سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

روزم به عیادت شب آمد


روزم به عیادت شب آمد    جانم به زیارت لب آمد
از بس که شنید یاربم چرخ    از یارب من به یارب آمد
یار آمد و جام باده بر کف    زان می که خلاف مذهب آمد
هر بار ز جرعه مست بودم    این بار قدح لبالب آمد
عالم به خمار اوست معجب    پس وی چه عجب که معجب آمد
بر هر فلکی که ماه او تافت    خورشید کمینه کوکب آمد
گویی مه نو سواره دیدش    کز عشق چو نعل مرکب آمد
این بس نبود شرف جهان را    کو روح و جهان چو قالب آمد
شاد آن دل روشنی که بیند    دل را که چه سان مقرب آمد
از پرتو دل جهان پرگل    زیبا و خوش و مدب آمد
هر میوه به وقت خویش سر کرد    هر فصل چه سان مرتب آمد
بس کن که به پیش ناطق کل    گویای خمش مهذب آمد
بس کن که عروس جان ز جلوه    با نامحرم معذب آمد
من بس نکنم که بی‌دلان را    این کلبشکر مجرب آمد
من بس نکنم به کوری آنک    اندر ره دین مذبذب آمد
خامش که به گفت حاجتی نیست    چون جذب فرغت فانصب آمد
خود گفتن بنده جذب حقست    کز بنده به بنده اقرب آمد


همچنین مشاهده کنید