شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد


هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد    گر بخواهم ور نخواهم او مرا اندرکشد
همچو پره و قفل من چون جفت گردم با کسی    همچو مرغ کشته آن دم پرم از من برکشد
کفر و دین عاشقانش هم رقوم عشق اوست    حاش لله کان رقم بر طایفه دیگر کشد
چون گشاید باگشادم چون ببندد بسته‌ام    گوی میدان خود کی باشد تا ز چوگان سر کشد
همچو ابراهیم گاهم جانب آتش برد    همچو احمد گاهم از آتش سوی کوثر کشد
گویی آتش خوشتر آید مر تو را یا کوثرش    خوشترم آنست کان سلطان مرا خوشتر کشد
آب و آتش خوشتر آمد رنج و راحت داد اوست    زین سبب‌ها ساخت تا بر دیده‌ها چادر کشد
دوست را دشمن نماید آب را آتش کند    ممنی را ناگهان در حلقه کافر کشد
سرخوشان و سرکشان را عشق او بند و گشاست    سرکشان را موکشان آن عشق در چنبر کشد
بر حذر باید بدن گر چه حذر هم داد اوست    آن حذر او داد کز بهر بچه مادر کشد


همچنین مشاهده کنید