شعار عدالت اجتماعی و رسیدگی به محروحان و متوازن کردن توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی را در دستور کار قرار دهد. همه کسانی که روزی در دفاع از هاشمی رفسنجانی در برابر جناح چپ ایستاده بودند این بار رییس‌جمهور وقت و اعضای دولت را به تجمل‌گرایی و بی‌توجهی به محرومان متهم کردند. در این سال‌ها، چپ و راست حرف‌های مشابهی می‌‌زدند. تاسیس انصار حزب‌الله به عنوان یک گروه فشار در همین دوران رخ داد. انصار حزب‌الله در بیانیه‌ای تاکید کرد: «با کسانی که تنها منافع مادی و ملی توسعه اقتصادی بی‌قید و شرط را مولفه اصلی می‌دانند، مخالفیم.»
حزب‌الله تهران به ریاست مسعود ده‌نمکی نیز با صدور بیانیه‌ای، کارگزاران را لیبرال خوانده و در بیانیه خود تصریح کرد: «امت حزب‌الله نمی‌گذارد مرفهین بی‌درد و لیبرال‌ها و تکنوکرات‌ها و دگراندیشان به مجلس پنجم راه یابند.» حبیب‌الله عسگراولادی تاکید کرد: «توسعه سیاسی اگر با مشارکت مردم نباشد ذلت‌بار خواهد بود و عده‌ای بیهوده تصور می‌کنند که باید به غرب و پس‌مانده‌های غرب چراغ سبز نشان دهیم تا بتوانیم در روند توسعه سیاسی توفیق یابیم.»
▪ انتخابات هفتم
از اواسط سال ۱۳۵۷ بود که موضوع انتخابات هفتمین دوره ریاست‌جمهوری در ایران آغاز شد. در این سال جناح‌بندی سیاسی در ایران شاهد جناح سومی بود که خود را معتدل می‌نامیدند و با چپ و راست‌ مرزبندی داشتند. اکبر ناطق نوری که رییس مجلس بود از سوی جناح راست کاندیدای ریاست‌جمهوری شده بود. عسگر اولادی درباره او گفت: «اعتقاد به ولایت فقیه، مدیری و مدبری و سعه‌صدر را جمعیت موتلفه در شخصیت آقای ناطق نوری مشاهده کرده است، اما شرط مصمم بودن جزو شرایط این جمعیت نبوده است.» حزب موتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین و تعداد پرشماری از گروه‌های فشار تحت عناوین «جامعه» کارگری، پزشکی، دانشجویان و ... پست سر این گروه قرار گرفته و از ناطق نوری حمایت کردند.
جناح چپ اما به سمت سید محمد خاتمی رفت و او را کاندیدای هفتمین دوره ریاست‌جمهوری کرد. جناح سوم که پیرامون هاشمی رفسنجانی جمع شده بودند نیز در نهایت به سید محمد خاتمی رسیدند. انتخابات در ۲ خرداد ۱۳۷۶ برگزار شد و خاتمی با کسب ۲۰میلیون رای به عنوان برنده معرفی شد. در انتخابات یاد شده بود که گروه‌های فشار سیاسی به ویژه از سوی جناح راست با شدت بیشتر وارد کارزار شدند. در انتخابات هفتم اما بر سر اینکه حتما یک نفر باید برنده شود توافقی وجود نداشت و سران نظام بر عکس دوره‌های گذشته به این نتیجه نرسیده بودند که حتما فرد خاصی برنده شود. در این انتخابات بود که گروه‌های همسو و گروه‌های فشار بحث‌های اقتصادی را در صدر حرف‌ها قرار دادند و موضوع خصوصی‌سازی و اینکه کدام افراد و گروه‌ها توانسته‌اند ثروت اندوزی کنند، به میان آمد.
▪ انتخابات هشتم
جناح راست سیاسی پس از پیروزی سید محمد خاتمی دچار ناامیدی شد. رهبران سنتی این جناح مایوس و سرخورده شده بودند، اما کادرهای جوان‌تر آنها توانستند با تاسیس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی با به دست گرفتن رادیو و تلویزیون و با حمایت بخش‌هایی از قوه قضائیه بر این فضای یاس‌آلود غلبه کرده و پرچم مخالفت با دولت را برافراشته نگهدارند. چنین شد که در حد فاصل ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ جناح راست به دست این کادرها افتاد و حزب موتلفه اسلامی جایش را به احزاب جوان‌تر داد. اما آنچه موجب شد که جناح راست به کامیابی برسد و در انتخابات مجلس هفتم و دومین دوره انتخابات شوراها به پیروزی برسد، انشقاق وسیع در میان جناح چپ و جناح موسوم به اعتدال بود. اوج این اختلاف‌ها در جریان مبارزه برای مجلس ششم رخ داد و تندروهای جناح چپ، هاشمی رفسنجانی را به شدت تخریب کردند. افول قدرت هاشمی رفسنجانی از همان جا شروع شد و جناح چپ بدون توجه به اینکه او یکی از ارکان مقاومت در برابر پیشروی جناح راست و اصولگرا خواهد بود او را وادار کردند که به مجلس ششم نیاید. تندروهای جناح چپ در این فرایند، هاشمی رفسنجانی را به اشرافیت متهم کردند و راه را برای تبلیغات جناح راست در همین حوزه هموار کردند.
با این همه، سیدمحمد خاتمی در انتخابات ۱۳۸۰ توانست آرای بیشتری از دوره قبل کسب کند و به نهاد ریاست‌جمهوری برود. در این سال‌ها دیگر گروه‌های فشار رشد پیدا کرد و با زمینه‌سازی‌های گوناگون توانست مجلس را از اصلاح‌طلبان پس بگیرد.
▪ انتخابات نهم
انتخابات نهم در ۲۷ خرداد و ۳ تیر ۱۳۸۴ نقطه آغازی برای ورود یک جریان سیاسی تازه بود که از دل مناسبات میان کادرهای جوان و سنتی جناح راست سر بیرون آورده بود. کادرهای جوان و پرانگیزه‌ای که در جناح اصولگرا پیدا شده بودند با حضور در برخی نهادهای شبه‌نظامی، رادیو و تلویزیون و شهرداری تهران خود را مهیای نبرد در سال ۱۳۸۴ کردند. جناح راست در این سال با انشقاق مواجه شد و علی لاریجانی،‌ کاندیدای طیف قدیمی اصولگرایان بود. محمدباقر قالیباف نیز به مثابه یک پدیده تازه در سال ۱۳۸۴ ظهور کرد. از طرف اصلاح‌طلبان نیز آقای هاشمی رفسنجانی، مصطفی معین و مهدی کروبی با شاخه‌های مجزا کاندید شدند. اختلاف‌نظر اصلاح‌طلبان و درک نادرست از سازماندهی طیف جوان اصولگرایان و ادامه تخریب‌ها علیه هاشمی رفسنجانی توسط نیروهای رادیکال جناح اصلاح‌طلب موجب شد که انتخابات سال ۱۳۸۴ به نتایج عجیبی منجر شود. در حالی که انتظار می‌رفت علی لاریجانی و قالیباف بیشترین رای را در جناح اصولگرا به دست آوردند، اما این محمود احمدی‌نژاد بود که به دور دوم راه پیدا کرد. هاشمی رفسنجانی نیز نفر اول انتخابات بود که در دوم انتخابات و در ۶ روز تاریخی در سطحی وسیع تخریب شد. اصلاح‌طلبان متحیر و گیج شده و به‌رغم اینکه گروه‌های رادیکال حمایت خود را از هاشمی‌رفسنجانی اعلام کردند، اما ۱۷میلیون رای در صندوق‌ها به نام احمدی‌نژاد ریخته شده بود و او برنده شد.
محمدصادق جنان‌صفت
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید