پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را


رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را    فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را
چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان    به پیشش جان چه کار آید مگر از بهر قربان را
بدم بی‌عشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی    بدم کوهی شدم کاهی برای اسب سلطان را
گر ترکست و تاجیکست بدو این بنده نزدیکست    چو جان با تن ولیکن تن نبیند هیچ مر جان را
هلا یاران که بخت آمد گه ایثار رخت آمد    سلیمانی به تخت آمد برای عزل شیطان را
بجه از جا چه می‌پایی چرا بی‌دست و بی‌پایی    نمی‌دانی ز هدهد جو ره قصر سلیمان را
بکن آن جا مناجاتت بگو اسرار و حاجاتت    سلیمان خود همی‌داند زبان جمله مرغان را
سخن بادست ای بنده کند دل را پراکنده    ولیکن اوش فرماید که گرد آور پریشان را


همچنین مشاهده کنید