سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

نارضایتی‌های خود را به مسئله تبدیل کنید


نارضایتی‌های خود را به مسئله تبدیل کنید
من کارم را دوست ندارم! من محیط کارم را دوست ندارم! من از طولانی بودن ساعات کارم خسته شده‌ام! من در کارم موفق نیستم! ای کاش شغل دیگری داشتم؛ همهٔ وقت من در راه هدر می‌رود. کارم خیلی یکنواخت است. من اصلاً کار کردن را دوست ندارم! و...
من افراد زیادی را سراغ دارم که به یکی از این دلایل کارشان را بوسیده و کنار گذاشته‌اند و افراد خیلی زیادتری را هم سراغ دارم که به یکی از همین دلایل، محیط کار را به چشم یک بازداشتگاه یا شکنجه‌گاه نگاه می‌کنند و به خاطر نیاز مالی، یا ترس، همچنان به کار ادامه می‌دهند اما نه انگیزه دارند، نه علاقه. در نتیجه سال‌ها بدون خلاقیت و بدون لذت و آرامش به کار خود می‌چسند، نه آن را رها می‌کنند و نه خود رها می‌شوند! به‌همین دلیل می‌خواهم به همهٔ کسانی‌که شاغل‌اند و البته به‌نوعی از کار خود ناراضی هستند، یک پیشنهاد ساده بدهم. پیشنهاد این است: از خودتان بپرسید بزرگ‌ترین نارضایتی شما از شغلتان چیست؟ وقتی آن را پیدا کردید چند دقیقه فکر کنید ببینید آیا می‌توانید نارضایتی خود را به یک مسئله تبدیل کنید و بعد برای حل آن راه‌حلی پیدا کنید؟ تجربه نشان می‌دهد تقریباً همهٔ کسانی‌که کمی جدی‌تر با این پیشنهاد ساده روبه‌رو می‌شوند، به سرعت می‌توانند به‌جای گله و شکایت، مسئله‌ای طرح کنند و بعد خودشان به راه‌حل‌های ساده و جالبی برسند. راه‌حل‌هائی که گاه پیشرفت‌های شغلی غیرمنتظره‌ای برایشان به‌وجود آورده یا حداقل آرامش آن‌ها را در محیط کار، بیشتر می‌کند. به چند نمونه توجه کنید:
● نارضایتی یا شکایت اول
محیط کارم خیلی کسل‌کننده است. راهروهای طولانی و سرد، اتاق‌های خشک و رسمی، میز و صندلی‌های قدیمی و بدرنگ، دیوارهای ترک خورده و... . حدود ۸ ساعت در این محیط کسالت‌آور کار می‌کنم. اگر چه کارم را دوست دارم اما این محیط واقعاً مرا آزار می‌دهد.
آیا می‌توانی این نارضایتی و شکایت کردن را به مسئله تبدیل کنی؟ چگونه می‌توان یک محیط کسالت‌بار و سرد کاری را تبدیل به یک محیط دلنشین و گرم کاری کرد؟ و راه‌حل؟
با خریدن چند گلدان کوچک، یک گیاه پیچک که ترک دیوار را بپوشاند، چند قاب ظریف با عکس‌های گل و منظره، یک قوطی رنگ برای رنگ زدن میز و صندلی‌ها، یک قالیچهٔ کوچک برای کف اتاق و تعدادی لوازم‌التحریز خانگی، مثل جامدادی رنگی و... اتاق کار تغییر عجیبی کرد. جالب‌تر این بود که همکاران دیگر با دیدن این اتاق و فضای آن تصمیم گرفتند مشابه همین تغییرات را به سلیقه خود در اتاق‌های دیگر پیاده کنند و نتیجه این شد که کل اداره، رنگ دیگری گرفت.
● شکایت دوم
محیط کارم هیچ امکاناتی برای اوقات فراغت یا ورزش در اختیار ما قرار نمی‌دهد، مدیران به فکر رفاه ما نیستند و همه‌اش دم از کمبود بودجه می‌زنند. آیا می‌توانی این شکایت را به مسئله تبدیل کنی؟ بله، چگونه می‌توانم موافقت مدیرم را برای در اختیار گذاشتن امکانات تفریحی ـ ورزشی جلب کنم؟
و راه‌حل: راستش خوب که فکر کردم دیدم هرگز چنین درخواستی را با مدیرم مطرح نکرده‌ام و همیشه فرض را بر این گذاشته‌ام که خودش باید همهٔ نیازهای ما را بداند. بنابراین به‌عنوان اولین قدم نامه‌ای نوشتم و مؤدبانه درخواست خود را به‌صورت پیشنهاد، با دلایل کافی مطرح کردم. دو سه روز بعد مدیرم مرا فرا خواند و گفت با پیشنهادم موافق است و خیلی متأسف شده که چرا خودش به این موضوع توجه نداشته است. او با مرجع بالاتر خود صحبت کرد و توانست یک زمین فوتبال که متعلق به شعبهٔ دیگری از سازمان بود را برای دو روز در هفته در اختیار بگیرد، اما کماکان به‌دلیل کمبود بودجه نمی‌توانست کار دیگری انجام دهد. در این‌جا من مسئله را به شکل جدیدی برای خود طرح کردم؛ آیا راهی وجود دارد که بودجه یا تنخواهی برای این‌کار فراهم شود؟ و راه‌حل؟ راستش راه‌حلی پیدا نکردم اما با یک پیشنهاد جدید به مدیرم مراجعه کردم: آیا می‌توانم از فکر همکاران کمک بگیرم تا راهی برای تأمین هزینه تفریحات پیدا شود؟ مدیرم موافقت کرد، منتها سرپرستی کار را به‌خودم واگذار کرد. قبول کردم و یک طوفان ذهنی دسته‌جمعی در اداره راه انداختم تا از مجموع راه‌حل‌هائی که همکاران ارائه می‌دهند، به یک راه‌حل بهتر برسیم. بالاخره راه‌حل پیدا شد. یکی از همکاران پیشنهاد کرد از پارکینگ بزرگ محل کارمان که از قضا در وسط یک مرکز تجاری بازاری بدون پارکینگ واقع شده، به‌عنوان پارکینگ عمومی استفاده کرده و ورودی بگیریم. هماهنگی‌های لازم با مراجع بالاتر توسط مدیرمان انجام شد و از وجوه دریافت شده برنامه‌های تفریحی و حتی مسافرتی خانوادگی، استفاده از استخر، نمایش فیلم و... به راه افتاد. خودم هم باورم نمی‌شد که می‌خواهم پیشنهاد کنم که خودتن سایر شکایت‌هائی را که در حوزهٔ تحصیل، خانواده و سایر مسائل و مشکلات دارید، با همین روش به‌صورت مسئله در آورد و راه‌حل برایشان پیدا کنید. پس پشت موانع نمانید و باور کنید که برای هر مشکلی راه‌حلی دارد.
از همین حالا شروع کنید. حالا که این روش را خوب یاد گرفتید بگوئید با این شکایت‌ها چه می‌توان کرد:
۱) از دست همکارم خسته شده‌ام او همیشه مرا جلوی جمع تحقیر می‌کند.
۲) همسرم پرخاش‌گر است، همه کارها را می‌خواهد با داد و فریاد به نتیجه برساند. آبرویم را جلوی همسایه‌ها برده است.
۳) فرزند ۱۰ ساله‌ام درس نمی‌خواند. از بس گفتم برو مشقت را بنویس و درست را بخوان، زبانم مو درآورده.
۴) من این درس ریاضی لعنتی را یاد نمی‌گیرم، خیلی سخت است، دیگه حوصله‌اش را ندارم.
منبع : ماهنامه طمطراق


همچنین مشاهده کنید