سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

بی رنگ بی رنگ


بی رنگ بی رنگ
وه چه بی رنگ و بی نشان که منم
کی ببیند مرا چنانکه منم
گفتی اسرار در میان آور
کومیان در این میان که منم
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بی کران که منم
این جهان وان جهان مرا طلب
کاین دو، گم شد در آن جهان که منم
فارغ از سودم و زیان چو عدم
طرفه بی سود و زیان که منم
گفتم:" ای جان تو عین ماییی" گفت:
"عین چبود در این میان که منم"
گفتم "آنی" بگفت: "های خموش
در زبان نامدست آن که منم."
می شدم در فنا چو مه بی پا
اینت بی پای پادوان که منم.
شمس تبریز را چو دیدم من
نادره بحر و گنج و کان که منم."
منبع : میان گستره


همچنین مشاهده کنید