شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

مهمــان های کــوچولوی گــرسنه


مهمــان های کــوچولوی گــرسنه
=وقتی از مدرسه به خانه رسیدم، مامان گفت: شب مهمان داریم اتاقتان را مرتب کنید؛ مهمانها آمدند، شام خوردیم و بعد از جمع شدن سفره، مامان ها رفتند توی آشپزخانه. ما هم رفتیم سراغ بازی خودمان. فاصله زیادی با آشپزخانه نداشتیم.
شنیدم که زن دایی به مامان می گفت: «چه کار خوبی، من هم از این به بعد همین کار را می کنم. نان را می توان جداگانه در کیسه پارچه ای ریخت تا حیف و میل نشود ولی پلوی چرب زود بو می گیرد. این طوری برکت خدا توی شکم کوچولوی پرنده ها می رود هم آنها شکمشان سیر می شود، هم برکت خداوند حیف و میل نمی شود.» منظور زن دایی را خوب می فهمیدم چون کار همیشگی مامان را می دانستم. او با حوصله نان را ریز ریز می کند. پلوی باقی مانده را زیر آب جوش می گیرد تا چربی آن گرفته شود و بعد داخل سبد می ریزد تا آبش برود، بعد یک سفره پارچه ای کوچک روی تراس می اندازد و نان های خرد شده و پلوی چربی گرفته را به همراه یک کاسه آب کوچک توی تراس می گذارد تا پرنده های کوچولو بخورند و به جان ما آدم ها دعا کنند. به قول مامان این پرنده ها مهمان های گرسنه ای هستند که شکم کوچولویشان را می توانیم با ته مانده های سفره مان پر کنیم . البته ناگفته نماندکه تراس خانه ما به خاطر رفت و آمد پرنده ها از بقیه تراس ها بیشتر کثیف می شود و زحمت مامان بیشتر می شود اما مامان می گوید که وقتی می بینم این مهمان های کوچولو با شکم پر از روی سفره پرواز می کنند، احساس خوبی دارم و خدا را شکر می کنم که یک قدم کوچک در راه رضای او برداشته ام.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید