سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

گر جام سپهر زهرپیماست


گر جام سپهر زهرپیماست    آن در لب عاشقان چو حلواست
زین واقعه گر ز جای رفتی    از جای برو که جای این جاست
مگریز ز سوز عشق زیرا    جز آتش عشق دود و سوداست
دودت نپزد کند سیاهت    در پختنت آتشست کاستاست
پروانه که گرد دود گردد    دودآلودست و خام و رسواست
از خانه و مان به یاد ناید    آن را که چنین سفر مهیاست
از شهر مگو که در بیابان    موسیست رفیق من و سلواست
صحبت چه کنی که در سقیمی    هر لحظه طبیب تو مسیحاست
دلتنگ خوشم که در فراخی    هر مسخره را رهست و گنجاست
چون خانه دل ز غم شود تنگ    در وی شه دلنواز تنهاست
دل تنگ بود جز او نگنجد    تنگی دلم امان و غوغاست
دندان عدو ز ترس کندست    پس روترشی رهایی ماست
خاموش که بحر اگر ترش روست    هم معدن گوهرست و دریاست


همچنین مشاهده کنید