چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

فرافکنی


فرافکنی
تازه به محل کار جدید آمده بود.مدیر قبلی که از پیش کسوتان و نامداران عرصه مدیریت بود در اداره اینجا با مشکلاتی روبرو شده بود . کارکنان با هم هماهنگ نبودند و محصولات خوبی تولید نمی شد . خیلی عوامل برای این عدم موفقیت بیان می شد . یک عده می گفتند عوامل حاشیه ای نمی گذارند افراد خوب کار کنند .در کارش خیلی دخالت می کردند . عوامل تصمیم گیر بسیار بودند و برای هر پست چند نفر معرفی می شدند . می گفتند یک شوک لازم است . مدیر قبلی را تحت فشار گذاشتند تا با آمدن یک مدیر اجرایی جدید موافقت کند و او موافقت کرد .مدیر جدیددر سازمانهای قبلی موفق شده بود و کلی برای خودش اهن و تلپ داشت . به تازگی جایزه مدیر بامزه را از جشنواره گلمراد دریافت کرده بود . در حین کار کارکنان او نیز همراه انها در محیط کارخانه بالا و پایین می پرید و فریاد می زد . اوضاع در هفته های آغازین کار مساعد نبود تا به روز موعود رسید . تعداد زیادی از مشتریان برای بازدید امده بودند و قرار بود عملیات تولید در جلوی انها انجام شود و همگی اماده بودند تا مشتری مداری را به عینه مشاهده کنند . یک محصول نا منطبق مشاهده شد . مدیر با عصبانیت یکی از پرسنل قسمت کنترل کیفیت را دستور داد لباس مخصوص مسئول کنترل کیفیت را بپوشد و در خط تولید بالا و پایین برود. مسئول کنترل کیفیت خیلی عصبی شده بود . هر آن امکان داشت از مسئولیت خود خلع شود و طرف جانشین او شود. حواسش پرت شد و چند محصول نامنطبق دیگر از خط خارج شد . مدیر حسابی عصبانی شده بود وبالا و پایین می پرید. صدای مشتریها درامد .اوضاع قمر در عقرب شد . تعداد محصولات نامنطبق زیاد شد و مشتریان با ناراحتی خط تولید را ترک کردند . مدیر که بازدید را پایان یافته می دید فکر کرد چکار کند .از مشتریان عذر خواهی کند . از نابسامانیهای تصمیم گیری بگوید یا….. تصمیم گرفت کاری خارق العاده کند برخی از کارکنان را جمع کرد و به انها دستور کلاغ پر داد .مشتری ها هیجان زده فریاد می زدند و مدیر را تشویق می کردند و نام دیگر کارکنان را می آوردند تا آنها هم کلاغ پر بروند . مدیر هم یکی یکی همه را احضار کرد .مشتریان یادشان رفت که از سیستم مدیریت کیفیت و نابسامانی تصمیم گیری سوال کنند . دلشان خنک شد. کارکنان کلی پول می گیرند و نباید محصول نامنطبق تولید کنند . یکی از کارکنان که به رختکن رفته بود تا لباسش را برای رفتن عوض کند گفت عمو دمینگ گفته که اگر سیستمی مشکل داشته باشد بدنبال مقصر در کارکنان نگردید . مدیر این سخن را با واسطه شنوده کرد و دستور اخراجش را صادر کرد . برخی کارشناسان مدیریت گفتند این روش تنبیه در هیچ کجای دنیا دیده نشده است . مدیر برآشفته شد و گفت من سبک خودم را دارم و سبک من بومی است من از پیتر دراکر قرتی که به اندازه یک لنگه کفش سقز می جود الگو نمی گیرم . مدیر قدیمی گفت بنظر من همه را باید کلاغ پر می بردند . مدیر تازه کار که اظهار نظرها را می شنید گفت این جوجه ها که تازه دو روز است مدیر شده اند حرفشان ارزش ندارد . کار و محصول نامنطبق و…فراموش شده بود فقط حرف از رضایت مشتری بود .راستی ما در کارخانه مشغول کار بودیم تیم ابی با تیم زرد پوش جنوبی چند چند شدند؟ مدرسه های قدیم یادتان هست بچه ها را اول صبح سر صف فلک می کردند .کار بدی نبود می خواستند بچه ها را اموزش بدهند تا خودشان را گم نکنند و قدر خودشان را بدانند . من بعنوان یکی از بچه های فلک شده مراتب تشکر خود را از ناظم محترم اعلام می کنم قصد ایشان تنبیه نبود انکار بخشی از سیستم مدرن باز اموزی ما بچه ها بود .
منبع : خاطرات یک مدیر


همچنین مشاهده کنید