پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تأثیرات بعثت نبی اکرم (ص)بر تمدن و فرهنگ بشر


تأثیرات بعثت نبی اکرم (ص)بر تمدن و فرهنگ بشر
حمد سرمدی، صمدی را سزاست که فیض أقدس و مقدس او علم و عین را به بار آورد.تحیت ابدی، پیامبران به ویژه حضرت ختمی نبوت را رواست که پیام دانائی و دارائی را به گوش و هوش رساند. درود بیکران اهل بیت عصمت و طهارت را به جاست که صلای ولایی را به سالکان مجذوب ابلاغ نموده اند؛ مخصوصاً حضرت ختمی امامت، مهدی موجود موعود که ندای: ارجعی الی ربک را به مجذوبان سالک منتقل کرده است. به این ذوات قدسی تولی داریم و از معاندان لدود آنان تبری می نمائیم.
عنصر محوری این گردهمایی وزین، ارزیابی ره آورد وحی و نبوت از یک سو، بررسی یافته های بشری از سوی دیگر و مقدار و کیفیت تاثیر داده های آسمانی در داشته های زمینی از سوی سوم است تا در تلو این تحقیق مضلع، نوآوری و شکوفائی تمدن انسانی که عصاره تلفیق عقل ونقل است، روشن شود.
بنابر این اهتمام به چند اصل لازم است تا آنچه بیگانه تلقی می شد، آشنا شود و آنچه دور انگاشته می شد، نزدیک آید و تار و پود کثرت به دیبای منسوج وحدت مبدل شود و نسیم دل انگیز توحید، مشام شیرازیان شهدنوش را معطر کند و ارج این همایش در اوج اسلامی شدن دانشگاه ها مشهود گردد تا دمای شهدای ایران عموماً و نثارکنندگان نفس و ایثارگران نفیس فارس خصوصا، تأثیر همه جانبه خود را بخشیده باشد.
● نورانی شدن فضای زندگی جوامع بشری در پرتو وحی و نبوت
اصل یکم؛ آفرینش، تجلی خداست: الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه (۱). قرآن حکیم تجلی ویژه الهی است: فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر آن یکونوا راوه (۲). تجلی خداوند درهر موجود خاصی با اسمی مخصوص ازاسمای حسنای الهی است وگرنه ویژگی نمی یافت. یکی از اسمای بزرگ خداوند همانا «نور» است. الله نور السماوات و الارض (۳)
خداوند در قرآن کریم که عصار وحی و نبوت است، از منظر اسم شریف «نور» تجلی فرمود، لذا این آخرین کتاب الهی به سمه «نور» موسوم است. قدجا کم من الله نور و کتاب مبین (۴)؛ فامئوا بالله و رسوله. و النور الذی انزلنا و الله یما تعملون خبیر (۵). هدف والای تجلی خداوند در مهم ترین کتاب آسمانی به اسم برین «نور» آن است که فضای زندگی جوامع انسانی نورانی گردد. چنانکه به این مقصد سامی صریحا عنایت شد: کتاب انزلنا الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور (۶). چنانکه خداوند نیز بر بندگان صالح سالک درود می فرستد تا آنها را نورانی کند: هو الذی یصلی علیکم و ملائکه لیخرجکم من الظلمات الی النور(۷).
● تفسیر جهان، انسان و ارتباط این دو
برجسته ترین تأثیر وحی به نبوت که نور معقول الهی است، تفسیر جهان و تبیین انسان و شرح پیوند عریق عالم و آدم با هم است. آن گاه به تغییر و تکمیل و بالندگی هرچه درمعرض اناره او قرار گرفت، می پردازد. بعثت نبوی وقتی برصحنه گیتی و مینو تابید، عناصر محوری علم را که مجموع مسائل به هم پیوسته است. و اسرار معلوم را برای عالم، آشکار و روشن می نماید. به طوری که ۱- معلوم مانند زمین و موجودات ارضی و آسمانی و موجودهای سپهری، خلقت اند نه طبیعت، ۲- و علم مانند آگاه شدن از راز و رمز هر کدام از جماد، نبات، حیوان، انسان وفرشته الهام الهی است نه داده بشری؛ ۳- و عالم مانند اندیشور حوزوی یا دانشور دانشگاهی بند ۴- خدا و خلیفه او و متغدی مائده و متنعم از مأدبه وی است.
این نور افکنی همه جانبه، تاثیر آغازین نور بعثت نبوی است که این مثلث مبارک را به خوبی تفسیر کرد تا عالم حوزه و دانشمند دانشگاه، قبل از هر پژوهش بیابد که در هوای تنفس می کند و در فضای بی هوسی پرواز می نماید و هرگز دانش را که موهبت الهی است سکولار نمی پندارد و علم را فقط در مدار دین می داند و لاغیر. زیرا خلقت شناسی -نه طبیعت دانی - اسلامی است و علم که سیر از معلوم به مجهول است الهام خداست و اسلامی می باشد و عالم که خلیفه خداست و درپی راز گشایی اسرار کار اوست، بنده خداست و چنین معرفتی فقط اسلامی است وهیچ مجالی برای سکولار در این تثبیت توحیدی نخواهد بود. زیرا صدر و ساقه این مضلع میمون را نام خدا و یاد او تامین می نماید.
● آزادسازی از هر نوع بردگی
اصل دوم:مهم ترین تأثیر بعثت نبوی که نور ویژه خداست. آزاد سازی از ثوب بردگی است. هرچه آلوده باشد در گروه همان مشوبیت است و هرچه در رهن دیگری باشد، چون آزاد نیست توان حریت بخشی را ندارد. همان طوری که انسان عالم بنده خداست و این عبودیت، آزادی از هرچه رنگ تعلق بلکه لون تعین پـذیرد را به همراه دارد و این حریت محصول بعثت نبوی است؛علم و معلوم نیز درپرتو اناره آن، آزاد می شوند. با آزاد شدن عالم از گروی آز و رهن آرزوی زیانبار، علم از قید بشری بودن و بند مصادره مشئوم رها می شود.
زیرا دانشمندی که علم را دستاورد خود می پندارد (و آن را به نام خویش ضبط می کند) و همانند قارون چنین نساجی می کند: انما أوتیئه علی علم عندی (۸)؛ هرچند اسلامی سخن می گوید؛ ولی قارونی فکر می کند و دانشی که موهبت الهی است وقتی به نام بشر مصادره شد. عنان گشاده عمل می کند. ظهر الفساد فی البر و البحربما کسبت ایدی الناس (۹). و ادعای استقلال داشته، در برابر دین قرار می گیرد و اگر منت نهاده بخواهد فروتنانه سخن بگوید، چنین می بافد: علم بدون دین لنگ است و دین بدون علم کور. درحالی که که دین از منظر هستی شناسی هیچ مقابل ندارد.
زیرا منبع تحقق دین- یعنی مجموع عقائد، اخلاق، فقه، حقوق و علوم-همانا اراده و علم ازلی خداست و منبع معرفت شناختی دین عقل برهانی و نقل معتبر است. آنچه دربرابر عقل قراردارد. نقل است نه دین. و آنچه لنگی و کوری را توزیع می نماید، تفکیک عقل از نقل و دور نگه داشته متن منقول از استنباط معقول است و این دو نیرو به منزله سراج اند و دین مکشوف به وسیله آنها به مثابه صراط، هرگز چراغ کار راه را نمی کند، چنانچه راه بدون چراغ فهمیده نمی شود.
● هماهنگی (علم) و (دین) درساحت بعثت نبوی
علم عطیه الهی ندانستن و آن را حجت شرعی به حساب نیاوردن و دین را مکشوف نقل صحن انگاشتن و این دو چراغ شرع یاب را از هم جدا کردن، قسمت ضیزایی است که بعثت حق مدار و عدل گستر نبوی به چنین جاهلیت مدرن پایان بخشیده و می بخشد و آیه مبارکه (... یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم) (۱۰) همان طوری که بار بردگی غیر خدا را از دوش و بند بندگی غیر او را از پا می دارد، تهمت طبیعت را از ساحت خلقت می زداید و اتهام سکولار را از عرصه علم بدور می دارد و ظلم تقابل علم و دین را به عدل تعامل عقل و نقل تبدیل می کند و عقل آرمیده در دامن نقل و نقل مطمئن شده در دامن عقل راهماهنگ کرده و همانند دو چشم به دین می نگرند و مشابه دو گوش، از دین که مجموع کار خدا، کلام خدا و کتاب تکوینی اوست معارفی را استخراج نموده و با هم آوائی بدون همآوردی و با مصافحه بدون مصاف و با گزارشگری صادقانه و امینانه از اراده و علم خدا دین را می شناسند و آن را باور می کنند و به آن متخلق شده و عمل می نمایند و این اصرگشائی از گردن علم و عالم و معلوم، اثر سحری بعثت نبوی است؛ «باش تا صبح دولتش بدمد».
● گسترش دانش در جوامع بشری
اصل سوم؛ از بارزترین تأثیر بعثت نبوی بر فرهنگ و تمدن، گسترش دانش در جوامع بشری است. خداوند سبحان، رسول اعظم (ص) خود را معلم کتاب و حکمت معرفی فرمود. (... و یعلمهم الکتاب و الحکمه) (۱۱). و حضرت رسول (ص) فراگیری علم را لازم دانست و فنون گوناگون دانش لازم را بیان نمود. انما ا لعلم ثلاثه: آیه محکمه و فریضه عادله و سنه قائمه (۱۲)، و تمام علوم؛ از عقائد، اخلاق، فقه، حقوق و فنون ضروری و سودمند جامعه را در این مثلث به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تعبیه فرمود و خود را به عنوان مدینه علم معرفی کرد. آنا مدینه العلم و علی بابها. با چنین تعریفی می توان از آن حضرت به مدائن العلوم یاد کرد؛ چنانکه قرآن حکیم که برنامه تعلیمی رسول گرامی است، جهان، انسان و پیوند عمیق آنها را تبیین نمود و حضرت رسول (ص) با تعلیم عینی و شهودی خداوند و عروج به پهنه سپهر و بازدید از ملک و ملکوت آسمانها از راز فراز و رمز فرود آگاه شد و به غمزه ای نجوم آموز صدها بطلیموس شد و هرگز مدار ستارگان را که مطلب ریاضی است با جرم موهوم و بی پایه فلکی که مطلب طبیعی است یکی ندانسته و کواکب سابح و شناور را راکد تلقی نکرده و چنان مدینه فاضله ای را، با چنین پندارهایی ویران نفرموده است.
● شکوفا نمودن عقل بشر
تأثیر عمیق بعثت بر فرهنگ بشری بعد از شفاف نمودن نظام خلقت، در اثاره و شکوفا کردن دفائن عقلی بشر است. و یثیروا لهم دفائن العقول (۱۳). و با بروز دفینه های فکری، سرمایه تدبر در متون نقلی بیشتر می شود و در پرتو افزایش چنین رأس المالی، دفائن نقول بهتر اثاره می گردد و هماره بین صفای عقل و مروه نقل، اثاره متقابل سامان می پذیرد و نوآوری به اوج عروج خود نائل می شود و با تعاضد متعادل این دو بال یک مرغ باغ ملکوت، مجالی برای جدال بدفرجام گالیله و کلیسا نبوده و جائی برای پندار جدائی علم و دین نمی ماند.
زیرا علم عقلی همانند دانش نقلی، کاشف دین است، نه در برابر دین. و نیز بهانه ای برای تفکیک عقل برهانی- که به صورت فلسفه الهی متبلور است - ازنقل معتبر - که به صورت برداشت های متنوع مخاطبان از علوم وحیانی است - نخواهد بود. زیرا همه علوم عقلی و نقلی تحت اشراف سلطان معارف که مشهودات حضرت ختمی نبوت (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) او است، قرار دارند و هیچ دانشی همتای وحی نبوده و هیچ دانشمندی در برابر پیامبر قرار ندارد و به سروده حکیم سنایی:
مصطفی آندر جهان، آنگه کسی گوید که عقل
آفتاب آندر سما، آنگه کسی گوید سها
نه شمس نبوت مقابل دارد و نه سهای دانش بشری را یارای تقابل با اوست؛ زیرا تمام هویت سها یارانه شمس است.
همه بت ها چو ابراهیم بشکن
هم از آذر هم از آزر میندیش
مشو اینجا حلولی لیکن این رمز
جز استغراق در دلبر میندیش (۴۱)
احیای تمدن بشری بر محور معنویت و عبودیت
اصل چهارم؛ شاخص ترین تأثیر بعثت نبوی بر تمدن بشری، همانا احیای آن به نفخ روح معنویت و پرستش خدا و پرهیز از بت هوا و صنم سیاست باطل و وثن تکاثر است. عدل و آزادی و امنیت که اصلی ترین حقوق بشر است در حراج زورمداران و تاراج زر اندوزان بوده و هست. هر جا پیام آسمانی توحید و صلای الهی کوثر خواهی، رسید مهر و صلح حاکم شد و هر جا محروم از بلوغ فروغ هدایت نبوی شد، قهر و جنگ، سیطره پیدا کرد. در فضای وحی نبوی، وثوق و آرامش مشهود است و در محیط محروم از رهنمود رسالت، نیرنگ و اضطراب محسوس، راز چنان موفقیتی که برای بعثت مطرح است این است که در مکتب وحی، انسان در تمام شئون علمی وعملی، فردی و جمعی خود مسئول است و تمام اعمال وی محفوظ و محسوب می شود و تنها چیزی که بشر با آن درگیر است، رخداد سهمگین مرگ است و در آموزه های دینی کاملاً ثابت شده که انسان در مصاف با موت پیروز است، زیرا وی مرگ را می میراند و از بین می برد و برای ابد زنده می ماند. زیرا تعبیر لطیف قرآن کریم این است: کل نفس ذائقه الموت (۵۱). هر کسی مرگ را می چشد، نه آنکه هر کسی را مرگ بچشد و چون هر ذائق، مذوق خود را هضم نموده و آن را از بین می برد، پس انسان، مرگ را تبدیل به زندگی کرده و نابودی را نابود می نماید و همیشگی خواهد شد.
بنابر این مرگ، از پوست دنیا به درآمدن است؛ نه پوسیدن و هجرت است، نه رخوت و افسردگی، وقتی موت به صورت هجرت و میلاد جدید تفسیر شد، هر خردمندی به فکر تحصیل ره توشه جهان ابد خود خواهد بود. جان جامد را روان نمی نامند، بلکه روح پـویا و رونده را روان نامند.
بهترین زاد راهی که فراهم می شود، تقواست؛ (تزودوا فان خیر الزاد التقوی) (۶۱).
در پایان این پیام، مجددا تأثیر مأثر بعثت نبوی بر فرهنگ و تمدن بشری را از زبان یکی از تربیت شدگان مکتب وحیانی می شنویم:
گر نبودی کوشش احمد تو هم
می پرستیدی چو اجدادت صنم
چند بت بشکست احمد در جهان
تا که یا رب گوی گشتند امتان
این سرت وارست از سجده صنم
تا بدانی حق او را بر أمم
گر توانی شکر این رستن بگو
کز بت باطن همت برهاند او
مر سرت را چون رهانید از بتان
هم بدان قوت تو دل را وارهان
سر ز شکر دین از آن بر تافتی
کز پدر میراث ارزان یافتی
مرد میرانی چه داند قدر مال
رستمی جان کند و مجان یافت زال (۷۱)
هر چند تمام درجه دین باوری سودمند است، لیکن منزلت برین دینداری عاشقانه که فارس از آن تهی نبوده و هماره عده ای را از عهد مهد برای چنان تعالی ممهد می نمود، ستودنی و کمیاب است.
عقل کجا پی برد، شیوه سودای عشق
باز نیابی به عقل سر معمای عشق
خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد
هیچ قبائی ندوخت لایق بالای عشق
گر ز خود و هردو کون پاک تبرا کنی
راست بود آن زمان از تو تولای عشق (۸۱)
«سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد»
پیام معظم له به همایش تأثیر بعثت نبوی بر فرهنگ و تمدن بشری در شیراز؛
اردیبهشت ۱۳۸۷
آیت الله جوادی آملی
۱)نهج البلاغه/ خ ۱۰۷ ۲) نهج البلاغه/ ۱۴۶
۳) نور/ ۳۵ ۴)مائده/ ۱۵
۵) تغابن/ ۸۱ ۶) ابراهیم/ ۱
۷-احزاب/ ۳۴ ۸-قصص/ ۸۷
۹) روم/ ۱۴ ۰۱) اعراف/ ۷۵۱
(۱۱) جمعه/ ۲ (۲۱) کافی / ۱/ ۲۳
(۳۱) نهج البلاغه / خ ۱ (۴۱) دیوان عطار / ۱۰۴
(۵۱) آل عمران / ۵۸۱ (۶۱) بقره / ۷۹۱
(۷۱) مثنوی ۵۸ (۸۱) دیوان عطار / ۵۰۴
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید