سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

در طیران آن سیمرغ قاف قران سوی سواد ما زاغ با طاوس س...


فرخنده شبی که آن جهان گیر    از نطع زمین شد آسمان گیر
برخاست ز خوابگاه این دیر    در مرقد چرخ شد سبک سیر
برداشت ازین خرابه محمل    در منزل ماه کرد منزل
ز آنجا به طریق تاجداری    بنشست به دومین عماری
ز آنجا بسر بلندی بخت    شد تخت نشین سیمین تخت
ز آنجا که رسید بر چهارم    شد خواجه‌ی آن خجسته طارم
ز آنجا چو ز بر کشید رایت    شد والی پنجمین ولایت
ز آنجا چو بلند بارگه گشت    شبها ز ششم شکارگه گشت
ز آنجا چو نمود بیشتر جهد    شد مهدی خاص هفتمین مهد
ز آنجا چو شد آن طرف روانه    شد خازن هشتمین خزانه
ز آنجا چو پرید بر نهم بام    و آزاد شد از شکنج نه دام
بازار جهت گذاشت بر جای    بنهاد به نطع بی جهت پای
سر ز آن سوی کاینات بر کرد    ملک ازل و ابد نظر کرد
بست از دو دوال بند نعلین    شهبند غرض به قاب قوسین
دید آنچه عبارتش نسنجد    در حوصله‌ی خرد، نگنجد
دید ار خدای، دید بی غیب    گفتار ز حق شنید بی رییب
ز آن گفت و شنید بی کم و کاست    هم گفتن و هم شنیدنش راست
کرد از کف غیب شربتی نوش    کز هستی خود شدش فراموش
با بخشش پاک بنده‌ی پاک    آمد سوی بنده خانه‌ی خاک
پس داد بهر خجسته یاری    ز آورده‌ی خوبش یادگاری
بودند همه ز سینه‌ی پر    جویی هم ازان محیط پر در
بوبکر بغار هم قدم بود    فاروق به عدل محترم بود
و آن حرف کش جریده پرداز    با خازن علم بود هم راز
هر چار چو هشت باغ بودند    پروانه‌ی یک چراغ بودند


همچنین مشاهده کنید