جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

قشربندی و شیوه زندگی


در ارتباط با تحقيقات انجام شده درباره تمايز و نابرابرى‌ها، اخيراً 'انديشه شيوه زندگي' از نو احياء شده است (رجوع کنيد به: مولر، ۱۹۸۹). اين انديشه در نزد برخى از کلاسيک‌ها نقش اساسى و مرکزى را برعهده دارد:
- فى‌المثل در نزد ماکس‌وبر با مفهوم خاص 'نحوه اجراء زندگي' بيان شده (Lebensführung) که قبل از همه اين کارکرد را برعهده دارد تا اشکال و انواع رفتارهاى ماقبل جديد و از لحاظ مذهبى مصون و جداشده را به‌صورت شيوه زندگى 'جديد' مورد تأکيد قرار دهد.
- براين اساس در نزد ژرژ زيمل باعنوان 'تجليات درونى و بيرونى يکنواخت' بيان شده که از کوشش‌هاى انسانى به‌سمت هويت و خوديابي، رشد مى‌کند.
- هم‌چنين تقريباً نزد تورشتاين وبلن (Thorstein Veblen) اين‌گونه است که او شيوه‌هاى زندگى خاصى از اوقات فراغت نمايانگر يا معرف نمايانگر را به‌شکل رفتارهاى افراطى مى‌بيند، شيوه‌هائى که بايد موفقيت اجتماعى را به شيوه آشکار جلوه‌گر سازند.
- يا آنچه نزد موريس هالبواکس (Maurice Halbwuchs) که با مفهوم 'نوع زندگي' (genre de vie) عرصه‌هاى جديد کارى را در تحقيق جامعه‌شناسى مصرف، مى‌گشايد.
هم‌چنين در پيشرفت‌ها و تکامل‌هاى جديد، شيوه‌هاى زندگى اغلب به‌منزله نمونه مصرف، دريافت مى‌شود. مثلاً ليپست و سِتِربرگ (۱۹۵۹) از 'قشرهاى مصرف‌کننده‌اي' سخن مى‌گويند که در شيوه و در نحوه زندگى از يکديگر تفاوت دارند بدون اينکه متغيرات بزرگ اقتصادى (نظير درآمد) مستقيماً در آنها اثر بگذارد. برهمين منوال زوبل (Sobel) شيوه زندگى را از طريق مصرف درمى‌يابد در حالى‌که شيوه‌هاى زندگى به‌صورت الگوهاى آرمانى معين (به‌گفته او: high-life, home-life visible success, maintenance) در امتيازات مصرفى تثبيت و تأکيد مى‌شود. فيثراستون (Featherstone) (۱۹۸۷) شيوه‌هاى زندگى را به‌منزله ديدگاه فرهنگ مصرفى ملاحظه مى‌کند و براساس گرايش فردگرايانه، 'کثرت‌گرائى شيوه‌هاى زندگي' را تأييد مى‌نمايد که به قشربندى‌هاى مصرفى هماهنگ اجازه مى‌دهد، پيوسته نامحتمل‌تر شوند.
در مسيرهاى مؤثر و کارآمد بخشى و تجزيه کردن بازار، تعداد معينى از سنخ‌شناسى ديگرى ايجاد شده است (رجوع کنيد به: ولز - Wells و تيگرت - Tigert در ۱۹۷۹) بدين ترتيب که در آنها انديشه شيوه زندگى به‌عنوان متغيرات مداخله‌گرايانه بين شرايط 'سخت' اقتصادى و رفتارهاى مصرفى واقعي، فهميده مى‌شود. شيوه زندگى در اينجا از طريق فعاليت‌ها، منافع، عقايد (رويکرد AIO) (اين لغت AIO-approach مخفف فعاليت‌ها - activnities - يا منافع - interests و اعتقادات - opions است) اندازه گرفته مى‌شود. پيشنهاد ديگر اندازه‌گيرى از ميچل (۱۹۸۳) نشأت مى‌گيرد که قبل از همه بر تحول ارزش‌ها تأکيد دارد. سنخ‌شناسى او (VALS = values and life-styles) مبتنى بر ترکيب گزينشى سلسله مراتب نيازمندى‌هاى ماسلوف و سنخ‌شناسى شخصيت‌هاى ريزمان است. در انديشه 'تحول ارزش‌ها' که به‌کار مى‌رود کار مؤسسه سينوس (sinus سينوس مخفف نام مؤسسه تحقيقى است که بيشتر با تحول ارزش‌ها و محيط فرهنگى سروکار دارد، در آلمان و هايدلبرگ.) (رجوع کنيد به: بکر و نواک - Nowack - در ۱۹۸۲) و تحقيقات و بررسى‌هاى بعد از آن قابل ذکر است که در آنها شيوه‌هاى زندگى به‌منزله 'محيط‌هاى اجتماعي' (soziale Milieus) فهميده مى‌شوند. اين محيط‌ها از طريق جهت‌گيرى‌هاى ارزشي، آگاهى‌هاى روزمره و موقعيت اجتماعى درک و استنباط مى‌شوند. البته در اينجا مفهوم محيط اجتماعى به‌معناى جامعه زندگى يکنواخت و همسان (فى‌المثل محيط کار) فهميده نمى‌شود - يعنى در معناى جمعيت‌شناختى آن - بلکه بيشتر به‌معناى سازه‌اى مجرد، درک مى‌گردد.
براى ملاحظه نابرابرى اجتماعي، مبانى طراحى شده کنونى البته تا آن حد ثمربخش هستند که ديد و نگاه را براى گونه‌هاى گزينشى متعدد باز کنند، حتى اگر در وضع اجتماعى مشابه و برابر اين کار نيز انجام شود. در برابر الگوى قشربندى کلاسيک‌ها، اين کوشش‌ها انديشه‌هاى 'جهان‌هاى گوناگون زندگي' را مطرح مى‌کنند که به‌طور اضافى و خاص براى تحول نظرگزينى‌ها و ارزش‌گذارى‌ها، حساس‌تر هستند (رجوع کنيد به: مولر، ۱۹۸۹). در عين حال اين اقدام از لحاظ مقايسه، فاقد مبناى نظرى (تئوريک) است. اين نقص اصلى و عمده مى‌تواند رابطه غيرقابل توضيح و وسيع بين شرايط اوليه ساختارى - اجتماعى (وضع اجتماعي) و ساخت‌گيرى شيوه‌هاى زندگى باشد. بورديو (۱۹۸۲ و ۱۹۸۵) با مبناى نظرى طبقاتى خود کوشش نظرى متوقعانه و پرادعاى خودمحورانه و خودخواهانه مشعر بر اتصال بين وضع عينى و ذهنى يا کوشش ويژه خرده‌فرهنگى شکل گرفته در شيوه‌هاى زندگى را انجام مى‌دهد.
به‌نظر او کنشگران يک جامعه در دو 'فضاي' به‌دنبال هم کشيده شده، جاى مى‌گيرند: 'فضاى موقعيت‌هاى اجتماعي' و 'فضاى شيوه‌هاى زندگي' . ترکيب هر دو فضا به‌منزله 'فضاى اجتماعي' تعريف و مشخص مى‌شود. 'فضاى موقعيت‌هاى اجتماعي' مبتنى است بر در اختيارگيرى متفاوت از طريق 'سرمايه اقتصادي' (درآمد، ثروت و مکنت)، 'سرمايه اجتماعي' (فى‌المثل روابط اجتماعي) و 'سرمايه فرهنگي' (فى‌المثل تعليم و تربيت، سليقه و ذوق). در اين راه موضوع تفاوت‌گذارى طبقات اجتماعى برحسب سه‌بُعد به حجم سرمايه‌ها (افزايش درآمدها، درجه تعليم و تربيت)، فرهنگ سرمايه (چگونگى شکل‌گيرى و ساخت‌يابى سرمايه‌ها) و توسعه هر دو متغير بزرگ ياد شده در طول زمان (فى‌المثل در راستاى ترقى شغلي) (Karriere) منجر مى‌شود. برعکس 'فضاى شيوه‌هاى زندگي' به‌وسيله کارورزان خاص مشخص مى‌شود که فراتر از شيوه مصرف کالاها، فرهنگ سليقه‌اى خاص را نشان داده و آن را به‌صورت نماد درمى‌آورند. در اينجا انديشه بنيادى و کلى بورديو با فرضيات جامعه‌شناسى مصرفى خاص، تماس حاصل مى‌کند (رجوع کنيد به: ويس‌وده، ۱۹۷۲؛ هورنينگ، ۱۹۷۰؛ شويش، ۱۹۷۵) که به‌موجب آن شيوه کاربرد کالاها (فى‌المثل 'توان شناخت يک کارشناس' ) در جوامع مرفه با درجه شديدترى تمايز اجتماعى را منعکس مى‌کند تا تفاوت‌هاى مربوط به شرايط و اوضاع مالکيتى (رجوع کنيد به: مبحث رخساره‌ها و سيماهاى اجتماعى همسان‌سازى و هماهنگى - شرايط چارچوبى برهم کنشي).
رابطه بين فرهنگ طبقاتى ( 'فضاى موقعيت‌هاى اجتماعي' ) و فرهنگ سليقه‌اى ( 'فضاى شيوه‌هاى زندگي' ) به‌طور مستقيم يا به‌طور الزامى براصل جبر علمى مبتنى نيست، بلکه از طريق 'عادت' تفسير و تعبير مى‌شود. عادت در اينجا براى يک سازه فرضيه‌اى و گمانه‌اى وجود دارد که به‌عنوان متغير مداخله‌گرايانه بين وضع عينى و شيوه زندگى تاحدى کار مى‌کند. بنابراين عادت نمايانگر سازه‌شناختى و معرفتى است؛ انسان در روانشناسى از يک 'شماي (۱) يا شکل‌واره معرفتي' در معناى نماى ادراکي، انديشه‌اى و تفسيرى سخن مى‌گويد.
(۱) . Schema: ترجمه لغت شکل‌واره را مترجم به تبعيت از مترجم فاضل فلسفه کانت يعنى آقاى دکتر عزت‌الله فولادوند به‌کار گرفته است.
شکل‌واره معرفتى در مرحله آخر به‌وسيله شرايط حاشيه‌اى ساختار طبقاتي، ساخته مى‌شود. اين شکل‌واره در عين حال اشکال عملياتى را به‌وجود مى‌آورد که آنها شيوه زندگى خاص (فرهنگ سليقه‌اي) را بنيان مى‌گذارند - و در عين حال به‌طور خودبازگشتى يا بازخوردى - ساختار طبقاتى را باز توليد مى‌کنند. باز توليد تا حد 'جداسازى و تمايز' (Distinktion) مى‌رسد، يعنى امکان تصرف، محدود کردن و تشکيل و بازيافت هويت را به‌دست مى‌آورد و از اينجا مى‌شود خطوط ارتباطى جالب توجهى را در جهت نظريه هويت اجتماعى ترسيم کرد که خود در عين حال با 'راهبرد تفاوت‌گذارى و افتراق' سروکار دارد، به‌علاوه اين امر در عين حال ساز و کارهاى تفاوت‌گذارى و زيان‌هاى تمايز را در مورد انديشه‌ کالاهاى وضعيتى و موقعيتى (که به‌طور مطلوب قابل افزايش نمى‌باشند)، مورد تأکيد قرار مى‌دهد. فرهنگ سليقه‌اى مى‌تواند در اين معنا به‌منزله 'کالاى موقعيتي' يا وضعيتى ديده شود. 'طبقات حاکم مى‌کوشند فاصله تفاوت و تمايز را از طريق مبالغه و به شيوه خارق‌العاده‌اى - Extravaganzen - در قلمرو آموزش و پرورش و فرهنگ و مد و سليقه - که لوتکه - Lüdtke در ۱۹۸۹ در اين زمينه از نابرابرى افراطى سخن مى‌گويد' - و يا از طريق مسدودکردن بخت‌هاى نفوذ (فى‌المثل مدارس برگزيدگان، کلوپ‌ها و غيره) تثبيت کنند.
با وجود اين از لحاظ جابه‌جائى تجربى و عينى انديشه شيوه زندگى هنوز مسائل مهم و زيادى وجود دارند. البته تجزيه‌ها و بخش‌کردن‌هاى شيوه زندگى معمولى از لحاظ عملى و تجربى ‌خيلى ‌ 'راحت' هستند، بنابراين تقريباً براى مقاصد خاص تجزيه بازار مناسب مى‌باشند، در عين حال اين شيوه کار، تاحد زيادى گزينشى و نظرى است. برعکس نظريه بورديو که قدرى هم حجيم و بزرگ است در درجه اول با مواد بينشى نمونه‌اى سروکار دارد و به‌همين علت در قلمروهاى تجربى داراى نواقصى است. با وجود اين، اين مبنا روشن مى‌کند که تحقيق جداگانه شيوه‌هاى زندگى به‌هيچ‌وجه جانشين جبران‌کننده‌اى براى تحليل نابرابرى اجتماعى نمى‌تواند باشد - آن‌چنان که بورديو آن را به‌عنوان راه‌حل تازه‌اى طراحى و کشف مى‌کند - و مى‌بايد بر واقعيات مشروط به ساختار وضع زندگى ارجاع شود. از طرف ديگر - به‌همان ترتيب که زيمل تقريباً يک قرن قبل از او ملاحظه کرد - نيروى تعيين‌کننده وضع عينى زندگى با توجه به کثرت‌گرائى بودن شيوه‌هاى زندگى هميشه کمتر مى‌شود. به‌نظر مى‌رسد که انديشه بورديو مناسب باشد تا موقعيت‌هاى افراطى را - 'ادامه و تداوم جامعه طبقاتي' از يک طرف و 'حل و انحلال ساختارى شدن اجتماعي' را در بافت‌هاى گزينشى فردگرايانه از طرف ديگر - تفسير و تعبير کنند، حتى اگر بايد اين موقعيت تعبيرى ابتدا در پوشش نازک تحول اجتماعى به‌طور تجربى قرار داشته باشد.


همچنین مشاهده کنید