پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

کبوتر حرم


کبوتر حرم
قدیم ها حال و هوای دیگری داشت. آن روزها كسی كه می خواست به زیارت مشهد برود از روزها بلكه هفته ها قبل آماده می شد و روز عزیمت به سفر تمام اهالی روستا یا شهرك جمع می شدند و چاووش خوانی می كردند و زایر سعادتمند با اسپند و صلوات و تكبیر راهی می شد. خیلی ها كنار جاده به حال كسانی كه به این سفر معنوی و عاشقانه می رفتند غبطه می خوردند، ولی امروز همه چیز تغییر كرده است هر كس كه كمی پول، عشق به امام و كمی همت داشته باشد، می تواند در عرض چند ساعت به زیارت رفته و باز گردد.
و من هم رفتم، زمانی كه كودكی ۵-۴ ساله بودم. نمی توانم ادعا كنم كه با پای سر رفتم كه اقتضای كودكی و بی اطلاعی و عالم بی خبری بود و من فقط همراه كسانی بودم كه عاشقانه به سفر دل می رفتند.
در تمام مسیر طولانی سفر، فقط عشق بود كه می راند. هر چقدر كه نزدیكتر می شدیم شور و شوق وصف ناپذیری در صورت اطرافیانم می دیدم. با دیدن گنبد طلایی امام رضا(ع) انگار انقلابی در وجودشان پیدا شد قلبشان تند تند می زد و اشك شوق از چشمانشان سرازیر می شود. وقتی وارد حیاط صحن امام رضا می شدند، پاهایشان از شوق می لرزید و عاشقانه تا حریم حرم یار می دویدند.
وقتی وارد حرم شدیم عده ای را مشغول راز و نیاز با خدای امام رضا دیدیم، كمی جلوتر مردم عاشقی كه برای رسیدن به ضریح از هم سبقت می گرفتند، وقتی سر به ضریح پاك امام می گذاشتند قصه غصه هایشان را مهربانانه با امام در میان می گذاشتند و درمان دردهای دلشان را می خواستند. سرتاسر مشهد همه نور بود و عشق و امید و طلب شفا و درد دل و التماس به خدا و واسطه قرار دادن مولای غریبان امام رضا(ع) حالا بعد از ۱۰ سال دوباره دلم هوای مشهد كرده، هوای حرم، هوای كبوتران حرم، هوای ضریح و صدای مداح پیری كه با صدای گرفته می خواند: «السلام علیك یا علی بن موسی الرضا»
نیوشا یعقوبی، ۱۵ ساله، تهران
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید