چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب


کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب    وان حدیث چو شکر کز تو شنیدم همه شب
گر چه از شمع تو می‌سوخت چو پروانه دلم    گرد شمع رخ خوب تو پریدم همه شب
شب به پیش رخ چون ماه تو چادر می‌بست    من چو مه چادر شب می‌بدریدم همه شب
جان ز ذوق تو چو گربه لب خود می‌لیسد    من چو طفلان سر انگشت گزیدم همه شب
سینه چون خانه زنبور پر از مشغله بود    کز تو ای کان عسل شهد کشیدم همه شب
دام شب آمد جان‌های خلایق بربود    چون دل مرغ در آن دام طپیدم همه شب
آنک جان‌ها چو کبوتر همه در حکم ویند    اندر آن دام مر او را طلبیدم همه شب


همچنین مشاهده کنید