سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا
من خوشم از گفت خسان وز لب و لنج ترشان
|
همچنین مشاهده کنید
- از بدیها آن چه گویم هست قصدم خویشتن
- دوش چه خوردهای بگو ای بت همچو شکرم
- علی اهل نجد الثنا و سلام
- بیا بیا که شدم در غم تو سودایی
- هله ای آنک بخوردی سحری باده که نوشت
- ساقی این جا هست ای مولا بلی
- مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد
- آمدهای بیگه خامش مشین
- بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
- خنده از لطفت حکایت میکند
- دی سحری بر گذری گفت مرا یار
- شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا
- عشق را با گفت و با ایما چه کار
- افتاد دل و جانم در فتنه طراری
- اینک آن مرغان که ایشان بیضهها زرین کنند
- چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را
- ای تو ز خوبی خویش آینه را مشتری
- اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز
- هم لبان میفروشت باده را ارزان کند
- گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهدهست