پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی


ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی    تشنه دلان خود را کردید بس سقایی
جان تشنه ابد شد وین تشنگی ز حد شد    یا ضربت جدایی یا شربت عطایی
ای زهره مزین زین هر دو یک نوا زن    یا پرده رهاوی یا پرده رهایی
گر چنگ کژ نوازی در چنگ غم گدازی    خوش زن نوا اگر نی مردی ز بی‌نوایی
بی زخمه هیچ چنگی آب و نوا ندارد    می‌کش تو زخمه زخمه گر چنگ بوالوفایی
گر بگسلند تارت گیرند بر کنارت    پیوند نو دهندت چندین دژم چرایی
تو خود عزیز یاری پیوسته در کناری    در بزم شهریاری بیرون ز جان و جایی
خامش که سخت مستم بربند هر دو دستم    ور نه قدح شکستم گر لحظه‌ای بپایی
من پیر منبلانم بر خویش زخم رانم    من مصلحت ندانم با ما تو برنیایی
هم پاره پاره باشم هم خصم چاره باشم    هم سنگ خاره باشم در صبر و بی‌نوایی
از بس که تند و عاقم در دوزخ فراقم    دوزخ ز احتراقم گیرد گریزپایی
چون دید شور ما را عطار آشکارا    بشکست طبل‌ها را در بزم کبریایی
تبریز چون برفتم با شمس دین بگفتم    بی حرف صد مقالت در وحدت خدایی


همچنین مشاهده کنید