جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته


ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته    وی جمله عاشقانت از تخت و تخته رسته
صد مطرقه کشیده در یک قدح بکرده    صد زین قدح کشیده چون عاقلان نشسته
یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی    من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته
از آهوان چشمت ای بس که شیر عشقت    هم پوست بردریده هم استخوان شکسته
دیدن به خواب در شب ماه تو را مبارک    وز بامداد رویت دیدن زهی خجسته
ای بنده کمینت گشته چو آبگینه    بشکسته آبگینه صد دست و پا بخسته
در حسن شمس تبریز دزدیده بنگریدم    زه گفتم و ز غیرت تیر از کمان بجسته


همچنین مشاهده کنید