سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

به من نگر که منم مونس تو اندر گور


به من نگر که منم مونس تو اندر گور    در آن شبی که کنی از دکان و خانه عبور
سلام من شنوی در لحد خبر شودت    که هیچ وقت نبودی ز چشم من مستور
منم چو عقل و خرد در درون پرده تو    به وقت لذت و شادی به گاه رنج و فتور
شب غریب چو آواز آشنا شنوی    رهی ز ضربت مار و جهی ز وحشت مور
خمار عشق درآرد به گور تو تحفه    شراب و شاهد و شمع و کباب و نقل و بخور
در آن زمان که چراغ خرد بگیرانیم    چه‌های و هوی برآید ز مردگان قبور
ز های و هوی شود خیره خاک گورستان    ز بانگ طبل قیامت ز طمطراق نشور
کفن دریده گرفته دو گوش خود از بیم    دماغ و گوش چه باشد به پیش نفخه صور
به هر طرف نگری صورت مرا بینی    اگر به خود نگری یا به سوی آن شر و شور
ز احولی بگریز و دو چشم نیکو کن    که چشم بد بود آن روز از جمالم دور
به صورت بشرم‌هان و هان غلط نکنی    که روح سخت لطیفست عشق سخت غیور
چه جای صورت اگر خود نمد شود صدتو    شعاع آینه جان علم زند به ظهور
دهل زنید و سوی مطربان شهر تنید    مراهقان ره عشق راست روز ظهور
به جای لقمه و پول ار خدای را جستی    نشسته بر لب خندق ندیدیی یک کور
به شهر ما تو چه غمازخانه بگشادی    دهان بسته تو غماز باش همچون نور


همچنین مشاهده کنید