شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

امروز جمال تو سیمای دگر دارد


امروز جمال تو سیمای دگر دارد    امروز لب نوشت حلوای دگر دارد
امروز گل لعلت از شاخ دگر رستست    امروز قد سروت بالای دگر دارد
امروز خود آن ماهت در چرخ نمی‌گنجد    وان سکه چون چرخت پهنای دگر دارد
امروز نمی‌دانم فتنه ز چه پهلو خاست    دانم که از او عالم غوغای دگر دارد
آن آهوی شیرافکن پیداست در آن چشمش    کو از دو جهان بیرون صحرای دگر دارد
رفت این دل سودایی گم شد دل و هم سودا    کو برتر از این سودا سودای دگر دارد
گر پا نبود عاشق با پر ازل پرد    ور سر نبود عاشق سرهای دگر دارد
دریای دو چشم او را می‌جست و تهی می‌شد    آگاه نبد کان در دریای دگر دارد
در عشق دو عالم را من زیر و زبر کردم    این جاش چه می‌جستی کو جای دگر دارد
امروز دلم عشقست فردای دلم معشوق    امروز دلم در دل فردای دگر دارد
گر شاه صلاح الدین پنهانست عجب نبود    کز غیرت حق هر دم لالای دگر دارد


همچنین مشاهده کنید