پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بوی خوش تاریکی


بوی خوش تاریکی
بوی خوش تاریکی کتاب اول نویسنده یی متعلق به نسل جدید نویسندگان ایرانی است که حتی اگر رمانی بی عیب و نقص هم نباشد، باز هم باید انتشارش را به فال نیک گرفت. کتاب آن قدر لحظات عجیب و غریب دارد که نشود با وجود کاستی هایش آن را دربست رد کرد. نویسنده یی با انتشار کتاب نخستش با ایده یی ناب پا به جرگه داستان نویسان ایرانی معاصر گذاشته، ایده یی که در ساختار تلاش کرده تا تکه های پراکنده یی از وهم و خیال را در لایه های واقعیتی داستانی رها کند. رها شدن نویسنده در فضاسازی به دور از عرفی که خواننده حرفه یی رمان می پسندد، مولفه برجسته رمان بوی خوش تاریکی است.
نوشتن رمان در سال های اخیر به تبعیت از سلیقه برخی از صاحب منصبان و هدایت کنندگان داستان ایرانی از آن چیزی که قاسم شکری در بوی خوش تاریکی تجربه می کند، فاصله گرفته است و تازه بودن دنیای داستانی او نیز از این زاویه قابل اعتنا و درخور تامل است. قاسم شکری در بوی خوش تاریکی متاثر از برخی نویسندگان ذهن گرای ایرانی، تجربه نخست رمان نویسی خود را در گرو خلق فضاهایی می گذارد که بکر و تازه است، فضاهایی که از ذهن یک داستان نویس شکل گرفته و در خلال روایت متفاوت نویسنده از شخصیت های آشنا و غریب در تصور خواننده حجم می گیرد. تجربه یی که نمی شود انکارش کرد. تجربه بوی خوش تاریکی از نگاه دیگری تلاش برای نزدیک شدن به داستان های ذهنی نویسندگانی چون صادق هدایت است.
دنیایی که قاسم شکری در بوی خوش تاریکی می آفریند، با وجود دنیای تیره یی که برای هر مخاطبی امکانش در بیرون از جهان داستان وجود دارد و تجربه اش می کند، بازهم تلخ تر و تیره تر است و اصلاً نمی شود گفت که بوی خوشی از این تیرگی به مشام خواننده هر چند که بخواهد سرخوش باشد برسد. روایت راوی از آدم ها و اتفاق ها، چه ساخته ذهنش باشد و چه در بیرون از ذهن او امکان اتفاق افتادنش باشد، همه و همه از تاریکی می آید و ذهن بیماری را عریان می کند که برای خواننده به عنوان غریب آشناست. اتفاق هایی که اگر در رفتار و کردار بیرونی برخی از آدم ها به عینه روی ندهد، در خیال و ذهن وهم زده شان مجال حضور دارند.
قاسم شکری، بنای داستانش را بر تکه تکه هایی از وهم و خیال و جادو می گذارد. زندگی اجنه و دیوان در پاره های یازده گانه پیدا و نهان است. روای روان پریش تکه هایی از زوایای ناخودآگاه قومی را در خلال حکایت زندگی اجنه بازگو می کند که در دنیای آدمیان از دیرباز وجود داشته و تا به امروز در شکل های مختلفش تجلی یافته. با خواندن و نخواندن همین تکه های کنار هم چیده شده است که دنیای غریبی در ذهنمان شکل می گیرد. دنیایی که در آن تکه های داستانی الزاماً در بستر یک ماجرای بسط و گسترش داده شده، چیده نشده، بلکه تاکید دارد که در پاره های یازده گانه، موجودات تاریکی را در خیالمان به رقص درآورد. در این تاریکی اگر حرفی از بوی خوش باشد به حتم آن هم زاییده توهم و خیال باطل است. بوی خوش تاریکی دنیای ترسناک و خوفناکی را ترسیم کرده که عاری از هرگونه سرخوشی است، به حتم کمتر خواننده یی از تصویر گربه هایی که قرار است در هر هفته به فجیع ترین شکل کشته شوند، سرخوش خواهد شد و بوی خوشی از آن به مشامش برسد. به راستی این همه اجنه و دیو از کجا به ناگهان در زندگی امروز ما حضور می یابند، به جز از خلال صفحاتی که در خواندنش جادو می شویم. اگر که توان تمام کردن کتاب را داشته باشیم، شکی نیست که جادوی حکایت قاسم شکری در رمان نخستش شده ایم.

حسن محمودی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید