پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

یک تیر و۳ نشان


یک تیر و۳ نشان
انتخابات ۲۲خرداد در ایران، فقط یک انتخابات نبود. انفجار اطلاعات بود. رویدادی بود که مانند توپ در دنیا صدا کرد. فصلی تازه در تاریخ بود، تاریخ ایران و جهان. این صدا به سادگی نخواهد خوابید چون هنوز اول ماجراست. ملت ایران کاری کرد کارستان. آن که در این انتخابات قبل از هر کس و هر جبهه دیگری به چالش کشیده شد، استکبار آمریکا و غرب بود. در ۳۰ سالگی یک انقلاب و آغاز دهه چهارم حیات آن، ۸۵ درصد مردم بار دیگر به نظام برآمده از آن انقلاب «آری» گفتند و با قریب ۴۰میلیون رای، نشان دادند مردم سالاری و دموکراسی حقیقی یعنی چه. انتخابات ۲۲خرداد ۸۸- ۱۲ژوئن ۲۰۰۹- جنبشی است الهام بخش و انتخاباتی دوران ساز در جهان، و این کم ضربه ای به فراعنه مدعی سرقفلی دموکراسی نیست.
هضم چنین اتفاق بزرگی البته آسان نیست. جبهه استکباری غرب اگر در برابر این انفجار اطلاعات سکوت و انفعال پیشه کند، حتما قافیه را نه فقط مقابل ایران بلکه در برابر جهان کنجکاو و مطالبه گر باخته است. پس باید بازی را به هم زد و به شعبده و تحریف و مصادره ماجرا پرداخت. آمریکا و انگلیس و برخی دولت های اقماری اروپایی در این ماتم بزرگ تنها نیستند. در داخل ایران نیز می توان دو جبهه بزرگ را جست که حس مشترکی با آن جبهه بیگانه دارند. برای این دو جبهه نیز، تن دادن به رفراندوم و جنبش بزرگ ملت، یعنی مرگ. فریاد فجیعی هم که به راه انداخته اند؛ بی شباهت به ناله های محتضر نیست.
درباره حماسه ۲۲خرداد و صف بندی های مقابل آن چند نکته به اجمال قابل ذکر است:
۱) سه جبهه در برابر انتخاب خیره کننده ملت صف آرایی کردند.
ـ اول: جبهه استکبار.
ـ دوم: دیکتاتورهای سیاسی ورشکسته که خیال می کردند با منحرف کردن مسیر انقلاب می توانند دولت و قدرت را در قبضه خود درآورند و قانون را زیر پا کشند و با ایجاد نوعی الیگارشی،گردن کلفتی پیشه کنند. آنها انتخابات را صرفا به عنوان محملی برای تداول قدرت بین چند حزب ائتلافی می دانستند و رای مردم را تا آنجا قبول داشتند که تبدیل به چرخ ارابه قدرت آنان شود ولاغیر. طلحه و زبیرهای معاصری بودند که بیعت با انقلاب را فقط به شرط «شراکت در قدرت» قبول داشتند وگرنه ابایی نداشتند سر به شورش بگذارند و عرصه را به خیال خود بر حاکمیت تنگ کنند. به سادگی از تغییر قانون اساسی و تمدید ریاست جمهوری فلان آقا سخن گفتند تا خود در قدرت بمانند، بعدا برای بهمان آقا لایحه اختیاراتی نوشتند که می شد با آن اختیارات، مصوبات مجلس و احکام قوه قضائیه را وتو کرد. سپس خیز برداشتند از نظام باج بخواهند، پس بست نشینی در مجلس را راه انداختند. پس از آن با گردن کلفتی تمام تهدید کردند نمی گذارند انتخابات مجلس هفتم برگزار شود. تهدید به استعفا در سطوح بالای مدیریتی کردند و... حالا می گویند به قانون و انتخابات و رای مردم گردن نمی نهیم چون نامزد-های- مورد حمایت احزاب و ائتلاف ما رای نیاورده اند. دیکتاتورند به تمام معنا.
ـ سوم: سوءاستفاده کنندگان و متخلفان و مفسدان اقتصادی که از رای ملت به هراس افتاده اند و به شدت نگرانند که رای خیره کننده ملت به نامزد مصرّ بر مبارزه با تبعیض و فساد، خون تازه در رگ های مبارزه با مفاسد و مقابله با زد و بندهای کلان اقتصادی جاری سازد و تبدیل به جنبش اجتماعی- سیاسی بی سابقه شود. جبهه دوم و سوم، بسیار به هم نزدیک عمل می کنند اگر نگوییم که با هم منطبق هستند.
۲) کار بر آمریکا بسیار سخت شد، از جهات گوناگون. اولا که ملت ایران با مشارکت ۸۵درصدی روی دست ملت آمریکا در دموکراسی زد و انتخاب احمدی نژاد، سبقت گرفتن از انتخاب اوباما و سردست گرفتن مجدد شعار «تغییر» منتها با جهت گیری «عدالت» در جهان بود. انتخاب ملت ایران، در مقیاس و مقایسه های جهانی، اوباما و آمریکای نونوار را از تازگی و پیشاهنگی انداخت. این یک ضربه استراتژیک است و به سادگی نباید از کنارش گذشت. بی دلیل هم نیست خانم هیلاری کلینتون بلافاصله نسبت به روند برگزاری انتخابات در ایران و احتمال تقلب ابراز نگرانی می کند و جوزف بایدن معاون اوباما در آزاد، منصفانه و سالم بودن انتخابات ایران القای تردید می کند و جانب تشنج طلبان را می گیرد.
ثانیا ملت ایران ضمن حضور در جشنی ۳۹میلیون نفری، با ۵/۲۴میلیون رای، به تداوم دولت رئیس جمهوری رای داده اند که به تعبیر روزنامه انگلیسی تایمز «کار بوش را تمام کرد» و به تعبیر خود بوش «با روی کار آمدن او موفقیت ما در تعطیلی برنامه هسته ای ایران از هم پاشید. ما کار را در دوران اصلاح طلبان تمام کرده بودیم.» تحلیل بوستون گلوب درست است که «پیروزی احمدی نژاد بدترین نتیجه ای است که می توانست برای آمریکا حاصل شود» یا به تعبیر شالوم معاون وزیرخارجه اسرائیل «انتخاب مجدد احمدی نژاد به ریاست جمهوری ایران نشان دهنده این است که بسیاری از مردم ایران همچنان از سیاست کنونی این کشور و برنامه هسته ای آن حمایت می کنند و هیچ شانسی برای تغییر آن در آینده متصور نیست.»
بهمن ماه سال ۸۶ بود که جان ساورز سفیر انگلیس در سازمان ملل و سرنیگل شینوالد سفیر لندن در واشنگتن با لحنی مشابه اعلام کردند در ۱۸ ماه آینده دو انتخابات مهم (مجلس و ریاست جمهوری) در راه است و باید فشار را آن قدر افزایش داد تا مردم ایران بفهمند ادامه روند کنونی برایشان هزینه دارد. حداقل ۱۸ماه بود که ۳سرویس جاسوسی اینتلیجنس سرویس، سیا و موساد به طور هماهنگ و شبانه روزی برای تغییر انتخاب ملت ایران فعالیت می کردند. آنها با شبکه ای گسترده در ایران داد و ستد اطلاعاتی و سیاسی داشتند. رسانه راه انداختند یا رسانه های موجود را تقویت کردند. حتی تغییرات اساسی در صدای آمریکا و بی بی سی انگلیس ایجاد شد. برنامه های فارسی، گسترده و متحول شد اما نتیجه حداقل یک سال و نیم زحمت، خاکستری از رویاهایی است که اینک به کابوس تبدیل شده است. نه تنها مردم با حضور دشمن شکن خود، صلابت و استواری و پابرجایی را در جهان طنین انداخته اند بلکه پروژه انقلاب مخملین هم، جای خود را به خروشندگی دوباره دریای انقلاب داده است، گویی که این موج را هیچ سکون و آسایش و آرامشی نیست. کار به جایی رسیده که بی بی سی هم مسلمان شده و این شب ها الله اکبر می گوید! به راستی که الله اکبر. کار به جایی رسیده که بی بی سی و صدای آمریکا هم در این شب و روزها، به تقبیح کودتای ننگین ۲۸مرداد ۱۳۳۲ می پردازند تا شاید بتوانند عنوان کودتای ۲۸ مرداد را بر قامت حماسه ۳۹میلیون نفری ملت در ۲۲خرداد بپوشانند! بی بی سی که ۵۶ سال پیش در شب کودتا اسم رمز عملیات آژاکس (حالا دقیقا نیمه شب است) را گفت تا آن کودتای سیاه آغاز شود، این شب و روزها مشترکا به همراه ارگان سازمان سیا (رادیو فردا) نگران کودتا در ایران است.
انگلیسی ها اولین بار نیست که غافلگیر می شوند. ۴سال پیش هم روزنامه گاردین نوشت ارزیابی سفارت انگلیس درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران اشتباه درآمده و دیپلمات های انگلیسی غافلگیر شده اند. امروز هم جوزف بایدن معاون رئیس جمهور آمریکاست که می گوید «اینکه احمدی نژاد ۶۸درصد یا هر درصد دیگری از آرا را به دست آورد نامحتمل و غیرقابل قبول است»! در یک کلام امیدهای مثلث استکبار (آمریکا انگلیس و رژیم صهیونیستی) برای کودتای خزنده در خاورمیانه و احیای طرح مرده خاورمیانه جدید از دست رفته است. آنها اما فاز جایگزین پروژه را به اجرا گذاشته اند و آن، مغلوب کردن پیروزی ملت ایران و مقلوب نشان دادن صحنه ای است که به دست خود ملت رقم خورده است. با تمام نیرو هم به میدان آمده اند و حتی حاضرند نیروهای میدانی خود را برای انتحار پیش بفرستند. شوخی نیست. بازی مرگ و زندگی برای آنهاست.
۳) جبهه دوم صف آرایی کرده در برابر انتخابات و انتخاب ۲۲خرداد، وضعیت نگران کننده ای دارد. غیر از طیف هایی که پیش از این به داد و ستد و قول و قرار کامل با جبهه اصلی و استکبار، رسیده بودند، طیف دیگر به اعتبار شوک و ناکامی بزرگ، در معرض طعمه شدن برای بیگانه قرار دارد مانند فرزندی که از پدر و مادر خویش به خشم و قهر گریزد و خیابانی شود. این طیف حتما خطاهای استراتژیک دارد که به سادگی حمایت جبهه استکبار را جلب می کند، هر چند که راه جبران و بازگشت از خطا به رویش بسته نیست. ماجرای این طیف می تواند بدفرجام شود آن گاه که بخواهد مانند عمرسعد چرتکه بیندازد و آخر سر نه به گندم ری برسد و نه خرمای بغداد، بلکه ملعون دوست شود و زیر پای دشمن به حقارت افتد. یا بشود ماجرای برخی طیف های ساده دل در روزگار مبارزات مشروطه که بعدها فهمیدند فریب خورده اند و گفتند «سرکه ریختیم، شراب شد»! اما دیگر دیر شده بود.
۴) جبهه سوم به هیچ صراطی مستقیم نخواهد شد. ماجرای آنها با جمهوری اسلامی و عدالت خواهی ملت، قصه جن و بسم الله، و آتش و آب است. برای آنها، انتخابات ملی و نتیجه آن، شکست در جنگی بزرگ است بنابراین باید به ملت و منتخب آن اعلام جنگ کرد، اگرچه خود نباید وارد جنگ شد و هزینه داد. باید سپر بلا ساخت و دیوار دفاعی چند لایه کشید. تنش و تشنج و القای تقلب و تخلف و به میدان فرستادن نامزدها و برخی حامیان یا مدعیان حمایت- که تصادفاً بعضی هایشان انتخابات را تحریم کرده بودند، اما حالا طرفدار فلان نامزد شده اند- مصونیت بخشی ولو موقتی به جبهه سوءاستفاده کنندگان و متخلفان اقتصادی دانه درشت است.
۵-ملت یک خانواده بزرگ است، همان ۳۹میلیون نفری که با مشتاقی و جان و دل به میدان آمدند. اکثریت قریب به اتفاق آن ۳۹میلیون نفر به شهادت جک استراو، وزیرخارجه اسبق انگلیس چپاول دویست ساله قدرت ها در ایران را از یاد نمی برند و کودتای ۲۸مرداد را فراموش نمی کنند. این ملت از یاد نبرده سخنان رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا را که «ایرانی خوب و معتدل، ایرانی ای است که باگلوله کشته شده باشد» (یعنی ایرانی ها سر و ته یک کرباس هستند و باید آنها را سینه دیوار گذاشت و کشت.) این ملت از مفسدان اقتصادی و دیکتاتورهای سیاسی که دست در یک کاسه دارند منزجرند. البته باید پذیرفت که هر سه جبهه تلاش پرحجمی را برای غبارآلود کردن و فراهم کردن فضای فتنه- به نحوی که تشخیص حق و باطل دشوار شود- سامان داده اند تا لااقل اقلیتی را سر در گم کنند و تقابل را به درون خانواده بزرگ ملت بکشانند. اما این شعبده بازی ها و تردستی، واقعیت صحنه را عوض نمی کند.
پیروزی بزرگی در ۲۲خرداد ۸۸برای ملت ایران رقم خورد به دست همین ملت هوشیار. اما نباید فراموش کرد که تازه اول ماجراست. غریق رو به سقوط، به هر خار و خسی پنجه می زند. کسی که در حال غرق شدن است حتی اگر کسی به نجاتش هم بشتابد با خود به زیر آب می کشد. غریق عربده می کشد. تعجب نکنید که آفتاب را در روز روشن انکار می کنند یا پنجه بر صورت آن می کشند. ملت، نه فقط به هدف بلکه به وسط خال زده است. یک تیر و ۳ نشان.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید