سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما


ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما    چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما
ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها    زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما
این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر    کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ما
ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما    رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما
بر خاک و دشت بی‌نوا گوهرفشان کرد آسمان    زین بی‌نوایی می‌کشند از عشق طراران ما
این ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن    بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما
یک قطره‌اش گوهر شود یک قطره‌اش عبهر شود    وز مال و نعمت پر شود کف‌های کف خاران ما
باغ و گلستان ملی اشکوفه می‌کردند دی    زیرا که بر ریق از پگه خوردند خماران ما
بربند لب همچون صدف مستی میا در پیش صف    تا بازآیند این طرف از غیب هشیاران ما


همچنین مشاهده کنید