چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

کاندینسکی KANDINSKY


کاندینسکی KANDINSKY
واسیلی کاندینسکی (نقاش، چاپگر، نویسنده، و معلم روسی، ۱۸۶۶ ـ ۱۹۴۴). به سبب ذهن پربار و زبان نومایه‌اش، یکی از شخصیت‌های اثرگذار در هنر سدهٔ بیستم به‌شمار می‌آید. عموماً، او را پیشگام نقاشی انتزاعی می‌دانند. نخستین‌بار یک نقاشی کاملاً انتزاعی با آبرنگ کشید (۱۹۱۰)، ولی تا چند سال بعد همچنان برخی عناصر بازنمائی را در کارش حفظ کرد. نخست، در رشتهٔ حقوق درس خواند (۱۸۸۶ ـ ۱۸۹۲) از مسکو به مونیخ رفت (۱۸۹۶)، و در آن‌جا به هنرآموزی پرداخت. یک‌سالی را در پاریس گذرانید (۱۹۰۶)، و آثارش را در این شهر به نمایش گذاشت. پس از بازگشت به مونیخ، ”انجمن جدید هنرمندان“ را تشکیل داد (۱۹۰۹). در نمایشگاه گروه سرباز خشت شرکت کرد (۱۹۱۰). به اتفاق مارک و ماکه، گروه سوار آبیفام را بنیان گذاشت (۱۹۱۱). دست به انتشار کتاب دربارهٔ عنصر معنوی در هنر، و سالنامه سوار آبیفام زد (۱۹۱۲). نخستین نمایش اختصاصی آثارش را در نگارخانهٔ توفان برگزار کرد. با آغاز جنگ، به روسیه بازگشت (۱۹۱۴). پس از انقلاب اکتبر، در کارگاه‌های عالی فنی ـ هنری دولتی (مسکو) به‌تدریس پرداخت (۱۹۱۸). برنامه‌ای برای نظام آموزش هنر پیش نهاد که از سوی هنرمندان وابسته به جنبش کُنستروکتیویسم رد شد (۱۹۲۰). پس از ترک روسیه (۱۹۲۱)، به تدریس در باوهاس مشغول شد (۱۹۲۲ ـ ۱۹۳۳). گروه چهار آبیفام را تشکیل داد (۱۹۲۴). رسالهٔ ”نقطه و خط تا سطح“ را منتشر کرد (۱۹۲۶). تابعیت آلمانی گرفت (۱۹۲۸). با قدرت گرفتن نازی‌ها، در فرانسه اقامت گزید (۱۹۳۳). آثار او نیز چون کارهای اکثر نقاشان مدرنیست، تحت عنوان ”هنر فاسد“ مردود شمرده شد (۱۹۳۷). نقاشی‌های اولیه کاندینسکی به سمبولیست‌های روسی، و گروه‌های انشعاب وابسته بود (مثلاً، پردهٔ گابریله مونتر در حال نقاشی کردن ـ ۱۹۰۳). در پاریس، تحت‌تأثیر نبی‌ها و فووها قرار گرفت. جنبهٔ تغزلی و تزئینی پرده‌هائی چون عشاق سوار بر اسب (۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۷)، تمایز نقاشی او را از کارهای نقاشان گروه پل نشان می‌دهند. از همان اوان، شهر مسکو، شمایل‌های روسی، و هنر قومی آن دیار، سخت بر کاندینسکی اثر گذاشتند؛ و او را با هنرمندان پیشتاز روسی مرتبط کردند. بعداً، در منظره‌هائی که با عنوان ”بدیهه‌سازی“ کشید، از طبیعت بسیار فاصله گرفت (مثلاً: بدیهه‌سازی شمارهٔ ۶ (آفریقائی) ـ ۱۹۰۹). در پرده‌هائی چون منظره با کلیسا (۱۹۱۳)، آخرین گام را به‌سوی انتزاع مطلق برداشت. او به این نتیجه رسید که اگر هماهنگی‌های ناب تصویری عاری از صور عینی یا استعاری باشند، همچون اصوات ناب موسیقی روح‌انگیز می‌شوند. هنرمند آزادانه از انگیزش‌های روحی خویش پیروی می‌کند؛ و حتی مختار است که از صور طبیعی یکسره چشم بپوشد و خود را کاملاً به نیروی بیانی شکل‌های رنگین بسپارد. تنها قانون او ”ضرورت درونی“ است. کاندینسکی، در مرحلهٔ بعدی از تحول هنری، تحت‌تأثیر جنبش‌های روسی سوپره‌ماتیسم و کُنستروکتیویسم: به‌صور انتزاعی هندسی روی می‌آورد (کوشش برای تنظیم منطقی نظراتش در مقام معلم باوهاس، در این گرایش بی‌تأثیر نبود). اما، طرح هندسی به حذف پویائی در نقاشی او نمی‌انجامد. در این دوره (۱۹۲۳ ـ ۱۹۳۳)، کاندینسکی به‌تدریج نظامی از سطوح و خطوط رنگی را جایگزین شکل‌های اندام‌وار آثار پیشین می‌کند. اکنون، ترکیب‌بندی‌های سرشار از رنگ با خط‌ها، دوایر، مثلث‌ها، و مربع‌ها آفریده می‌شوند که فضای کیهانی و تأثیر متقابل کهکشان‌ها را می‌نمایانند (مثلاً: ترکیب‌بندی ۸، شمارهٔ ۲۶ ـ ۱۹۲۳). پس از اقامت در پاریس، تأثیر میرو در کار او رخ نمود؛ شکل‌ها سیال‌تر شدند، و کیفیت ”سوررئالیست“ به‌خود گرفتند (مثلاً، در پردهٔ حرکت ـ ۱۹۳۵). در این واپسین مرحلهٔ تحول کارش ـ که آن را دورهٔ هم‌نهاد بزرگ می‌نامند ـ کاندینسکی کوشید مفهومی از حیات طبیعت زنده را در نقاشی‌اش نشان دهد. اگر چه ریشهٔ فکری کاندینسکی از فلسفه رمانتیک آلمانی و عرفان شرقی اب می‌خورد، او همواره سعی داشت برای نظریه‌هایش اسا علمی بیابد. چنان‌که، در رسالهٔ ”نقطه و خط تا سطح“ که در آن به تجزیه و تحلیل عناصر صوری، روابط متقابل و کیفیت بیانگرشان می‌پردازد ـ بر نظریه‌های روانشناسی گشتالت تکیه کرد. او با این باور که نقاشی جدا از کارکرد بازنمائی یا تزئینی می‌تواند عواطف عمیق یا تجربه‌های ذهنی را القاء کند، زمینهٔ نظری جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی را آماده ساخت. از جمله دیگر آثارش: گرونگاسه در مورنو (۱۹۰۹)؛ ترکیب‌بندی شمارهٔ ۷ (۱۹۱۲)؛ خاکستری شماره ۲۲۲ (۱۹۱۹)؛ خط سفید، شمارهٔ ۲۳۲ (۱۹۲۰) باسمهٔ دو پرنده (۱۹۰۷) است.
منبع : جنبش هنر مدرن


همچنین مشاهده کنید