سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

چند روز است که شطرنج عجب می‌بازی


چند روز است که شطرنج عجب می‌بازی    دانه بوالعجب و دام عجب می‌سازی
کی برد جان ز تو گر ز آنک تو دل سخت کنی    کی برد سر ز تو گر ز آنک بدین پردازی
صفت حکم تو در خون شهیدان رقصد    مرگ موش است ولیکن بر گربه بازی
بدگمان باشد عاشق تو از این‌ها دوری    همه لطفی و ز سر لطف دگر آغازی
همچو نایم ز لبت می‌چشم و می‌نالم    کم زنم تا نکند کس طمع انبازی
نای اگر ناله کند لیک از او بوی لبت    برسد سوی دماغ و بکند غمازی
تو که می ناله کنی گر نه پی طراری است    از گزافه تو چنین خوش دم و خوش آوازی
نه هر آواز گواه است خبر می‌آرد    این خبر فهم کن ار همنفس آن رازی
ای دل از خویش و از اندیشه تهی شو زیرا    نی تهی گشت از آن یافت ز وی دمسازی


همچنین مشاهده کنید