جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

سایه


سایه
در خرقه ای پشمین و کوتاه
از سرزمین داد و بیداد
گویا چشمان انتظار خفته اند و
آسمان با نگاه شک آلود
مرا می پاید.
کدامین دستان به اندازه من
گره بگشود خاطرات دورند و
بر جواب هر سوالی
هزارن مکث و تردید
بر گلوگاه دست فشرده من
انبار کرده اند.
نشته بر جویبار لحظه ها
دلتنگی دیوار ها را
سخن می گفتم
ظهوری از افق پنجره ای
گریستن را یر چشمان من هدیه کرد
آسمان روی برگرفت
جواب هایم همه خاموش
و فریاد هایم سربسته
عودت داشته می شدند
و من
چه کودکانه
خاکستر سرد زمان را
به امید سایه ای بر دیوار ها
به پرواز می خواندم.
منبع : میان گستره


همچنین مشاهده کنید