جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مردی که زنان را دوست داشت - L'homme Qui Aimait Les Femmes


مردی که زنان را دوست داشت - L'homme Qui Aimait Les Femmes
سال تولید : ۱۹۷۷
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : مارسل بِربِر
کارگردان : فرانسوا تروفو
فیلمنامه‌نویس : میشل فرمو، سوزان شیفمان و تروفو.
فیلمبردار : نستور آلمندروس
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس ژوبر.
هنرپیشگان : شارل دنر، بریژیت فوسی، لسلی کارون، ناتالی بایه، والری بونیه، نلا باربیه، ژان داسته، روژه لینهارت، هانری آژل، ژنه‌ویو فونتانل، نلی بورگو و تروفو.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۹ دقیقه.


«برتران موران» (دنر)، مهندس پول‌دار و مجردی است که در مون‌پلیه زندگی می‌کند و اوقات فراغتش را به‌دنبال کردن زنان می‌گذراند. او مسیری طولانی را دنبال زنی می‌رود که پاهای زیبائی دارد و دست آخر هم وانمود می‌کند که اتفاقی به اتوموبیل او زده است: «برتران» صاحب سواری، «مارتین» (بایه)، را تعقیب می‌کند و متوجه می‌شود که دختر عموی زنی است که دیده بوده و حالا به کانادا رفته است. او با «هلن» (فونتانل)، مدیره یک فروشگاه بزرگ لباس، روابط دوستانه‌ای دارد، ولی «هلن» اجازه پیش روی بیشتر را به «برتران» نمی‌دهد، چون مردان جوان‌تر از خودش را می‌پسندد. «برتران» که مدام خاصرات تجربه‌های گذشته و یاد مادر عاشق پیشه‌اش را نشخوار می‌کند، تصمیم می‌گیرد خاطراتش از رابطه با زنان مختلف را بنویسد، از جمله درباره «لیلیان» (باربیه) که «برتران» در کارخانه‌اش برایش کاری پیدا کرده و یک دوستی افلاطونی دارند. اما بیشتر خاطرات درباره «دلفین» (بورگو) است، زنی که بالاخره هم شوهرش را مجروح می‌کند و به زندان می‌افتد. با تلاش‌‌های «ژنه‌ویو» (فوسی)، ویراستار یکی از ناشران، خاطرات «برتران» برای چاپ پذیرفته می‌شود. در پاریس، «برتران» به «ورا» (کارون) برمی‌خورد، دختری که قبلاً با او رابطه داشته است. پس از گذراندن آخر هفته‌ای با «ژنه‌ویو»، قراری برای ملاقات با او رابطه داشته است. پس از گذراندن آخر هفته‌ای با «ژنه‌ویو»، قراری برای ملاقات کریسمس گذاشته می‌شود. هنگام رد شدن از خیابان برای دیدن «ژنه‌ویو»، ماشینی به «برتران» می‌زند و او را به بیمارستان می‌برند. حرکت برای او قدغن شده، ولی «برتران» که مجذوب پرستاری شده، راه می‌افتد و لوله انتقال خونش را می‌شکند. افراد بسیاری در تشییع جنازه او شرکت می‌کنند، و همه‌شان هم زن هستند.
* مردی که زنان را دوست داشت به کرات متهم به نگاه مردسالارانه و تحقیر زنان شده است. در واقع تروفو این جا بار دیگر مردی اسیر وسوسه را تصویر می‌کند و عامل وسوسه این جا زنان، یا دقیق‌تر پاهای زنان هستند. «برتران موران» بیماری به نظر می‌رسد که نمی‌تواند برای خود کاری انجام دهد. او بیشتر یک قربانی است تا یک فاتح. مؤئد این نظر، زنان متعددی است که با او رابطه برقرار می‌کنند و به رغم همه چیز کینه‌ای از او به دل ندارند و در واقع با مهر و عطوفت به او نگاه می‌کنند (انبوه حاضر در تشییع جنازه «برتران»، گواه پایانی این عطوفت است). دنر این‌جا نیز یادآور نقش‌های سابقش برای تروفو است (مثل عروس سیاه‌، 1967). راه درمان این زنباره بی‌عاطفه - به سیاق مورد علاقه تروفو - نگارش یک خود زندگی نامه است. کتابی که هم نام فیلم است و چارچوبی برای رجعت به گذشته و روایت‌های روی تصویر فراهم می‌کند. فیلم از این لحاظ شباهتی ساختاری با شب آمریکائی تروفو (1973) پیدا می‌کند. به‌نظر می‌رسد نوشتار و کتاب در مردی که... همان نقشی را بازی می‌کند که سینما در شب آمریکائی داشت و خود دنر با سر و وضع ظاهری و آن رجعت به گذشته‌های سیاه و سفید کودکی‌اش آدم را یاد تروفوی کارگردان و خاطراتش در شب آمریکائی می‌اندازد. با این تفاوت مهم که در آن فیلم، کارگردان خارج از قصه رمانتیکش می‌ایستاد و این جا نویسنده کاملاً درگیر آن است. تروفو، «برتران» را مثل نمونه‌ای از رشد نیافتگی می‌بیند ( مردان بارها در فیلم‌های او از دریچه چشم زنان مثل پسر بچه‌هائی‌اند که تمام عمر سرگرم بازی‌های کودکانه خویش هستند). با این حال طفره رفتن او از بررسی بُعد تراژیک این شخصیت خود خواه ولی در نهایت تنها و منزوی، به نفع فیلم نیست و ان را به شکل مجموعه‌ای از ایپزودهای کمیک در می‌آورد. اندوه و حسرت می‌ماند برای صحنه پایانی در گورستان سن لازار، محل دفن «برتران» و جائی که چند سال بعد تروفو نیز در آن به خاک سپرده شد. در سال 1983، بلیک ادواردز با همین نام، و با همکاری برت رنولدز، جولی اندروز و کیم بیسینگر آن را بازسازی می‌کند.


همچنین مشاهده کنید