پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

۲۲ ژانویه سال ۱۸۹۱ ـ «گرامشی» و افکار او در یک نگاه


۲۲ ژانویه سال ۱۸۹۱ ـ «گرامشی» و افکار او در یک نگاه
«آنتونیو گرامشیGramsci» فیلسوفی که تجربه های نیمه دوم قرن ۲۰ تا حدی زیاد درستی اندیشه های او را تایید کرده است ۲۲ ژانویه سال ۱۸۹۱در تورینو - ایتالیا - دیده به جهان گشود و در آوریل ۱۹۳۷ در زندان موسولینی در گذشت.
گرامشی که برضد نظم طبقاتی کهن بود از جوانی به جنبشهای سوسیالیستی ایتالیا پیوست. وی سپس به منظور بررسی و مشاهده روند بنای سوسیالیسم در جامعه روسیه به مسکو رفت، دو سال در آنجا بود و در همانجا ازدواج کرد. در بازگشت به وطن، گرامشی برای ایجاد یک حزب کمونیست از بطن جنبش های سوسیالیستی ایتالیا، دست به کوشش زد و موفق به تاسیس چنین حزبی شد و رهبری آن را به دست گرفت.
موسولینی رهبر وقت ایتالیا که «گرامشی» را بزرگترین مانع بر سر راه پیشرفت افکار خود می پنداشت درصدد خنثی کردنش برآمد و با به دست آوردن نخستین بهانه، او را در سال ۱۹۲۶ به اردوگاه (کمپ) ویژه نگهداری مخالفان سیاسی خود فرستاد . چون موفق نشد که تماس گرامشی را با کمونیستها قطع کند و به اصطلاح خودش مغز او را از فکر کردن باز دارد، وی را به زندان فرستاد ــ زندانی که از آن رهایی نیافت.
«گرامشی» که در مطالعات تاریخ و تاریخنگاری کار شناس بود در طول زندان ۳۳ کتاب نوشت که خواهر زنش «تاتیانا» دستنویس های او را باتردستی از زندان بیرون برد و بعدا منتشر ساخت که معروفترین آنها «یادداشتهای زندان» است و محتوای این کتابها، فلسفه سوسیالیستی تازه ای را به دست داده است که بسیاری از هواداران «جامعه سالاری» آن را سوسیالیسم تازه و « گرامشییسم» عنوان داده و تا کنون دهها کتاب در تفسیر آن انتشار یافته است. «دوبچک» کمونیست معروف و «تجدید نظر طلب» چک اسلواکی از پیروان افکار گرامشی بود.
در دهه ۱۹۸۰ پاره ای از تحلیلگران، تحولات عملی در چین که این کشور را در دهه اول قرن ۲۱ به صورت یک قدرت اقتصادی بسیار بزرگ درآورد، چرخشی به سوی گرامشییسم تعبیر کرده بودند.
پس از عقب نشینی مارکسیسم در روسیه، کشورهای اروپای شرقی و آسیای میانه بسیاری از سوسیالیستها متوجه اصالت افکار گرامشی شده و راه خود را به این سوی تغییر داده اند.
گرامشی برای تامین سعادت بشر تاکید بر به حد اقل رساندن روابط فرد با «پول» دارد و می گوید: نظام های حاکم هزاران ساله بر جوامع بشری، همه جنبه های زندگی را به پول ارتباط داده اند. روابط فرد با افراد (در درون جامعه) را مقدار پولی که در اختیار دارد بنا می کند. پول به دنیای فرهنگ و هنر هم رخنه کرده، و حتی بر کار تالیف و تصنیف حاکم شده است. «پول» استقلال عمل و آزادی را از فرد گرفته است. هر عملی تحت تاثیر پول است تا اراده فرد، بنابراین یک فرد در جوامع امروز برده پول است و آزاد نیست. قدرت، ناشی از پول است نه هنر، دانش، اندیشه و مهارت؛ و چون چنین است، قدرتمند استثمارگر، زورگو و سلطه گر می شود و حتی عملا بر دستگاه حاکمه جامعه مسلط می گردد و تصمیمگیری ها بر پایه منافع او صورت می گیرد و وضع قوانین و ضوابط از خواست او خارج نیست و جامعه زمانی به نقطه بحران می رسد که اصحاب پول در دستگاه قضاء هم رخنه کنند و در این صورت احتکار و هر گونه فساد دیگر گسترش می یابد.
گرامشی فرضیه های دمکراسی پارلمانی را رد می کند و آن را راه و روش واقعی رسیدن به «حکومت مردم بر مردم» و یا «قدرت ناشی از مردم و برای مردم» نمی داند و می گوید که در انتخابات سراسری و یا در یک شهر بزرگ شناخت کامل نامزدها که لازمه یک انتخاب درست است، دشوار است. بنابراین رای دادن سرسری است و بسیاری هم نسبت به آن بی تفاوت می شوند و در آن مشارکت نمی کنند و فلسفه دمکراسی عملا بی اثر می شود.
گرامشی پیش بینی کرده است که اگر تمرین دمکراسی به همین صورت (وضعیت دهه ۱۹۳۰) ادامه یابد تبلیغات انتخاباتی (مبارزات مربوط) بر پایه پول و ساخت و پاختهای پس پرده صاحبان منافع قرار خواهد گرفت و با این ترتیب بسیاری از افراد شایسته حذف می شوند و تکرار انتخاب افراد معین، به تدریج یک طبقه حاکمه به وجود می آورد که تفاوتی با نظامهای تزاری (سلطنتی ـ موروثی) نخواهد داشت.
به نظر گرامشی؛ بهترین دمکراسی، حکومت شوراها است که اعضای آنها در محله های کوچک که افراد شناخت کامل از یکدیگر دارند انتخاب و بر همه جنبه های زندگی نظارت خواهند داشت ازفرهنگ و هنر، صنعت و تولید محصول تا امور آموزشی و بهداشتی و نظم عمومی منطقه خود، و نمایندگان این شوراها، پارلمان کشور و سران دولت را انتخاب خواهند کرد و بر کارهای های مقامات نظارت خواهند داشت. با وجود این، گرامشی با تمرکز امور داخلی در مرکز مخالف است و نظر به منطقه ای بودن کارها دارد و می گوید که اگرجزئیات امور و برنامه ریزی ها از مرکز هدایت شود، جامعه دچار یک بوروکراسی بسیار بد خواهد شد و دوام نخواهد یافت.
گرامشی به وجود آمدن یک طبقه بوروکرات در جامعه را به لحاظ پیدایش عوارض نامطلوب، برابر طبقه صاحب پول می داند.
گرامشی می گوید: اگر «سوسیالیسم»، در یک جامعه بوروکراسی به وجود آورد، این بوروکراسی از بدترین نوع آن خواهد بود که به انحراف و بالاخره شکست نظام سوسیالیستی منجر خواهد شد.
گرامشی در عین حال با نظرات ماتریالیستی «انگلس» مخالف است و عقیده دارد که نمی توان به همه جنبه های زندگی بشر از این دیدگاه نطر افکند. به نظر گرامشی، به سختی می شود انسان را از باورهای گذشته جدا ساخت، و تغییر روانشناسی افراد نیاز به زمان بسیار طولانی و نیز آموزش و پرورش خوب (کارآمد) دارد.
گرامشی با اشاره به مشاهداتش از روش مدیران اجرایی در مسکو، با اجرای نظامات و تصمیمات از طریق اعمال خشونت و مجازات مخالفت کرده و نتایج حاصل از چنین روشی را ناپایدار (موقتی) خوانده است.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز


همچنین مشاهده کنید