شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بیا ای یار کامروز آن مایی


بیا ای یار کامروز آن مایی    چو گل باید که با ما خوش برآیی
خدایا چشم بد را دور گردان    خداوندا نگه دار از جدایی
اگر چشم بد من راه من زد    به یک جامی ز خویشم ده رهایی
نهادم دست بر دل تا نپرد    تو دل از سنگ خارا درربایی
نه من مانم نه دل ماند نه عالم    اگر فردا بدین صورت درآیی
بیا ای جان ما را زندگانی    بیا ای چشم ما را روشنایی
به هر جایی ز سودای تو دودی است    کجایی تو کجایی تو کجایی
یکی شاخی ز نور پاک یزدان    که جان جان جمله میوه‌هایی
به لطف از آب حیوان درگذشتی    کند لطفش ز لطف تو گدایی
اگر کفر است اگر اسلام بشنو    تو یا نور خدایی یا خدایی
خمش کن چشم در خورشید درنه    که مستغنی است خورشید از گدایی


همچنین مشاهده کنید