پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پنج شعر از هرمز علی پور


پنج شعر از هرمز علی پور
● میزان
با این درخت اجدادی
ساده تعدیل نمی شوم
یا این که از دل کاغذ می زند بیرون
به رازها که می پردازیم
غربت خویش را نظاره می کنیم
معنی ضمنی هرچه باشیم
این هوش ایستاده پای بند مورخه نمی شود
به تسکین غریزه بین دو پهلوی خود گرفتارند
هرکس باید حرف خودش را بزند
و تو در پلک هایت هم که بنشینم
باز به جستجویم باش
یا خودم که آینه مجابم نمی کند
و عنوان فرعی روزهایم را زندگی نام دهند
از جمله یا
تا مناسبت مرگ ها را برده باشم از یاد.
● مبتکران
ابداع این گیاه برای من خوب است
برای من که با مرگ موازی نبوده ام هرگز
و افتادن زین بر زمین و
اندوه اسب را دیده و
دیگر تنها ناشناخته نیست که ترس بیاورد
کسی برای من خبر دسته نمی کند
از افتادن از دل درخت و از طول جیغ
عضو بریده چه آزمایشی دارد
که ایستادن در میان دو موجود
سنگ را و ساعت را به حیرت بیاورد از ما
دنیا فقط دو روز نبود. نیست
و من از همین حالا دارد برمی خورد به من
که اسم یکی دو شی به ظاهر آدم
در زیر آگهی ترحیم من بیاید
در این زمینه مغرورم و خیلی سخت. خوب فهمیدی
هزار که برگ ها به هم بجوشد
چیزی مثل اول اش نمی شود
● کیل
این زمین که دست من نیست
موجودات و اشیا و این بشر
که دو پای دیگر از اصل خودش کم دارد
عطر مانده بر خود را از کف می دهد
و پایین تر از سیب می بلعد
حرارت دنیا را یک چیزی
تا به تعبیر ما به رویاها
گل قشنگ است و دلیل نمی جوید
با کسی که یکی نمی شویم
به گردن خورشید نمی نهم این را
هرچه که رنگ میل ها را می برد
باز بر زبان بیاورم
از عمر خود جلو می زدیم و حالا گرفتاریم
در همین یک تکه جا دستم به کتاب می رسد اما
روز غروب خودش را می بیند
با خواست های ما که همیشه متصل به نقطه چین هایند
● خانوادگی
به شکل مادرزاد
مواظب کتاب های زیر پنجره هستم
بر طعم تازه چشم باز می کنم
دنیا را پیاده می گردم و عذر بی جهت نمی خواهم
در انتهای خود چشم ها چه می گویند
وقتی که در باران سوال پیش می آید
با قصه های آب انگشتم دنباله ی بال پرنده است
در بازساختن جنگل
دشت های روح من نجومی است
نه. این اتاق همین جور قشنگ تر است
از خودم آگاه ترم می سازد
بر تخت پدرام خم می شوم می بوسمش
برود بمیرد تتمه ی دنیا.
● بندها
کلمات که گناه دارند
اما تو با خود چه می کنی
تا مهرگان به حرف من باشد
راه ها به زیرنویس حواله می شوند
به تپه های بابونه
هنوز هم دوست دارم سیگار را
تیغ هم شکسته است دیگر
خوردن هیچ چیز معصیت نیست.
فرق می کند
جنازه ی ما به یخچال یا به صحراها
یا رنگ سیب که در خواب بمیرد
برگردم سر اصل مطلب
از اصالت باران بنویسم
یا طول و عرض این اتاق.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید