پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

روایت درماندگی متوکل ‌‌در برابر امام هادی(ع)


روایت درماندگی متوکل ‌‌در برابر امام هادی(ع)
شیخ مفید در کتاب ارشاد روایتی را نقل کرده است که نشان دهنده عجز متوکل در برابر امام هادی(ع) است. تدبیر و منطق امام در دربار متوکل چنان بود که هیچ گاه متوکل نتوانست به اهداف شوم خود نسبت به امام (ع) دست یابد و جز یاس و ناکامی چیزی نصیبش شود. بر طبق این روایت چون متوکل به شکست خود دربرابر امام اعتراف می کند یکی از درباریان، به او پیشنهاد می دهد که برای تخریب وجهه امامت، به برادر امام(موسی بن محمد(ع)) متوسل شود اما در این حیله نیز ناکام می ماند و هیچ گاه میان متوکل و برادر امام(ع) ملاقاتی صورت نمی گیرد.روایت چنین است که: متوکل به اطرافیانش می گوید: وای بر شما کار ابن الرضا(ع) ( امام هادی(ع)) مرا درمانده و عاجز کرده است هرچه کوشش کرده ام که با من میگساری و هم نشینی کند، او خودداری کرده است و هر چه کوشش کرده ام که فرصتی از او در این باره به دست آورم چنین فرصتی نیافته ام. یکی از درباریان به متوکل پیشنهاد می کند: اگر آن چه درنظر داری از طریق او به دست نمی آوری به وسیله برادرش موسی مقصود خود را دنبال کن زیرا او در خوانندگی و نوازندگی و لهو و لعب کوتاهی نمی کند؛ پس او را به نزد خود بخوان و در انظار و برابر چشم مردم او را به این کارها وادار کن و در نتیجه در میان مردم خبر می پیچد که «ابن الرضا »چنین کرده است و مردم میان او و برادرش فرقی نمی گذارند و هرکس او را بشناسد برادرش را نیز متهم به کارهای او می کند؛ متوکل می گوید: بنویسید او را محترمانه به سامرا بفرستند. پس موسی را با احترام تمام به سامرا آوردند و متوکل دستور داد همه بزرگان و سران به استقبال او بروند و تصمیم بر این بود که چون موسی به سامرا بیاید، زمین هایی به او واگذار و ساختمان هایی در آن جا برایش احداث شود و بی نهایت با او احسان و خوشرفتاری شود و خانه زیبایی برایش آماده کنند که متوکل در آن جا به دیدنش برود.چون موسی به سامرا وارد شد. امام هادی(ع) به محلی که مردم به استقبال برادرش آمده بودند رفت و با برادر خود دیدار کرد و به او سلام کرد و احترامات لازم را به جا آورد و سپس به او فرمود: همانا این مرد(متوکل) تو را به این شهر آورده که آبرویت را بریزد و پرده حرمتت را بدرد .امام (ع)توصیه ها و هشدارهای لازم را به او می دهد و برادرش را از نقشه متوکل آگاه می کند، اما موسی نصیحت امام (ع)را نمی پذیرد و هر چه امام (ع) اصرار می کند که در دام متوکل گرفتار نشود، به سخن آن حضرت گوش فرا نمی دهد. در این جا امام(ع) سخنی نفرین گونه خطاب به او می گوید و به وی خبر می دهد که هرگز با متوکل در یک جا جمع نخواهی شد و بامتوکل ملاقات نخواهی کرد. راوی نقل می کند که موسی سه سال در سامرا توقف کرد و هر روز به در خانه متوکل برای ملاقات می آمد اما به اوگفته می شد: امروز متوکل سرگرم کاری است فردا بیا. ۳ سال به این منوال گذشت تا این که متوکل کشته شد و او نتوانست دیداری با متوکل داشته باشد.
چند نکته از این روایت استفاده می شود:
▪ نکته اول آن است که متوکل دریافته بود، عزت و عظمت و بزرگی و نفوذ امام (ع) در قلب ها و اذهان مردم به خاطر تقوا، فضیلت و اخلاص و بندگی امام(ع) است از این رو به خیال خود می خواست از طریق هم نشینی با آن حضرت، قداست و معنویت شخصیت امام را خدشه دار کند تا بتواند به آسانی نقشه های خود را نسبت به ایشان به مرحله اجرا درآورد. آلوده کردن دشمنان ترفندی است که همواره مستکبران و طاغوت های زمان سعی کرده اند با این حربه مخالفان را از پیش روی خود بردارند. در این جا نیز متوکل با توسل به این سیاست می خواست معادله تقابل را از تقابل «نورو ظلمت» به «ظلمت با ظلمت» منتقل کنند. اما در برابر، امام(ع) که ذات او با چنین آلودگی هایی سنخیت ندارد و خداوند اراده کرده است که اهل بیت(ع) از هر رجس و آلودگی پاک و مطهر باشند(آیه تطهیر) در مرکز دنائت و پستی و در وسط ناپاکی و رذیلت، دامن مطهر خود را پاکیزه نگه داشت و حتی با نفس و سخن مسیحایی خویش، متوکل را هم منقلب و از کرده خود پشیمان کرد. اگر حضرت یوسف (ع) در برابر زلیخا نزدیک بود تسلیم شود و تنها با لطف و عنایت حق از دام شیطانی او رهایی یافت، امامان معصوم (ع) حتی چشم برهم زدنی هم در برابر خواسته های شیطانی ستمکارانی چون متوکل از خود نرمش نشان ندادند و مظهر قداست و عصمت و پاکی بودند تا جایی که امام هادی(ع) متوکل را درمانده و تمام مکر و حیله او را خنثی می کند.
▪ نکته دوم: از این روایت استفاده می شود که اطرافیان بزرگان همواره مورد طمع شیاطین انسی قرار می گیرند. از این رو باید آنان بیش از دیگر مردم مراقب رفتارها و اعمال خود باشند، زیرا رفتار بد آنان تنها متوجه شخص آن ها نیست بلکه دامن خاندان و وابستگان نزدیک آنان را هم در برمی گیرد. البته این یک اصل قرآنی است، در قرآن کریم، خداوند خطاب به زنان پیامبر(ص) چنین نکته ای می فرماید و حتی زنان پیامبر(ص) را ام المومنین «مادر مومنان» می نامد. زیرا آن ها به خاطر انتسابشان به پیامبر، شخصیت و جایگاه ویژه ای پیدا کرده اند به همین خاطر افعال خوب آنان ثواب بیشتری دارد و عمل به آنان هم همین طور. لذا می توان گفت جایگاه اجتماعی افراد در شدت و ضعف و بزرگی و کوچکی عمل آن ها موثر است.به همین خاطر امام هادی (ع) برادرش را از ملاقات با متوکل و هم نشینی با او منع می کند و مانع تحقق توطئه او می شود.
ندائی
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید