چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا
از ستارههای اقبال خود تشکر کنید
«ارتباط میان موفقیت و شانس، قویتر از آن است که بسیاری از مردم، فکر میکنند.» دیوید کلاین
تحلیل این رابطه، چارچوب سودمندی را برای بررسی و مقایسه اهمیت مسائلی فراهم میآورد، که در «مهمانیهای عصرانه» اخیر در آمریکا مطرح شدهاند. سخنرانها و ناطقان این گردهماییها، با عصبانیت تمام، به بحث درباره فشارهای مالیاتی «کمرشکن» شان، پرداختند و بابت آنها، اظهار تاسف کردند. یکی از مخالفین، در اعتراض به این که در طرح اوباما، قرار است کاهش مالیات افراد پر درآمد که در دوره بوش اعمال گردید، در سال ۲۰۱۰ به پایان برسد، روی پلاکاردی نوشته بود: «ثروت لعنتیتان را پخش کنید!»
دیگر افراد معترض، ادعا میکردند که سیستم مالیاتی، به ارتباط حیاتی میان تلاش افراد و پاداشی که کسب میکنند، صدمه میزند و هشدار میدادند که افزایش بیشتر مالیات، ممکن است این ارتباط را به نابودی بکشاند.
اما این اتهامات، توان مقاومت در برابر بررسیهای دقیق را ندارند. سیستم فعلی، بسیار قابل قبولتر از آن است که افراد زیادی فکر میکنند، و طرح رییسجمهور اوباما، این سیستم را هم پذیرفتنیتر و هم کارآمدتر خواهد ساخت.
برخلاف آن چه که بسیاری از والدین به فرزندانشان میگویند، استعداد و کار سخت، برای موفقیت اقتصادی، نه ضروریاند و نه کافی هستند. مسلم است که با استعداد بودن و کار سخت، به موفقیت افراد کمک میکند، اما برخی از فعالان اقتصادی، با وجود این که هیچ یک از این دو خصوصیت را ندارند، به موفقیتهای چشمگیری نایل میشوند.
تعداد افراد با استعدادی که به سختی تلاش میکنند و در نهایت تنها درآمد متوسطی به دست میآورند، بسیار بیشتر از افراد بالا است. تعداد این قبیل افراد، صدها برابر کسانی است که به واسطه پشتکار و استعداد خود، به درآمد بسیار زیادی دست مییابند. این نابرابریها و اختلافات، غالبا از رویدادهای اتفاقی ناشی میشوند. مالکوم گلدول، در آخرین کتاب پرفروش خود، این نکته را ذکر میکند که تعداد نامتناسب و بیش از حدی از بازیکنان حرفهای هاکی، موفقیت خود را مدیون این اتفاق هستند که در ماه ژانویه به دنیا آمدهاند. این امر سبب میشود که آنها در هر دوره از لیگ، از مسنترین و با تجربهترین بازیکنان باشند. تنها به همین دلیل است که آنها با احتمال بیشتری، در زمره بهترین بازیکنان لیگ قرار گرفته، در دورههای تمرینی خاص شرکت کرده و نهایتا به بازیکنانی حرفهای تبدیل میشوند.
اگر چه افراد، غالبا به سرعت موفقیتشان را به مهارت، کار و تلاش سخت نسبت میدهند، اما حتی عنصر شانس، در این مشخصههای کیفی نیز بسیار حائز اهمیت است. بحثهای مربوط به این که خصوصیات شخصی را تا چه حد میتوان به عوامل محیطی و ژنتیکی نسبت داد، همچنان ادامه دارند. اما فارغ از این که هر یک از این عوامل، از چه وزن و اهمیتی برخوردار هستند، تقریبا همه چیز به ترکیبی از آنها باز میگردد. افرادی که از خصوصیات ارثی مناسبی برخوردار بوده و در خانوادهای پرورش یافتهاند که به خوبی از آنها حمایت میکند، نمیتوانند چندان ادعای استعداد و سخت کوشی کنند. آنها تنها خوش شانس بودهاند. همچنین احتمال موفقیت آنها، بسیار بیشتر از کسانی است که بدون استعداد خاصی به دنیا آمده و در محیطهایی رشد کردهاند که چندان حمایتی از آنها به عمل نیاوردهاند.
حتی در بازارها که شانس، نقش چندانی ایفا نمیکند، تفاوتهای ناچیز عملکرد، غالبا به اختلافات بزرگی در دستمزدها منجر میشوند. به عنوان مثال، حتی افرادی که در شنیدن قطعات موسیقی، بسیار ماهرانه و پیچیده عمل میکنند، نمیتوانند به راحتی تفاوتهای میان اجرای گروهی از بهترین نوازندههای دنیا و افرادی را که در یک رده پایینتر قرار دارند متوجه شوند. اما شرکتهای ضبط موسیقی، به هر حال به تعداد کمی نوازنده احتیاج دارند. علاوه بر آن، اگر تفاوتهای قابل فهم و در عین حال، کوچکی میان این دو گروه وجود داشته باشد، نوازندههای برتر با قراردادهای پرمنفعت و سودآوری برای ضبط آثارشان روبهرو خواهند شد، در حالی که آنهایی که تنها یک رده پایینتر هستند، باید تلاش کنند تا معاش خود را با حقوق نوازندگی در اکستر به سر کنند.
همان گونه که اقتصاددانها به تازگی دریافتهاند، تفاوت دستمزدها، غالبا اختلاف میان اجرا و عملکرد را بیش از حد بزرگنمایی میکنند. این امر نه تنها در بازارهای سنتی کار، که در آنها، فرد برنده همه منافع را از آن خود میکند، وجود دارد، بلکه در حوزههای رایجتر و معمولتر نیز همین گونه است. تواناترین افراد در مشاغلی همچون وکالت، مشاوره، بانکداری، مدیریت شرکتها و بسیاری موارد دیگر، غالبا دستمزدی صدها یا حتی هزارها برابر افرادی دارند که آنها نیز عملکردی تقریبا نزدیک به همان افراد پرتوان دارند.
دیگر پیام مهم تحقیقات اخیر، آن است که دستمزد افراد، بسیار بیشتر از آن که به استعداد یا تلاش آنها بستگی داشته باشد، به محل تولدشان وابسته است.
مثلا من سالها پیش که در نپال بودم، آشپزی را استخدام کردم که هیچ گونه سواد و تحصیلات رسمی نداشت، اما به نحو شگفتانگیزی باهوش و کاردان بود. او علاوه بر آن که غذاهای بسیار خوبی تهیه میکرد، میتوانست قصابی کند، سقف خانه را شالی پوش کند، دیوارها را سفید کند و ساعتهای از کار افتاده را تعمیر کند. او همچنین حلبیساز توانا و نجاری ماهر بود. با این حال، کل درآمد وی در طول زندگیاش، حتی از آن چه که ممکن است یک آمریکایی تنبل و غیرماهر، تنها در یک سال به دست آورد کمتر بود. آمریکاییها که دستمزدهای خوبی دریافت میکنند، مدیون سرمایهگذاریهای اجتماعی هستند که موجبات موفقیت آنها را فراهم میآورد.
طرح اوباما ساده است. در این طرح، حداکثر نرخ مالیات از ۳۵درصد به ۵/۳۹درصد افزایش مییابد، که همان نرخی است که در پایان دوره ریاستجمهوری بیل کلینتون، اعمال میشد و از آن چه که در تعداد زیادی از کشورهای صنعتی وجود دارد، بسیار پایینتر است. حتی در کشورهایی که حداکثر نرخ مالیاتی، بسیار بالاتر از ۵۰درصد است، هیچ گاه کمبود افراد با استعدادی که مایل به انجام کار سخت برای کسب موفقیت باشند، روی نداده است. طرح اوباما باعث نخواهد شد که چنین کمبودی در سال ۲۰۱۰ به وجود آید.
با این حال، به همان شیوه که قراردادهای دستمزد اغلب باعث افزایش کارایی خدمات در بخشخصوصی میشوند، این طرح نیز سبب افزایش کارایی خدمات عمومی میگردد. مثلا همانطور که وکیلها، دستمزدی دریافت نمیکنند مگر آن که موکلشان به نتیجه مطلوب برسد، کسانی نیز که در تصادفها مصدوم شدهاند. صاحب نماینده حقوقی میگردند که در غیر این صورت، از عهده آن بر نمیآمدند. به همین شیوه، اگر چه دولت نرخهای مالیاتی بیشتری را برای افراد ثروتمند در نظر میگیرد، اما میتوان از محل این مالیات، خدمات عمومی را فراهم آورد که برای ثروتمندان و دیگران، از ارزش برخوردار است، ولی در صورت اعمال نشدن این مالیات، امکان دستیابی به آنها وجود نداشت. در چنین سیستم مالیاتی، تنها در صورتی میتوانیم مقادیر بیشتر مالیات را پرداخت کنیم که آن قدر خوش شانس باشیم که جزو بزرگترین برندگان زندگی به حساب آییم.
به نظر میرسد که کسانی که از لحاظ مالی موفق بوده و به مخالفت با اعمال مالیات میپردازند، نمیدانند که بینهایت خوش شانس هستند. این استعاره را از توصیف آن ریچارد درباره دوره اول ریاستجمهوری بوش قرض میگیریم که میگوید آنها بالاتر از همه ایستادهاند. اما فکر میکنند همه موفقیتها را خودشان کسب کردهاند.
رابرت فرانک
استاد اقتصاد دانشگاه کرنل و عضو میهمان دانشکده بازرگانی اشترن در دانشگاه نیویورک
مترجم: محسن رنجبر
استاد اقتصاد دانشگاه کرنل و عضو میهمان دانشکده بازرگانی اشترن در دانشگاه نیویورک
مترجم: محسن رنجبر
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران سریلانکا پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت حجاب رئیسی سید ابراهیم رئیسی ایران و پاکستان مجلس رئیس جمهور رهبر انقلاب
سیل طرح ترافیک شهرداری تهران تهران هواشناسی پلیس سلامت فراجا وزارت بهداشت فضای مجازی سازمان هواشناسی قتل
قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بانک مرکزی قیمت طلا بازار خودرو ایران خودرو دلار سایپا بورس تورم ارز
ترانه علیدوستی مهاجرت کتاب تلویزیون سینمای ایران سریال فیلم شعر تئاتر سینما رادیو
سازمان سنجش کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین روسیه جنگ غزه چین اتحادیه اروپا ترکیه عملیات وعده صادق اوکراین
فوتبال استقلال پرسپولیس تراکتور باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس بازی فوتسال رئال مادرید بارسلونا سپاهان لیگ برتر
فرونشست زمین وزیر ارتباطات ایلان ماسک تبلیغات همراه اول هوش مصنوعی فناوری اپل تلگرام ناسا تسلا
سازمان غذا و دارو کاهش وزن سلامت روان یبوست پیری دوش گرفتن