جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

برگ زیرآمد و برگ گل و گلزار برفت


برگ زیرآمد و برگ گل و گلزار برفت    سرخ رویی رخ لاله وگلنار برفت
سرو بشکفت و چمن سبز شد و نرگس خفت    گوبرو از بر من این همه چون یار برفت
نزد من باد خزان دوش غبار آلوده    آمد وگفت که سرو تو ز گلزار برفت
خواستم تا بروم در طلب رفته‌ی خویش    یادم آمد رخ او پای من از کار برفت
در دوید اشک چو بازآمد ز خویش ندید    دل بینداخت هم اندوه و خونبار برفت
خون دل گر چه که بسیار برفت اندک ماند    صبر هر چند که بود اندک و بسیار برفت
باد خاری ز ره گل‌رخ من می‌آورد    جانم آویخت در آن خار و گرفتار برفت
هر چه از عقل فزون شد همه عمرم جوجو    اندرین غارت غم جمله به یک بار برفت


همچنین مشاهده کنید