شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

تذبذب سیاسی


تذبذب سیاسی
تذبذب در لغت به معنای جنبیدن چیزی است که به هوا آویزان است و در اصطلاح به افراد مردد و دودل و شاید هم در حالت افراطی‌تر آن به افراد چنددل گفته می‌شود. معنای اصطلاحی آن را با رجوع به معنای لغوی پیش‌گفته بهتر می‌توان درک کرد. وقتی که پای آدم روی زمین و به محل محکمی بند نباشد، و به جای آن از هوا آویزان شود، کافی است با کمترین تغییر خارجی یا حتی نفس کشیدن داخلی، به جنبش درآید. در سیاست هم این اصل صادق است، وقتی سیاست ریشه در خاک و زمین محکم نداشته باشد، تذبذب گریبان فرد یا گروه سیاسی را می‌گیرد.
اولین عامل در بروز تذبذب در سطح فردی، عنصر روان‌شناسی است. ضعف روان‌شناسی فردی، که بعضا به محیط یا پیشینه تربیتی هم برمی‌گردد، عامل مهمی در ناتوانی فرد در اتخاذ تصمیم و انتخاب راه است. تاکید بسیار بر احتیاط و به قول معروف آهسته رفتن و آمدن تا با شاخ گربه مجروح نشدن، و در عین حال مطالبات و اهداف بلند در سر پروراندن، تذبذب در تصمیم‌گیری را به همراه خود به ارمغان می‌آورد.
عامل بعدی تناقضات فکری است. هنگامی که شاکله فکری از انسجام کافی برخوردار نباشد و اجزای آن به‌طور غیرقابل جمعی ناهمگون باشند، فرد را دچار این بلیه تصمیم‌گیری می‌کند. تناقضات فکری به گونه‌ای است که، فرد فقط به منافع رفتارها توجه دارد و از هزینه‌های آن غفلت می‌کند، از این رو به سهولت راه‌های متضاد را قابل جمع و نیز کم یا بی‌هزینه ارزیابی می‌کند، اما هنگام عمل که هزینه‌ها نقد و در منظر عام ظاهر می‌شود، از مواضع خود اجتناب کرده و عقب‌نشینی می‌کند. نمونه روشن آن این مثال مشهور است که اسلام خوب است و دموکراسی نیز،هم. اما این دو را با قرائت موجود در ظرف حکومت نمی‌توان جمع کرد، مثل آب و روغن. صاحب این رای در نهایت گیر می‌کند که این دو را چکارش باید کرد. هم این و هم آن. یک دلش می‌گوید این و یک دلش می‌گوید آن. اما نتیجه این است که از هر دو می‌ماند و در بزنگاه تصمیم‌گیری فشل و ناتوان می‌نماید.
عامل بعدی، کنار گذاشتن استراتژی و راهبرد، یا از ابتدا نداشتن راهبرد است که مساله تذبذب است. آنان که در قدیم والیبال بازی می‌کردند، به یاد دارند که برای کشیدن خط دور زمین، باید نگاه را به افق و انتهای زمین می‌دوختیم تا هم کج نرویم و هم زیگزاگی حرکت نکنیم. این همان راهبرد سیاسی است که رفتارهای جزئی و تاکتیکی در ذیل آن معنا می‌دهند. هنگامی که فرد یا گروهی بدون راهبرد سیاسی وارد میدان شود، در مقام تصمیم‌گیری روزمره و تاکتیکی دچار تشتت و تذبذب می‌شود.
عامل بعدی هم ضعف و فقدان قدرت است. البته ضعف و قدرت نسبی است، اما آن را می‌توان با اهداف مقایسه کرد. کسی که کم‌توان است، برای پیمودن صد متر در خیابان همواره مشکلی ندارد و ضعیف محسوب نمی‌شود، اما برای فتح قله توچال، ضعیف است. این هدف با آن واقعیت عینی سازگار نیست و فرد را در مقام تصمیم‌گیری ناتوان می‌کند. اینکه یک روز گفت‌وگو تحریم می‌شود و روز دیگر و بدون آنکه شرایط تغییر محسوسی کرده باشد، در به در دنبال مفری برای گفت‌وگو باشیم، هرچه نباشد، قطعا تذبذب و ناشی از عدم تقارن قدرت و اهداف است.
خلاصه می‌توان گفت که به‌جز روان‌شناسی فردی، ناهماهنگی‌های فکری و نیز ناهمخوانی واقعیت و ذهنیت و فقدان راهبرد، موجب می‌شود که تذبذب در تصمیم‌گیری مرسوم و منش غالب شود و فرد یا گروه سیاسی به معنای واقعی پاندول‌وار از آسمان آویزان شوند.
منبع : شهروند امروز


همچنین مشاهده کنید