جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ای تو پناه همه روز محن


ای تو پناه همه روز محن    بازسپردم به تو من خویشتن
قلزم مهری که کناریش نیست    قطره آن الفت مرد است و زن
شیر دهد شیر به اطفال خویش    شاه بگوید به گدا کیمسن
بلک شود آتش دایه خلیل    سرمه یعقوب شود پیرهن
نور بد و شد بصر از آفتاب    آب بنوشد ز ثری یاسمن
بلک کشد از بت سنگین غذا    با همه کفرش به عبادت شمن
قهر کند دایگی از لطف تو    زهر دهد دایه چو آری تو فن
گردد ابریشم بر کرم گور    حله شود بر تن ممن کفن
بس کن از این شرح و خمش کن که تا    بلبل جان خطبه کند بر فنن


همچنین مشاهده کنید