پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دو راهی سعادت و شقاوت


دو راهی سعادت و شقاوت
وقتی ماجرای استعفای نخست وزیر در سال۱۳۶۷ را از لابلای برگه های تاریخ بررسی می کردیم، باور و فهم این مسأله که میرحسین چگونه به یکباره استعفا داده، بدون آنکه در این امر خطیر با حضرت امام(ره) و یا دیگر مسئولین نظام مشورت و هماهنگی نماید، سخت می نمایاند. بررسی این مسأله که شباهت بسیاری با اقدام مصدق در ۲۵تیرماه سال۱۳۳۱ دارد، نیازمند بررسی روانشناسانه شخصیت میرحسین دارد که ابعاد آن برای نسل سوم انقلاب به سختی امکان پذیر بود، چراکه سکوت و انزوای ۲۰ساله میرحسین و پرهیز از ورود به عرصه سیاست بعد از آن ماجرا، شناخت عینی و دقیق از ایشان را عملاً غیرممکن کرده بود.
اما حوادث اتفاق افتاده در این روزهای پرماجرا، عملاً امکان شناخت را محقق ساخت و پاسخ بسیاری از سؤالات و ابهامات درمورد میرحسین را آشکار نمود.
● ورود میرحسین به عرصه انتخابات
خبر حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی بعد از دو دهه انفعال، خبر مسرت بخشی بود که بخشی از اقشار جامعه را برای حضور در عرصه انتخابات مصمم نمود، چراکه میرحسین توسط رسانه های برخی جریان های سیاسی در طول این دوران سکوت، به عنوان یک «منجی»!؟ و «سیاستمدار فرهیخته» و «مدیری توانمند» معرفی شده بود.
میرحسین در ابتدای کار خود را شخصیتی مستقل نامید که تعلق به جناحی خاص ندارد، و حتی زمانی کاندیداتوری خود را اعلام نمود که پیش از آن مهدی کروبی و محمد خاتمی از جناح دوم خرداد، حضور خود در عرصه انتخابات ریاست جمهوری دهم را اعلام نموده بودند. این اعلام حضور موجب ایجاد شکافهای جدی در جبهه دوم خرداد و بالاخص حامیان محمد خاتمی گردید و برخی از آنها این اقدام میرحسین را حرکتی طراحی شده برای مهار جریان دوم خرداد با رهبری خاتمی دانستند. در این شرایط بنظر می رسید که سکوت ۲۰ساله، حتی دوستان آقای موسوی را نیز از فهم صحیح مواضع و شخصیت ایشان دچار ابهام کرده است! اما در این میان اقدام تیزهوشانه خاتمی که در چند سفر اولیه خود به برخی شهرهای کشور متوجه عدم اقبال مردم به وی شده بود، توانست بحران ایجاد شده در جریان دوم خرداد را تحت کنترل در آورد و استعفای وی از عرصه انتخابات به نفع میرحسین، شرایط را برای همگرایی جریانهای حامی خاتمی در ذیل کاندیداتوری میرحسین فراهم آورد.
میرحسین که دلائل ورود وی به عرصه انتخابات در پرده ای از ابهام قرار داشت، مدعی شد شرایط را به نحوی بحرانی می بیند که حاضر شده سکوت بیست ساله خود را بشکند! وی هیچ گاه حاضر نشد که به سؤالات جدی منتقدین خود در این باره که چرا علی رغم حوادث تلخ اتفاق افتاده در دوران سازندگی و دوره حاکمیت جریان دوم خرداد احساس خطر نکرده ای؟! پاسخی قانع کننده ای ارائه دهد!
جریان افراطی دوم خرداد نیز که ابتدا از پذیرش میرحسین به عنوان گزینه اول این جریان اکراه داشت، به زودی فهمید که گزینه پیشنهاد شده از محافل پشت پرده این جریان، بسیار مناسبتر از آن است که فکر می کرده و حتی خیلی بهتر از محمد خاتمی خواهد توانست اهداف ساختارشکنانه این جریان را رهبری نماید؟!
● از دست رفتن استقلال میرحسین
میرحسین خیلی زودتر از آنچه گمان می رفت «استقلال» خود را از دست داد و درحالی که ادعا می کرد که این «حلقه اول» اوست که مشورت های اساسی و جهت گیری های تبلیغاتی و انتخاباتی وی را هدایت می کند، ولیکن مشخص گردید، جریان های افراطی چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب مشارکت، اعضای افراطی حزب کارگزاران، مجمع روحانیون مبارز و حتی برخی وابستگان و خانواده آقای هاشمی؛ هدایتگر واقعی این جریان می باشند.
جنگ روانی طراحی شده توسط این افراد که اصل را بر هجمه همه جانبه به عملکرد دولت نهم و بهره جستن از مؤلفه های «فریب»، «تهمت»، «دروغ»، گذاشته بودند، کار را به آنجا رساند که اولویت اول تمام سخنرانی ها و برنامه های میرحسین، سیاه نمایی و تخریب چهره دولت نهم قرار گرفت. اوج این جنگ روانی را می توان در برنامه های تلویزیونی میرحسین مشاهده نمود، آنجا که وی بعد از ۲۰سال قهر با مردم! در مقابل دوربین صداوسیما حاضر شد، و با متهم کردن صداوسیما مبنی بر اینکه در این دو دهه به سراغ وی نرفته است! حمله به دولت نهم را آغاز نمود و با استدلال های عوام فریبا نه به ترسیم چهره ای سیاه از عملکرد دولت نهم پرداخت و ملت به یکبار متوجه شد که تمام مشکلات کشور در این دوره چهار ساله شکل گرفته و قبل از آن هیچ مشکلی در جامعه وجود نداشته است!؟
اولین فیلم تبلیغاتی وی نیز به همین منوال گذشت و این درحالی بود که رئیس جمهور دولت نهم که خود نامزد این دوره نیز بود در اولین نطق تلویزیونی و فیلم تبلیغاتی خود به هیچ یک از رقیبان خود نپرداخته و تنها به ارائه عملکرد و برنامه های خود پرداخت.
هجمه تبلیغاتی که توسط جریان افراطی دوم خرداد با لیدری میرحسین آغاز شده بود با همراهی دیگر نامزدهای انتخاباتی همراه بود و دو گزینه دیگر نیز به نوبه خود نقد و تخریب دولت نهم را در راس برنامه های خود قرار دادند.
تداوم کار بدانجا رسید که دکتر احمدی نژاد را نیز به واکنش واداشت و در روز مهم و حیاتی «مناظره میرحسین و احمدی نژاد»، درحالیکه موسوی با فهرست بلندی از سیاه نمایی ها وارد عرصه مناظره شده بود، قرعه به نام احمدی نژاد افتاد و وی شروع کننده مناظره شد. در این میان میلیون ها بیننده مشاهده کردند که تاکتیک اتخاذ شده توسط احمدی نژاد، برنامه موسوی را به هم ریخت و درحالی که وی به شدت تمرکز خود را از دست داده بود نتوانست انتظارات هواداران خود را برآورده سازد و استدلال قویتر احمدی نژاد موجب ریزش شدید آراء مهندس به نفع دکتر گردید.
اما اتاق جنگ روانی دوم خرداد که دیگر میرحسین را در محاصره همه جانبه خود قرار داده بود، دست از کار نکشید و بر شدت هجمه ها افزود و با تأکید مشدد بر اتهام «دروغگو» بودن رئیس جمهور، دست به ارائه آمار ساختگی به قصد زیرسؤال بردن آمار واقعی نمود. مناظرات بعدی میرحسین به همین منوال گذشت و برخی مناظرات به «تریبون آزاد ۹۰ دقیقه ای» برای حمله همه جانبه به دولت نهم تبدیل شد، درحالی که رئیس جمهور در آنجا حضور نداشت.
آخرین سناریو طراحی شده در روزهای مانده به انتخابات تشدید ترویج ادعای دروغین «تقلب در انتخابات» بود. این سناریو که ماه ها قبل توسط رسانه های بیگانه مطرح گردید، متأسفانه در دستور کار مشاورین جنگ روانی میرحسین قرار گرفت و کار بدانجا کشیده شد که ادعا گردید «اگر میرحسین رای نیاورد، حتما تقلب شده است!»
در کنار این اقدام میرحسین و هوادارانش قبل از انتخابات خبر از پیروزی دادند و موسوی توهم زده! خود در ساعات پایانی انتخابات در شب جمعه ۲۲ خرداد ماه اعلام نمود که جشن پیروزی را در شامگاه روز یکشنبه (۲۴/۳/۸۸) در روز میلاد حضرت زهرا(س) برگزار خواهد کرد!؟ ]بخشی از این پیش بینی موسوی محقق گردید، چرا که ملت جشن پیروزی را در شامگاه تولد حضرت زهرا(س) برگزار کردند اما نه با حضور میرحسین، بلکه باحضور رئیس جمهور ۲۴ میلیونی: «دکتر احمدی نژاد»[
فردای انتخابات
نتایج اعلام شده توسط ستاد انتخابات کشور خبر از شکل گیری حماسه ای باشکوه و بی نظیر داشت.حضور قریب به ۴۰ میلیون نفر با مشارکت ۸۵ درصدی و انتخاب آقای دکتر احمدی نژاد با رای ۵/۲۴ میلیونی، نشان داد که تمامی ادعاهای ستاد جنگ روانی میرحسین توخالی تر از آن بود که جلوه می نمود.
در این مرحله بود که سناریو ترویج اتهام «تقلب در انتخابات» و «اردوکشی خیابانی» با یکدیگر پیوند خورد و کار به طراحی سناریو «انقلاب مخملین» کشیده شد. این اقدامات درحالی صورت می گرفت که میرحسین و احزاب و شخصیت های همسوی با وی با ایجاد تردید در انتخابات خواسته غیرقانونی «ابطال انتخابات» را مطرح می کردند و از سوی دیگر هیچ دلیل قانع کننده ای برای آن مطرح نساختند.
همچنین با زیر سؤال بردن جایگاه قانونی شورای نگهبان- که مبتنی بر قانون اساسی عالی ترین مرجع نظارت بر انتخابات می باشد- مدعیان قانون گرایی! خود در برابر قانون اساسی ایستاده و جامعه را به سوی هرج و مرج کشاندند. شدت گرفتن تجمعات خیابانی که به تنازعات و اغتشاشات و وارد کردن خسارات به اموال عمومی و ناامن کردن محیط زندگی مردم انجامید، خروجی اتاق جنگ روانی جریان دوم خرداد در هفته پایانی خردادماه ۱۳۸۸ بود.
رفتار تناقض آمیز موسوی نکته ای نیست که از چشم تیزبین ملت و کارشناسان امر به دور بماند. به عنوان نمونه «احمد توکلی» نماینده مردم تهران در مجلس با بیان این که «از لحظه ای که معلوم شد نتیجه انتخابات مورد اعتراض آقای مهندس موسوی است و او به همراه دوستان و طرفدارانش قصد تحرک مدنی بدون رعایت قانون را دارند، آشکار شد که وی با خودش در تناقض قرار گرفته است»، تصریح کرد:
«به دو دلیل موسوی می بایست به قانون برای احقاق حق تمکین می کرد؛ اول آن که فردی که قصد داشت سکان دار قوه مجریه باشد و حالا نیز خود را درواقع برنده انتخابات می داند، وظیفه ای جز اجرای قانون ندارد و دلیل دوم آن است که بزرگ ترین ایراد آقای موسوی به آقای احمدی نژاد در مناظره ها و تبلیغاتش، قانون گریزی رئیس جمهور این دوره بوده است وحالا خودش در برابر آزمایش در سر دوراهی اقدام قانونی برای رسیدن به حقی که مدعی پایمال شدنش است با اتخاذ روش های فراقانونی و غیرقانونی برای حق طلبی ادعایی قرار گرفته است.»
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نمازجمعه تهران می توانست فصل الخطاب همه این حرف ها و رفتارها باشد. معظم له در بخشی از سخنانشان با بیان صریح، راهکار خود را برای حل این اختلاف پیش آمده مطرح نموده و با هشدار به گروه ها و جریان های سیاسی فتنه انگیز اعلام داشتند: «بنده زیر بار بدعت های غیرقانونی نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوب های قانونی شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتی دیگر مصونیت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتی بعضی برنده اند، بعضی برنده نیستند؛ هیچ انتخاباتی دیگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونیت پیدا نخواهد کرد. بنابراین همه چیز دنبال بشود، انجام بگیرد، کارهای درست، بر طبق قانون. اگر واقعا شبهه ای هست، از راه های قانونی پیگیری بشود. قانون در این زمینه کامل است و هیچ اشکالی در قانون نیست. همان طور که حق دادند که نامزدها نظارت کنند، حق دادند که شکایت کنند، حق دادند که بررسی بشود. بنده از شورای محترم نگهبان خواستم که اگر مواردی خواستند صندوق ها را بازشماری بکنند، با حضور نمایندگان خود نامزدها این کار را بکنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت کنند، امضاء کنند. بنابراین، هیچ مشکلی در این جهت وجود ندارد.»
رهنمودها و هشدارهای معظم له به جریان های سیاسی که با حمایت میلیون ها نمازگزار همراه بود، نوید همراهی همه نیروهای انقلاب را می داد، اما رفتارهای صورت گرفته توسط میرحسین و برخی جریان های همسوی با وی نشان از حرکت وی در مسیر خطرناک انتحار سیاسی و رویارویی با نظام اسلامی را می دهد.
بیانیه های شمار ۵ و ۶ میرحسین که روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد ماه صادر گردید، متأسفانه نشان داد که وی در مسیری خطرناک گام برمی دارد که آینده روشنی برای آن متصور نیست و مشاورین وی در اتاق جنگ روانی که اغلب آن را اعضای افراطی سازمان مجاهدین و حزب مشارکت و مجمع روحانیون تشکیل می دهند، به وی به عنوان گزینه ای «یکبار مصرف» می نگرند که تاریخ مصرف آن در این انتخابات به سر آمده است!!
متأسفانه میرحسین نیز نشان داد علی رغم پیش بینی های جریان های افراطی دوم خرداد که خاتمی را عنصری مناسب تر برای تحقق اهداف این جریان می دانستند، وی از ظرفیت های بیشتر برای ساختارشکنی و انتحار سیاسی برخوردار است.
آخر کلام بار دیگر به ماجرای تاریخی شهریورماه ۱۳۶۷ بازگردیم آنگاه که حضرت امام(ره) در پاسخ به استعفای میرحسین نوشتند: «... همه باید به خدا پناه بریم؛ و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوءاستفاده کنند. مردم ما از اینگونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده اند، این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت...»(۱۵/۶/۶۷)
آن روز میرحسین در واکنش به نامه حضرت امام(ره) ضمن اعلام تبعیت از ایشان نوشتند: «محضر مبارک مقام رهبری، حضرت امام خمینی- مدظله العالی- ضمن تقدیم سلام و تحیات، پیام پدرانه و هشداردهنده حضرتعالی را به گوش جان شنیدم. اینجانب عزت و مصلحت را در تبعیت از مقام معظم رهبری می دانم و استعفای خود را که با انگیزه دلسوزی برای اسلام و انقلاب و مصلحت کشور تقدیم نموده بودم، پس می گیرم. مسائل و مواردی که چاره جویی آنها را به مصلحت کشور می دانم، حضورا عرض می کنم و در هر حال مطیع امر رهبری به عنوان یک مرید و مقلد بوده و هستم.»
امروز نیز ملت شهیدپرور ایران منتظر است تا میرحسین ضمن جداسازی خود از مشاورینش در اتاق جنگ روانی، با نوشتن نامه ای مشابه به مقام معظم رهبری زمان- حضرت آیت الله العظمی خامنه ای- بار دیگر ثابت نماید که «در هر حال مطیع امر رهبری به عنوان یک مرید و مقلد بوده و می باشد.»
مهدی سعیدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید