سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

لطفاً ضعیف نباشید!


لطفاً ضعیف نباشید!
از تنهائی وحشت داشت. از دوران بچگی تا همین الان، همیشه از این‌که تنها بماند می‌ترسید. برای انجام هر کاری، رفتن به هر جائی، و حتی فکر کردن به چیزی دنبال یک حامی و پشتیبان می‌گشت. مدام باید کسی بهش برنامه می‌داد که چه بکند و چه نکند. هرگز از فرصت‌هائی که به‌دست می‌آمد تا خودی نشان دهد استفاده نمی‌کرد. هیچ‌وقت به خودش جرأت خطر کردن و یا حتی ریسک‌های جزئی را هم نمی‌داد، چون می‌ترسید سرزنش شود. یا شاید هم از این‌که متوجه ضرر و زیانی بشود: ”نکند بخورم زمین! اگر در این امتحان مردود شوم چه می‌شود؟ اگر در این معامله ضرر کنم چه؟ اگر ...“ و خلاصه به خاطر وحشتی که داشت درس خواندن را رها کرد که اصلاً امتحان ندهد، کار و تجارت نکرد که در داد و ستد شکست نخورد و قدم از قدم برنداشت که مبادا زمین بخورد! هرجا که دیگران گفتن رفت، هرچه که دادند خورد، هرجا که گفتند خوابید، هرچه که گفتند گوش کرد و هرکار که گفتند انجام داد!
هیچ‌وقت به این فکر نکرد که خواسته خودش چیست، چه چیزی را دوست دارد و از چه چیزی بدش می‌آید! هیچ ایده و سلیقه‌ای در هیچ موردی نداشت. مدام چشمش به دهان دیگران بود تا برایش تصمیم بگیرند. فکر مستقلی نداشت. تمام وجودش وابسته بود. هرگز سعی نکرده بود که استعدادها و توانائی‌هایش را پیدا کند. او همیشه به خاطر ترسی که از تنهائی داشت، یا دنبال یکی می‌رفت یا یکی را دنبال خودش می‌برد...
ممکن است که هر انسانی ضعف‌هائی داشته باشد. ضعف فقط در زور بازو و نیروی بدنی نیست. هر نقطه‌ای که کنار گذاشته شده و روی آن یا کار نشود و یا کم کار شود به‌تدریج ضعیف می‌شود. به‌عنوان مثال، یک شاگرد مدرسه اگر به درس و تکالیفش در ابتدای سال تحصیلی نرسد، در اواسط سال خود را عقب‌تر از بقیه می‌بیند و این موجب ضعف پی‌درپی او در تحصیل شده و در نهایت یا مردود می‌شود و یا تجدید. آنهائی که هرگز تلاشی برای قوی کردن جسم و فکر خود نکرده‌اند و یا کمتر در جهت توانائی‌های خود قدم برداشته‌اند، یک روزی متوجه ضعف یا ضعف‌های خود می‌شوند. ضعف‌هائی که باعث عقب ماندن آنها و مانع رسیدنشان به آرزوهایشان شده‌اند.
آنها وقتی دوستان دوران کودکی و یا همکاران دوران آموزشی خود را می‌بینند که حالا پیشرفت کرده و در موقعیت‌های رفاهی و اجتماعی خوبی قرار گرفته‌اند، از برخورد با آنها معذب شده و احساس ناراحتی شدیدی می‌کنند. بعضی از آنها غبطه می‌خورند و برخی دیگر حسادت می‌ورزند. عاقبت کار افراد ضعیف غیر از این نمی‌تواند باشد: یا ناراحت و افسرده می‌شوند و از چرخ روزگار که بر وفق مرادشان نچرخیده گله و شکایت می‌کنند و یا حسادت به جانشان می‌افتد. این‌گونه افراد به‌جای آن‌که تلاش کنند خودشان را بالا بکشند، از بالا رفتن دیگران جلوگیری می‌کنند و بدتر از آن، سعی می‌کنند تا آنها را پائین بکشند... که البته در این میان باز هم خودشان متضرر می‌شوند و وجهه خودشان را خراب می‌کنند. چراکه اگر کسی شایستگی و پشتکار لازم را برای انجام کاری داشته باشد، حتی اگر دیرتر، بازهم به مقصد و هدف خود می‌رسد. ولی کسی که کفایت و لیاقتش در حد پائین‌تری باشد و در جهت قوت آنها قدمی برنداشته باشد واضح است که ماندگاری‌اش در همان مقطع پائین ثابت است.
و خوشبختانه اشخاص واقع‌بینی در بین این‌دسته آدم‌ها وجود دارند که حقایق را درک کرده و صادقانه می‌پذیرند و به‌جای آن‌که علت را بیرون جست‌وجو کنند به دنبال آن در خود می‌گردند. آنها در صدد کشف نقاط ضعف و از بین بردنشان برآمده و خود را از محیط تاریکی که در آن حبس شده‌اند، بیرون می‌کشند. آنها مشکلاتشان را جزئی و بی‌اهمیت قلمداد نمی‌کنند و همه را از ریز و درشت زیرنظر می‌گیرند. بعضی از ضعف‌های کوچک‌تر شروع می‌کنند تا به برطرف کردن ضعف‌های بزرگ‌تر برسند که البته روش خوبی است اما یک احتمال وجود دارد: کسانی که از کوچک شروع می‌کنند ممکن است در طول راه خسته شده و همه‌چیز را رها کنند!
راه بهتر که زودتر هم به نتیجه می‌رسد این است که ابتدا ضعف‌های بزرگ را خرد کنیم، چون در این صورت قدرت بخشیدن به خرده ضعف‌ها طبق نظم و برنامه خیلی آسان‌تر و بهتر جواب می‌دهد. اگر کسی در آغاز راه، تصمیم و همتش را برای یک هدف بزرگ بگذارد با نیروی بیشتری قدم برداشته و حتی احتمال زمین خوردن و شکست را نیز در نظر می‌گیرد.
پس امروز و فردا نکنید و خودتان را دست‌کم نگیرید، چون تک‌تک نیروهائی که در وجود ما قرار داده شده‌اند قابلیت رشد تا حد کمال را دارند. هر ضعفی از نادیده گرفتن قدرتی نشأت گرفته است، فقط کافی است نقاط قوت را شناسائی کرده و پرورش دهید و در آخر این‌که یادمان باشد که در قانون طبیعت، ضعیف محکوم به نابودی است. پس لطفاً ضعیف نباشید!
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید