پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
جان برلب است عاشق بخت آزمای را
|
همچنین مشاهده کنید
- نگارا از من مسکین چه خیزد
- باز آمد آنکه سوختهی اوست ؟ جان من
- قبا و پیرهن او که میرسد به تنش
- ایزد که به زلفت شکن و تاب نهاد
- دل در هوایت ای بت عیار جان دهد
- گر مرا با بخت کاری نیست گو هرگز مباش
- گر چه بربود عقل و دین مرا
- ای دل علم به ملک قناعت بلند کن
- بس بود این که سوی خود راه دهی نسیم را
- گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان من
- رسید دوش ندایی از ین بلند رواق
- سبزه همان وگل و صحرا همان
- شب من سیه شد از غم مه من کجات جویم
- با غمش خو کردم امشب گرچه در زاری گذشت
- تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت
- ندانم تا چه بادست این که ازگلزار میآید؟
- درشهر فتنهیی شد میدانم از که باشد
- دوش میرفت وآه میکردم
- آنجاست دل من و هم آنجاست
- ای آرزوی دل شکسته