پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

چگونه ارتباط برقرار کنیم


یكی از مقوله های چالش برانگیز در دنیای مدرن چگونگی ارتباط با مردمانی است كه هر روز با آنان مواجه هستیم. این معضل شاید در دهه‌های گذشته به اندازه امروز چندان بحث برانگیز نبوده است چه آنكه جهان كهن با خود رسم ها و هنجارهایی به همراه داشت كه ارتباط نیز جزء لاینفك آن محسوب می شد. اما اینك دنیای صنعتی و تراكم و انبوه اعمال روزانه این امكان را به سهولت ایجاد نمی كند. در نتیجه چگونه ارتباط برقرار كردن یكی از دشوارترین فرایندهای ارتباطی است. مقاله زیر چگونگی این ارتباط را بر ما آشكار می سازد.
ایجاد شرایط مناسب برای مخاطب:
برای بحث كردن نیاز است كه تمامی شرایط روحی، جسمی، فیزیكی و محیطی فرد را در نظر بگیریم به گونه ای كه این عوامل ثانویه باعث پیش داوری و یا قطع بحث نشود بلكه شرایط باید آنچنان مناسب باشد كه فرد خود اشتیاق به ادامه صحبت داشته باشد. ما می توانیم برای بهتر استفاده كردن از این عامل مهم ارتباطی، محیط های سرسبز و یا دعوت كردن فرد به صرف چای در یك محیط آرام یا در كنار یك آبشار را به فرد پیشنهاد كنیم. زیرا زمانی كه فردی به چنین محیطی دعوت می شود خود را برای صحبت آماده كرده است و در واقع تا آماده نباشد این دعوت را قبول نمی كند. در نتیجه با قبول این دعوت شما می توانید برای انجام یك گفت وگو شرایط را مناسب بدانید.
كسب اطلاعات پیرامون موضوع:
در شروع گفت وگو سعی كنیم از موضوعات جدال آفرین و پرخاشگر شروع نكنیم مثلاً زمانی كه در یك محیط دلباز هستیم اول سعی كنیم درباره طبیعت و محیط صحبت كنیم و بعد وارد بحث شویم. در ضمن برای صحبت در مورد یك موضوع باید اطلاعات و معلومات نسبت به آن را داشته باشیم و یك شناخت نسبی هم از طرف مقابل وجود داشته باشد.
چگونه شروع به صحبت كنیم :
بعد از صحبت كردن در مورد پیرامون مان و یا موضوعاتی كه بحث انگیز نیست می توانیم با كلمات «خب، از آن موضوع چه خبر؟» ، «بگو ببینم چطور شد؟» و با یك احساس همدردی شروع به صحبت كنیم و وارد موضوع اصلی شویم ما باید به گونه ای این بحث را سر بگیریم كه هم مفاهیمی كه در ذهن ماست انتقال دهیم و هم اشتیاقی ایجاد كنیم كه فرد به ادامه بحث تمایل نشان دهد. برای این كار لازم است منافع شخص مقابل را در نظر بگیریم و سعی نكنیم صحبت های ما مقاومت فرد را برانگیزد. حتی اگر در شروع احساس كردیم كه فرد در حال مقاومت كردن است با همدردی و فاش كردن درونیات فرد مقاومت او را كاهش دهیم. ما باید آنقدر اطلاعات راجع به موضوع بحث داشته باشیم تا بتوانیم با فرد همدردی كنیم و خودمان را جای او بگذاریم و به درونیات ذهنی او پی ببریم. به زبان عامیانه متوجه شویم كه او اكنون در چه فكری است و زمانی كه ما بتوانیم فكرش را دریابیم با بیان چیزی كه او درصدد پنهان كردنش است مقاومت او را می شكنیم.
تعریف و تمجید:
سعی كنیم در صحبت كردن از نقاط مثبت فرد شروع كنیم. مهم نیست درجه این نقاط مثبت در فرد به چه اندازه ای است مهم این است كه این نقاط برای ما چقدر مهم است .یعنی ما می توانیم با بزرگ شمردن این نقاط مثبت او را برای شكوفا كردن آن تشویق كنیم و در واقع فرد را به سمتی رهنمود كنیم كه خودمان علاقه داریم و می خواهیم بحث مان به آن سمت ادامه یابد. مثلاً به او بگوییم شما خیلی انتقادپذیر هستید و برای این كه خود فرد از این صفت خود مطمئن شود یك مثال برای او بزنید و بگویید من توجه كردم زمانی كه به شما می گوییم این طرز رفتار با فرزندتان در میان جمع درست نیست شما به جای این كه ناراحت شوید و یا حتی از دست من عصبانی شوید سعی می كنید رفتارتان را با كودكتان تغییر دهید، در این مثال فرد ممكن است آنقدر از دست كودكش خسته شده باشد كه نخواهد واكنش نشان دهد ولی تعبیری كه ما از رفتارش می كنیم. فرد را به تغییر رفتار سوق می دهیم و این نوعی تقویت است.كه در گفت وگوها مؤثر است.
آگاهی از حس مخاطب نسبت به خود:
ما باید از حسی كه فرد نسبت به ما دارد آگاه باشیم و از این حس برای ادامه گفت وگو استفاده كنیم.
سعی كنیم بدانیم فرد به چه اندازه ای به ما علاقه دارد و با توجه به این علاقه ما می توانیم به نفع شخص صحبت كنیم زیرا زمانی كه نفع شخصی خود را در نظر نمی گیریم و در عوض منافع او برایمان محترم است فرد احساس راحتی به او دست می دهد و می داند كه كسی حامی او هست و ضرر را تقبل می كند. به طوری كه اگر یك قسمت بحث به ضرر فرد باشد آن را قبول می كند و هیچ اعتراضی در میان نیست.
خودفاش سازی :
در ادامه بحث برای اینكه موضوع روشن شود یك مثال زنده در مقابل فرد نشان دهیم، می توانیم یكی از مشكلات خودمان را و یا مشكل یك فرد نزدیك كه هر دو طرف می شناسید- البته با اجازه فرد ثالث و یا این كه بدانیم فرد ثالث از این كه كسی این موضوع را بداند ناراحت نمی شود - بازگو كنیم. این باعث می شود كه فرد مشكل خود را یگانه مشكل دنیا نداند و یا حتی با راه حل هایی كه دیگران برای مشكل خود در پیش گرفته بودند و موفق شدند مشكل خود را حل كند.
مخاطب خود را دوست داشته باشید:
ما باید سعی كنیم آنقدر احساس همدلی و همرنگی با مخاطب داشته باشیم كه در ضمیر ناخودآگاه او را دوست داشته باشیم و علاقه مند باشیم به این كه مشكل اش را حل كنیم.
كارل آر. راجرز را بیشتر به خاطر كار در روان درمانی می‌شناسند و این كار او در شكل‌گیری نظریه‌اش نیز تأثیر داشته است. او معتقد بود كه برخی روابط در زندگی روزمره موجب افزایش كاركرد مناسب روانی می‌گردد. در بحث ارتباطات می‌گوید برای داشتن یك بحث سالم و ادامه یافتن آن به ۳ اصل اساسی باید توجه كرد:
۱- پذیرفتن فرد بدون قید و شرط ۲- همدلی و همدردی ۳- صداقت و همرنگی
۱- پذیرفتن فرد بدون قید و شرط: یعنی فرد را با تمامی خوبیها و بدیها پذیرفتیم و برای پذیرفتن آن شرطی نگذاریم مثلاً نگوییم چون شخصی پولدار نیست نباید با او در مورد این مسأله صحبت كرد و یا اگر احساس كنیم كه عقیده او با عقاید ما در یك خط سیر نمی كند با او وارد مذاكره نشویم ما باید یاد بگیریم كه هر كسی را با هر توانایی و شرایطی بپذیریم. یعنی زمانی كه با او صحبت می كنیم به جز موضوع بحث و یا مشكل به چیز دیگری توجه نكنیم و سو گیری نداشته باشیم این یعنی پذیرش بی قید و شرط.
۲- همدلی، همدردی: سعی كنیم با او همدردی كنیم، خودمان را جای او بگذاریم و احساسش را درك كنیم با توجه به این كه احساس انتقال دادنی نیست ولی با اندكی سعی می توانیم در جایگاه فرد قرار بگیریم این بدان معنا نیست كه اگر فرد به اندازه ای ناراحت است كه گریه می كند ما هم با او گریه كنیم، بلكه با حالت غمگینی خود می توانیم حالت غم انگیز او را درك كنیم. بعضی اوقات می توانیم با سر تكان دادن، حرفهای او را تأیید كنیم و حتی با تكرار حرف او می توانیم به او بفهمانیم كه به حرفهایش گوش می دهیم.
۳- صداقت و همرنگی : ما باید یك رابطه ای را ایجاد كنیم كه صداقت و همرنگی جزء اركان اصلی باشد باید این اطمینان را به فرد بدهیم كه همه حرفهایی كه زده می شود همه با صداقت است و دروغی وجود ندارد باید یك جوی به وجود آورده شود كه اعتماد و اطمینان در آن حاكم باشد و فرد بداند كه این حرفها از ته دل گفته می شود و همچنین این اطمینان را به مخاطب بدهیم كه این حرفها به گونه راز هیچ گاه بر ملاء نمی شود و اگر جایی هم بازگو شود با اجازه خود شماست.
ما باید آن قدر در این كار تمرین كنیم و این جو اطمینان و اعتماد را به وجود بیاوریم كه شكی باقی نماند. در پایان این اركان چیزی كه خیلی مهم است پیش داوری نكردن است. ما نباید قبل از این كه با مخاطب صحبت بكنیم درباره او نظر دهیم و همین گونه نباید در نتیجه گیری بحث سوگیری داشته باشیم. یعنی نظر خودمان را القاء كنیم و جمع بندی بحث را فقط از آن جنبه كه خودمان می بینیم انجام دهیم.
علاوه بر مسائلی كه ذكر شد عواملی دیگر در یك ارتباط مؤثر وجود دارد.از جمله این است كه ما باید یك ارتباط غیركلامی با مخاطب به وجود آوریم. خود این ارتباط به ۴ دسته تقسیم می شود:
وضع اندامی: هنگامی كه افراد از لحاظ هیجانی آرمیده اند، گرایش به آن دارند كه در وضعیت راحت و آرمیده ای ایستاده یا بنشینند. دستها به حالت باز هستند. یعنی، در هم گره نشده اند هنگامی كه از لحاظ هیجانی عصبی و ناراحت اند، در حالتی ناآرام. با دستانی به هم فشرده و گره خورده گویی كه در برابر باد مقاومت می كنند می ایستند یا می نشینند. وضعیت آرمیده یا تنیده احتمالاً از سوی دیگران به عنوان علامتی دال بر علاقه یا بی علاقگی نسبت به آنها تلقی می شود، خم شدن به سمت جلو با حالتی كه زاویه ملایمی دارد، شاید علاقه مندی یا توجه است. تكیه به عقب و زاویه باز نسبت به جلو علامت بی علاقگی یا علاقه كم است. خم شدن به سمت جلو و همراه با حالت خودمانی و گشوده به طرف مقابل این علامت را می دهد كه به صحبت خود ادامه دهد.
تماس چشمی: هنگامی كه كسی مشغول شنیدن است، نسبت به زمانی كه مشغول صحبت است، تماس چشمی بیشتری برقرار ساخته و آن را حفظ می كند. همین طور زمانی كه كسی طرف مقابل را دوست دارد تماس چشمی بیشتری برقرار می شود. افزایش تماس چشمی (اما نه خیره شدن، كه ممكن است علامت مخالفت و عناد تفسیر شود) می تواند علامتی برای تشویق دیگری باشد. دوختن چشمها به كف اتاق می تواند علامتی باشد كه برای آن كه دیگری حرف خود را قطع كند. افزایش تماس چشمی نیز می تواند نشانه صمیمیت باشد. اما، خیرگی دائمی ممكن است باعث ناراحت كردن طرف مقابل شود.
لبخند: افرادی كه لبخند می زنند معمولاً جذابتر از افراد دیگر درجه بندی می شوند، حتی زمانی كه به افراد درجه بندی كننده بگوییم مواظب تأثیر لبخند بر ارزیابی خود باشند.
لحن تمس: این سخن را پیش كشیدیم كه آمیزه ای از علائم غیر كلامی با عنوان مخفف لحن تمس را می توان برای نشان دادن علاقه و دوستی به كاربرد این علائم عبارتند از: لبخند و تبسم، حالت بدنی باز، نوازشگری (مثلاً گذاشتن دست بر روی طرف مقابل)، تماس چشمی، متمایل شدن به جلو و سرتكان دادن (یك بار سر تكان دادن معرف توافق نظر است، سر تكان دادن دوره ای نشانگر علاقه، دوستی و میل به ادامه سخن از سوی دیگر است)، در واقع افرادی كه از عناصر لحن تمس استفاده می كنند، در نظر دیگران از مهارت اجتماعی بیشتر برخوردارند.
استفاده از علائم غیركلامی برای بهبود ارتباط:
به یك معنا، مهارت های خوب گوش فرا دادن را می توان مهارت های خوب تماشا كردن دانست. اگر به علائم غیركلامی طرف مقابل توجه كرده و آن را درست تفسیر كنید، می توانید پیام كلی آن فرد را كاملتر درك نمایید. به عنوان یك شنونده، زبان بدنی شما پیام هایی به گوینده ارسال می دارد. شما می توانید مقداری اعتماد ارائه كرده و فضایی فراهم آورید كه نشان می دهد خواهان شنیدن آن چیزی هستید كه او می خواهد به شما بگوید. چنین وضعیتی با استفاده از حالت بدنی باز و آرمیده، تمایل به سوی جلو، تماس چشمی خوب و تكان دادن سر در زمانهای مختلف به دست خواهد آمد. به یك معنای دیگر، مهارتهای خوب صحبت كردن عبارتند از مهارتهای خوب رفتار كردن .شاید بخواهید از این موضوع مطمئن شوید كه نكند زبان بدنی شما به جای تقویت پیام كلمات تان آن را تضعیف می كند، اگر شدت آهنگ صدایتان را متوسط كرده و تماس چشمی خوبی برقرار كنید، شاید احتمال جدی گرفتن تقاضای شما بیشتر شود. اما صدای آرام با چشمانی روبه پایین چنین حالتی را ندارد. علائم غیركلامی می توانند مانع ارتباط روشن و صریح شوند. اما این نیز درست است كه آنها می توانند صراحت یك ارتباط را تسهیل كنند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی استان گلستان


همچنین مشاهده کنید